علی انصار؛ ژست روشنفکری با چند شوخی مبتذل؟!
حکایت علی انصاریان، حکایت ابتذال است. یک تلویزیون اینترنتی راه انداخته اند و نوش جانشان، اما این که گمان کنیم با اسمهای ممنوعه بازی کردن و نمایش خط قرمز رد کردن برای صاحبان این ذم و دستگاه اعتباری میآورد، گمان باطلی است
«علی انصاریان» را با چه تصویری به خاطر میآوریم؟ تعصب مثال زدنی اش در زمین بازی و آن هیبت مدافعی که در قالب پرسپولیس علی پروین جای میگرفت و به آن فوتبال میآمد؟! یا آن علی انصاریانی که رفت به تیم رقیب و تمام شمایلی که از وفاداری و تعصب ساخته بود را یک شبه ویران کرد؟ علی انصاریان آن اولی است و یا این دومی؟!
به نظر نگارنده که او به دومی شبیهتر است، از این حیث که او مهارت زیادی در ویران کردن خودش دارد. کما این که او هر چه که بوده به عنوان یک پیشکسوت با اخلاق مورد قبول قرمز و آبی قرار دارد، اما حالا چند روزی که سرباز ابتذال شده و در حال خود تخریبی است.
اشاره ام به این برنامهی اینترنتی است که بُریده اش را خیلی هامان دیده ایم و البته شاید برخی از ما هم از این حجم خط شکنی برنامه در اسم بردن از اسم خوانندههای لس آنجلسی حظ هم برده باشیم، اما خب از شما چه پنهان که این خط شکنی نیست و اصلا این خودِ ابتذال است. حالا ابتذال لباسهای فریبنده زیادی تنش میکند و ما در مواجه با امر مبتذل خیلی باید مجهزتر از قبل باشیم.
روزگاری شاید موسیقیِ مبتذل، فیلمِ مبتذل و یا هر نوع محصول فرهنگی مبتذل را با یک سری نشانههای مشترک کشف میکردیم و به راحتی پس میزدیم، اما امروز ابتذال به شکلهای متنوعی خودش را بازتولید میکند و حیاتش را حفط میکند. گاه امکان دارد به سینما برویم و به اصطلاح یک فیلم دغدغهمند اجتماعی ببینیم و گمان کنیم ذهنمان را ورز داده ایم، اما در واقع سینمای امروز ایران پر از فیلمهایی است که ژست اجتماعی بودن دارند و اصلا به اصل ماجرا نمیپردازند. کبریتهای بی خطری که تنور بعضیها را گرم میکنند و امتیاز میگیرند و از این طرف با پُز به مخاطب فخر میفروشند، وام فارابی میگیرند و نواحی کم خطری از نقد را اجرا میکنند!
مثل تئاترهای مبتذلی که در عین شگفتی با لقب «تئاتر آزاد» هر شب و هر جا اجرا میروند و با چند شوخی جنسی مثلا مخاطب را تطمیع میکنند که ما با تیزبینی و هوش وافر خط قرمزها را دور میزنیم، غافل از این که آنها هستند که راضی کنند و تخدیر کنند ذهن تودهها را. از این دست مثالها در بازار کتاب هم زیاد شده، کاسبهایی که به اسم و پز روشنفکری مثلا تفکر میفروشند و یا موسیقیهای که مثلا میخواهند اصیل باشند و در عین حال جذاب، اما درنهایت مبتذل هستند، مثل چارتار و..
حکایت علی انصاریان هم یکی مثل این هاست. یک تلویزیون اینترنتی راه انداخته اند و نوش جانشان، اما این که گمان کنیم با اسمهای ممنوعه بازی کردن و نمایش خط قرمز رد کردن برای صاحبان این ذم و دستگاه اعتباری میآورد، گمان باطلی است. بدتر این که شایعه ممنوع التصویری و اینها کمی مضحک است. کما این که این نامهایی که به اسم ممنوعه خرج میکنند، خاطره سازانی هستند که سالها زندگی این مردم را ساخته اند و فقط فضای رسمی تحملشان نکرده. پس احترام دارند و خوراک خوبی برای کاسبی نیستند.
غم انگیز است که هنر و هنرمند آلوده به سیاست شده اند و … در هر صورت شوخی با این امر غم انگیز محمل مناسبی برای کاسبی نیست، بماند که این شوی ممنوع التصویری و یا وای چقدر غافلگیر شدیم و ژست شجاعت هم دِمُده است، اگر خیلی شجاعت دارید به یک ورزشکار پیشکسوت بودن بسنده کنید و لازم نیست همهی ما نمایش شجاعت اجرا کند