مسئولانی که چشم بر ۷۰ هزار هکتار میبندند، قابل اعتماد نیستند!
مگر میشود به گفتههای مسئولانی که چشم بر 70 هزار هکتار از مناطق تحت مدیریت شان میبندند، اعتماد کرد و طرحی که این همه دربارهاش ضد و نقیض میگویند را به عنوان راهکار پذیرفت؟
به گزارش تابناک، هرچه خشکسالی و آثار آن، محیط زیست کشورمان و ساکنان قدیمیاش، حیات وحش را در تنگنا قرار داده و برخی بیماریهای مهلک و شکار بی رویه و البته غیرمجاز از شمار حیواناتی که در جای جای پهنه جغرافیایی میهنمان میزیستند، کاسته و حتی زنگ خطر انقراض بسیاری از گونهها را به صدا درآورده، نتوانسته مسئولان را متوجه اوضاع وخیم این عرصه کند.
این را میشود از صدور مجوز شکار دریافت که بعد از چند سال توقف، مدتی است در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان قرار گرفته و از قضا یکی از معاونان سازمان، تاکید دارد که بخشی از تکالیف سازمان متبوعش است که تا کنون در خصوص آن عقبنشینی کرده بودند و حالا قصد جبران دارند!
سخنانی خوفناک برای دوست داران و فعالان محیط زیست کشورمان که البته طی روزها و هفتههای اخیر به اشکال مختلف از زبان مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان و همچنین برخی فعالان در عرصه شکار به گوش رسیده و به جهت همصدایی این دو گروه با یکدیگر، ترسناک جلوه میکند.
اما این همصدایی تنها یک دلیل برای نگرانی در خصوص صدور مجوز شکار و به عبارتی، فروش گونههای حیات وحش به شکارچیان است و تصمیم اخیر مسئولان سازمان محیط زیست، نگران کنندهتر از این حرفهاست، به ویژه اگر پای سخنان ایشان بنشینیم و در استدلالهای ایشان برای فروش پروانه شکار، دقیق شویم.
استدلالهایی که بر اساس شان شکار از ممنوعیت درآمده و تاکنون 105 پروانه برای شکار آهو، قوچ وحشی و کل صادر شده که برخی شان به انجام رسیده و خاتمه هم یافته اند؛ این را تصاویر و فیلمهایی نشان میدهد که در کانون شان برخی توریستهای شکارچی که از دیگر کشورها به ایران آمدهاند، به سمت حیوانات نشانه میروند و هربار که حیوانی را بی جان میکنند و خونش را میریزند، با دست زدن و تشویق محیط بانان و مسئولانی مواجه میشوند که ایشان را تا قلب مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع همراهی کردهاند و حتی راه سریعتر رسیدن به گلهها را نشانشان دادهاند.
تصاویری که نقش محیط بانان در آنها اگر تلختر از شکار مجاز حیواناتِ جان به در برده از خشکسالی و بی آبی، کمبود غذا، شکارچیان غیرمجاز، بیماریهای مهلک و… نباشد، دست کمی هم از آنها ندارد چراکه به محیط بانان آموزش میدهد هرگز مانع از فعالیت هیچ شکارچیای نشوند و برای حفاظت از حیوانات، با ایشان درگیر نشده و جانفشانی نکنند!
همه این موارد تنها بخشی از اشکالاتی است که به صدور مجوز شکار وارد است و اگر پای صحبتهای فعالان محیط زیست بنشینیم، به نکاتی پی خواهیم برد که این طرح و اهدافی که برای اجرایش اعلام شده را نگران کنندهتر جلوه میدهد. بخشی از واگویههای محمدعلی یکتانیک، کارشناس محیط زیست و یکی از فعالان این عرصه را بخوانید تا اوضاع برایتان روشنتر شود:
با مدیرانی [در سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان]مواجه هستیم که در شروع کارشان از محصولات تراریخته دفاع کردند؛ محصولاتی که تولیدشان در 25 کشور دنیا ممنوع است و تنها در لابراتورها و آزمایشگاهها میتوانند رویشان تحقیق کنند. محصولاتی که خیلی از کشورها مصرف کنندهشان هستند، اما تولیدشان در بسیاری از کشورها ممنوع است و حتی تولید کنندگان این محصولات هم در دیگر کشورها [کشت فراسرزمینی]اقدام به این کار میکنند. محصولاتی که محرز شده میتوانند عواقب برگشت ناپذیر و بسیار خطرناکی برای اکوسیستم داشته باشند، اما مسئولان سازمان از تولید این محصولات دگرژن شده در رسانه ملی دفاع کردند.
از این رو میگوییم تصمیم اخیر نگرانی آفرین است که در اظهارات مدیران سازمان حفاظت محیط زیست، با نکات ضد و نقیض مواجه میشویمو رفتاری که البته جز در مجوز شکار، در دیگر تصمیمات ایشان نیز مشهود است و کلیتی متناقض در رفتار ایشان را ترسیم میکند.
در سال 95 در اردیبهشت ماه شاهد بودیم که منطقه حفاظت شده سبزکوه در چهارمحال و بختیاری تغییر عنوان پیدا میکند و به عنوان یازدهمین ذخیره گاه زیست کره کشورمان از طرف یونسکو معرفی میشود، اما در سال 96 آقای کلانتری 4 هزار هکتار از این منطقه را از مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست و از محدوده حفاظت شده حذف میکند. همزمان با آن، 70 هزار هکتار از مناطق تحت مدیریت سازمان به این ترتیب پاک میشود؛ مناطقی که به گفته خودشان تصرف شدهاند و تغییر کاربری داده شدهاند.
این موضوع به وضوح نشان میدهد که آقای کلانتری درکی از اکوسیستم و از ارزشهای طبیعی ندارند که البته خودشان هم خیلی صادقانه به این موضوع اعتراف کردهاند. ایشان در خصوص دو تحصن مردمی هم تاب نیاوردند و به جای گوش دادن به معترضان –که در جمعشان فعالان شناخته شده محیط زیستی هم وجود داشتند، برخورد شدید را در دستور کار قرار دادند.
اکنون همین مدیران میگویند که میتوان در فصل بهار شکار کرد و بخشی از پول حاصل از آن را صرف حفاظت و بخشی دیگر را صرف جوامع محلی کرد تا آنها هم منتفع و بهرهمند شوند. بماند که نمیدانیم چه تصمیماتی قرار است گرفته شود و این تصمیمات تا چه اندازه درست است و پشتوانه مطالعاتی دارد.
ظهرابی [معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست]میگوید «میخواهیم نرهای نابارور را شکار کنیم که مانع از ازدیاد نسل میشوند»؛ استدلالی منسوخ که مدت هاست مردود بودنش به جهانیان ثابت شده، اما از زبان مسئولان کشورمان شنیده میشود و دستمایه آزاد کردن شکار قرار میگیرد.
به این رفتار ضد و نقیض که از یکسو مناطق حفاظت شده را میبخشند و کوچک میکنند و از سوی دیگر، به فکر کسب درآمد از فروش مجوز شکار هستند، استدلالهای ضد و نقیض در خصوص چرایی فروش مجوز شکار را هم میتوان افزود که یکبار میگویند «جمعیت حیات وحش سرریز شده»، یک جا میگویند «مزایده میگذاریم و هر کسی بیشتر پول بدهد به او مجوز میدهیم»، بار دیگر میگویند «خشکسالی جمعیت حیات وحش را در مضیقه غذا گذاشته و یک نوبت هم ادعا میکنند که «میخواهیم نرهای نابارور را بزنیم.»
این حرفهای غیرمستدل و غیرعلمی و اگر نگوییم دروغ، مانع میشود بپذیریم درآمد این کار قرار است صرف حفاظت حیات وحش یا حمایت از محیط بانان و تجهیز ایشان یا خرید مستثنیات و رفع تعرضات و امثال اینها شود. چگونه میشود این حرفها را باور کرد وقتی میبینیم 70 هزار هکتار از مناطق حفاظت شده را رد میکنند؟!
چطور کمبود نیروی محیط زیست -که بر اساس آمار، در عرصههای خشکی یک دهم استانداردهای جهانی مامور داریم، در تالابها یک بیستم استاندارد دنیا هستیم و در دریا تعداد ماموران به صفر میرسد- را مطرح نمیکنند، بر سقوط رتبه محیط زیستی کشورمان چشم میبندند و همچنین حجم بالای شکاری که در کشورمان صورت میگیرد را انکار میکنند و در محاسبات نمیآورند؟
چرا و چگونه میتوان وعده صرف کردن درآمد ناشی از صدور مجوز شکار در عرصه حفاظت را باور کنیم؟ مگر ایشان توانستهاند شکار بی رویه و انبوه در سرخرود را که به نوعی نسل کشی پرندگان مهاجر است، مهار کنند؟
از دید ما موضوع وقتی نگران کنندهتر است که میبینیم عدهای خود را شکارچی مینامند، اما در فصل زاد و ولد و زایش به شکار میروند. این افراد قطعا انسانِ درستی هم نیستند؛ دلیلش را میشود از چوپانانی بپرسید که تمام عمرشان با گله بوده اند و میدانند در فصل تولید مثل نباید آرامش حیوانات را برهم زد.
آیا میشود باور کرد این به مصلحت حیات وحش است؟ آیا میشود دید شکارچیان خوشحالند و بعد از مصلحت حیات وحش سخن بگوییم؟ آیا میشود شاهد فحاشیِ برگزار کننده تورهای شکار به یکی از منتقدان شکار بود و از نفع حیات وحش سخن گفت؟
از مردم میخواهم تنها کمی در این موارد تامل و تفکر کنند و با مثالهایی که مسئولان از جهان و موفقیت هایشان در شکار میگویند، فریفته نشوند و بدانند این شروع راهی است که در ادامه آن، شکار از کل و قوچ به شکار خرس و دیگر گونهها میرسد!