قتل بر سر هزینه خرید جوجه کباب!
پسر جوانی که در جریان درگیری با پسرداییاش در خانه پدربزرگ، بر سر هزینه خرید جوجهکباب مرتکب قتل شده بود، با نقص حکم قصاصش از سوی دیوان عالی کشور بار دیگر پای میز محاکمه میرود.
١٣فروردين سال ٩٥ پسر جواني كه در جريان درگيري در خانه پدربزرگش در لواسان از ناحيه شكم بهشدت مجروح شده بود، به بيمارستان منتقل شد. او دچار خونريزي شديدي شده بود و پزشكان تلاش زيادي براي نجاتش انجام دادند اما سرانجام وي بعد از ظهر همان روز تسليم مرگ شد.
روزنامه شرق نوشت: بهدنبال اين حادثه تلخ با شكايت پدر متوفي تحقيقات پليس درباره اين درگيري مرگبار آغاز شد. شواهد نشان ميداد عامل اين قتل خانوادگي پسرعمه مقتول است. آنها بر سر درستكردن جوجهكباب با يكديگر درگير شده بودند و متهم با تكهاي شيشه به شكم مقتول ضربه زده بود.
پدر مقتول دراينباره گفت: روز سيزدهبدر همه به خانه پدرم رفته بوديم. پسر من و پسر خواهرم با هم وسايل درستكردن جوجهكباب را خريدند و همهچيز بهخوبي پيش ميرفت تا اينكه چند ساعت بعد از صرف ناهار پدرم، خواهرزادهام را صدا كرد و مبلغي را كه او براي خريد جوجهكباب هزينه كرده بود به او داد. همين كار باعث شد پسرم پيش پدرم برود و به او اعتراض كند چون او هم مبلغي از هزينه را داده بود. وقتي او مشغول صحبتكردن با پدربزرگش بود، خواهرزادهام جلو رفت و او را هل داد و از خانه بيرون كرد. او در ادامه درِ خانه را به رويش بست.
اين مرد ادامه داد: پسرم ميخواست از روي در وارد شود كه شيشه بالاي در شكست اما خواهرزادهام تكهاي شيشه برداشت و با آن ضربهاي به شكم پسرم زد و او را مجروح كرد. ما خيلي زود او را به بيمارستان منتقل كرديم اما چند ساعت بعد فوت شد. در اين شرايط متهم به قتل كه ٢٤سال دارد، بازداشت شد اما قتل پسردايياش را انكار كرد.
او گفت: ما همه در خانه پدربزرگ جمع شده بوديم كه اين اتفاق افتاد. مقتول بهخاطر اينكه پدربزرگ به او پولي نداده بود، اعتراض كرد و با لحن بدي صحبت كرد. من هم در حمايت از پدربزرگم با او درگير شدم و از خانه بيرونش كردم. او ميخواست از روي در خانه وارد شود اما شيشه شكست و شكمش زخمي شد. بعد از اين حادثه من به كلانتري رفتم و از او شكايت كردم. اگر من در مرگش نقش داشتم هيچوقت با پاي خودم به كلانتري نميرفتم. اظهارات متهم در حالي بود كه هنوز بهدرستي معلوم نبود در اين درگيري خانوادگي چه اتفاقي افتاده است.
از سويي پدر مقتول اصرار داشت كه خواهرزادهاش با شيشه به پسرش حمله كرده و او را به قتل رسانده و از سوي ديگر پدربزرگ مدعي بود كه صحنه درگيري را نديده و اين ماجرا يك اتفاق بوده است. با وجود اين، تحقيقات ادامه يافت تا اينكه سرانجام پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. یک بار دیگر اولیایدم درخواست قصاص کردند و متهم پای میز محاکمه رفت. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. وی در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: مادرم دچار معلولیت جسمی بود و پدربزرگم برای اینکه مادرم اذیت نشود به او خیلی رسیدگی میکرد و سهمالارث او را هم داده بود.
این موضوع خیلی دایی من را اذیت میکرد و او میگفت همانطور که به مادر من رسیدگی میکند باید به او هم پول بدهد علاوه بر داییام همسرش و پسرش هم درگیر این ماجرا بودند. آنها خیلی به داییام فشار میآوردند و میگفتند که باید از پدربزرگم پول بگیرد. روز حادثه پدربزرگم ما را به باغش دعوت کرد تا آخرین روز عید را دور هم باشیم. من و پسرداییام جوجهکباب درست کردیم پدربزرگم سهم پولش را به من داد و به داییام هم گفت پول را بدهد. این موضوع خیلی او را ناراحت کرد و دعوا به راه انداخت. من وسایل را جمع کردم و در حمایت از پدربزرگم دعوای لفظی کردم و بعد بیرون از باغ آمدیم. بعد که دوباره برگشتم تا مادرم را با خودم ببرم، پسرداییام سعی کرد وارد خانه شود من اجازه ندادم در را بستم اما او دستبردار نبود شیشهها را شکست و سعی کرد وارد خانه شود. او من و پدربزرگم را کتک زد و ما زخمی شدیم. برای اینکه غائله ختم شود من و پدربزرگم به کلانتری رفتیم و چند ساعت بعد داییام آمد و گفت پسرش کشته شده و من را متهم به قتل کرد درحالیکه من این کار را نکردم و احتمال اینکه حین شکستن شیشهها قطعهای به بدن او فرو رفته باشد، زیاد است.
این گفتههای متهم مورد قبول دادگاه قرار نگرفت و متهم به قصاص محکوم شد. رأی صادره مورد اعتراض متهم قرار گرفت و دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده رأی قصاص را نقض کرد و خواستار رسیدگی مجدد آن در شعبه همعرض شد.
به این ترتیب متهم یک بار دیگر پای میز محاکمه میرود.