رسیدن به اهداف مهم در سینما با مدیران فعلی ممکن نیست
علیرضا رئیسیان معتقد است که به هیچ وجه رسیدن به اهداف مهم در سینما با سیاستگذاریهای فعلی و زیرمجموعه مدیران فعلی امکانپذیر نیست بلکه باید دگردیسی بزرگی در نگرش و چرخه مدیران دستگاههای فرهنگی وزارت ارشاد و سازمان سینمایی رخ بدهد و وظایف و مسئولیتهای دستگاههای فرهنگی و بخشهایی که زیرمجموعه وزارت ارشاد هستند؛ بازتعریف شوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در جریان انتخابات ریاستجمهوری بخش عمدهای از هنرمندان منتقد عملکرد وزارت ارشاد؛ اختلافنظرها با دولت را کنار گذاشته و به صف حامیان حسن روحانی پیوستند. حال همین گروه که در دولت قبل هنوز در مسیر کاری خود با مشکلاتی روبرو بودند؛ معتقدند که دولت باید تمام توان خود را برای صنعتی شدن سینما بگذارد و در این راه وظایف نهادهای مرتبط با سینما را بازتعریف کند.
با علیرضا رئیسیان (کارگردان و تهیهکننده سینما) از تکثر و دوری از تکصدایی در سینما سخن گفتهایم.
آقای رئیسیان رفتار جامعه سینمایی در حمایت از دولت روحانی برای ادامه راه باوجود نقدهایی که پیوسته بر جریان تولید و پخش آثار سینمایی داشته را چطور میتوان تعریف و تحلیل کرد؟
ما همزمان که فیلمساز هستیم به نقش پررنگ خود در جامعه نیز واقفیم و همیشه به نقش خود در تحولات اجتماعی و رشد جامعه بیشتر از نقش هنری و فیلمسازی اهمیت دادهایم. اینبار نقش اجتماعیمان پررنگتر شد و ما هرچند انتقاداتی به شیوه مدیریتی مدیران فرهنگی در دولت یازدهم داشتیم اما ظرفیتهای مثبت را هم دیدیم و براساس همین برداشت و تحلیل در حمایت از حسن روحانی پیشقدم شدیم. حمایت از حسن روحانی اینبار براساس احساسات یا منافع شخصیمان نبود. اصولا بحث ما هرگز منفعت یا امکانات گرفتن از این دولت یا دولت قبل و بعد نبوده بلکه ما مصالح کل جامعه را میبینیم. البته هستند افرادی که چهل سال است رانت دریافت میکنند. آنها همیشه وجود دارند و چهل سال دیگر نیز این رانت را میگیرند اما حساب هنرمندان واقعی که به فکر منافع عمومی سینما و جامعه هستند از آنها جداست زیرا این گروه معتقدند اگر جامعه رشد کند قطعا سینما نیز در همه بخشها رشد میکند.
مهمترین دغدغه حوزه فرهنگ و هنر در دولتی که در پایان 4 سال آینده به سال 1400 ختم میشود؛ چیست؟
در مفاهیم کلان فرهنگی؛ دولت باید تعریف خودش را از رابطه دولت و مردم و نهادهای مدنی در حوزه فرهنگ روشن کند زیرا وضعیتی که فعلا وجود دارد و تعریفی که از فرهنگ در جامعه مطرح است کاملا یک فرهنگ دولتی است و مغایر است با خواست و وضعیت یک جامعه پیشرفته و رو به جلو. به همین دلیل مشخص کردن تعریف مفاهیم کلیدی سرفصل اصلی برنامهریزی فرهنگی برای دولت آینده است. آنچه که مسلم است اینکه در سالهای گذشته تعریفی که از فرهنگ ارایه شده بود؛ مطلوب نبود و این تعریف هرگز مطابق با روحیه نخبگان جامعه نیست به همین دلیل نیز چنین وضعیتی نمیتواند ادامه داشته باشد. به همین دلیل است که معتقدم باید مفاهیم کلان ساختارها اصلاح یا بازسازی شوند زیرا ساختارها نیز سالها خودشان را تحمیل کردند و مدیران نیز چارهای نداشتند جز اینکه خودشان را با ساختارها هماهنگ کنند.
این نیازها و درخواستها نتیجه کدام کمبودها؛ اشتباهات یا نقصهای فرهنگی در حوزه سیاستگذاری و اجراست و آیا در آستانه نیم قرنه شدن نظام جمهوری اسلامی ایران و بهرغم گذشت 38 سال از پیروزی انقلاب؛ ضعف و نقصانهای موجود توجیهپذیر است؟
وضعیت خوب نبوده است زیرا جامعهای که میخواهد مفاهیم تازهای از ارزشها را ارائه دهد باید دارای وضعیت فرهنگی بسیار خوبی باشد و دلیل اصلی نقصهای موجود در فرهنگ سیطره سلیقه مدیران دولتی در این حوزه است که فرهنگ دولتی را به وجود آورده. امروز زمان آن رسیده که دولت فرهنگی شود و به همه ایدهها با چشم فرهنگی نگاه شود نه صرفا سیاسی و اقتصادی و این تحول برای رشد کشور الزامی است.
سینمای ایران امروز چه قلهی توفیقی در داخل و خارج از مرزها برای خود متصور است و رسیدن به این قله چه پیشنیازهایی میطلبد؟ همچنین مهمترین ممنوعیت یا محدودیت سینمای امروز ایران چیست؟ راهکار رفع آن چیست؟
اولویت اصلی در بخش سینمای ملی ایران؛ صنعتی شدن سینماست که باید بهصورت جدی توسط دولت و با حمایت محمدمهدی حیدریان پیگیری شود و حتی به نظرم باید در اولین جلسه هیئت دولت جدید برای نشان دادن اهمیت این مساله قانونی در اینباره مصوب شود و باید به سمتی حرکت کنیم که سینمای ایران تبدیل به صنعت شود. یعنی همانطور که صنعت گردشگری داریم صنعت سینما نیز داشته باشیم و این مساله سرآغاز همه تحولات است. اگر این تحول رخ ندهد و سینمای ایران صنعتی نشود وضعیت سینما مانند یک صفحه گرامافون است که دائم از ابتدا به انتها پخش میشود و دوباره به ابتدا بازمیگردد.
به اعتقاد شما شفاف شدن بستر سینما چه در بحث بودجه یا مباحث کلان سیاستگذاری چه اقدام عاجلی را طلب میکند؟
اگر ما سینما را بهعنوان یک صنعت بشناسیم آن زمان وظیفه دولت در حوزه سینما در همه بخشها همچون بودجه مشخص میشود. نقش دولت در سینمای صنعتی کمک به توسعه زیرساختهاست. همان کاری که در صنعت گردشگری رخ داده است و اگر دولت هدفش کمک به توسعه زیرساختها در سینما باشد به صورت طبیعی تمام دستگاههای عریض و طویل اداری جمعآوری و کوچک میشوند و بعد از اینکه کوچک شدند اتاق فکر سیاستگذار با حضور نخبگان سینما راهاندازی میشود و دیگر زمان تکرار تجربههای گذشته نیست و باید بودجهها صرف توسعه شود بهجای آنکه دو سوم آن صرف پرسنل شود و حمایتها باید جهتدار باشد و باید سیستمهای اداری به سمت کوچک و چابک شدن حرکت کنند.
مدیرانی که سیاستگذاری سینمای ایران را امروز به دست دارند؛ چه اندازه در رفع محدودیتها موفق بودهاند و اصولا سینمای ایران در چهار سال دوم ریاستجمهوری آقای روحانی چه وزیر و چه مدیری در سازمان سینمایی را طالب است؟
به هیچ وجه رسیدن به اهداف مهم در سینما با سیاستگذاریهای فعلی و مدیران فعلی امکانپذیر نیست و باید یک دگردیسی بزرگ در نگرش و چرخه مدیران دستگاههای فرهنگی وزارت ارشاد و سازمان سینمایی رخ بدهد. هم اینکه وظایف و مسئولیتهای دستگاههای فرهنگی و بخشهایی که زیرمجموعه وزارت ارشاد هستند؛ بازتعریف شوند مثلا امروز بنیاد سینمایی فارابی باید دوباره بازتعریف شود زیرا امروز دیگر کارکرد و سودی برای سینما و فرهنگ ندارد و با صنعتی شدن سینما و تعریف سینمای ایران به عنوان یک صنعت طبیعی است که تمامی نهادهای مرتبط با این صنعت نیز بازتعریف شود و مدیریت جدید سینمای ایران چه در سازمان سینمایی چه در نهادهای زیرمجموعه باید با تفکر جدید هماهنگ شود.
آیا خانهسینما امروز به نقش نهایی و اصلی خود در ایجاد پلی میان سینماگر و مدیر دولتی رسیده و آیا این نقش امروز به درستی ایفا میشود؟ سپردن امور سینما به سینماگران چگونه ممکن است؟
من از قضا منتقد جدی خانهسینما در دهه اخیر بودهام و معتقدم یکی از جاهایی که باید بروز شود و از تکصدایی و منافعی که دارد خارج شود؛ خانهسینماست. باید نگاههای متکثر و همچنین جمع نخبگان در خانهسینما ظهور و بروز داشته باشند. منوچهر شاهسواری هم میتواند زمینه این تغییر و خارج شدن از بستر تکصدایی را فراهم کند زیرا این تکصدایی ضربه زیادی به سینمای ایران زد حتی میتوان گفت شخص حجتالله ایوبی خود از این تکصدایی لطمه خورد.