صدای بلند آژیر برای رییس جمهور ؛ آیا سرمایه اجتماعی حسن روحانی ریزش کرده است؟/ سازمان رای حسن روحانی اکنون چه وضعیتی دارد؟

    کد خبر :211150

یک «غم غربتی» به سراغ آن سازمان رای آمده است ؛ یک «دل آشوبگی» خاصی نمایان گشته ؛ چیزی شبیه «تردید».
«او» یک محافظه کار تمام عیار است؛ حتی اگر در مواقع استثنایی خروش کرده و حرف های آنچنانی بزند باز هم «او» یک محافظه کار تمام عیار است . اصلا کسانی که وضعیت این روزهای «او» را در بعد جامعه شناسی سیاسی تحلیل می کنند همین محافظه کاری اش را از دلایل اصلی ریزش بدنه اجتماعی اش می دانند.
واضح است که درباره حسن روحانی سخن می گوییم؛ رییس جمهور دولت دوازدهم.
اما آیا واقعا این گزاره درستی است که «حامیان «او» دیگر ناامید شده اند»؟
برای درستی آزمایی این گزاره بسیار با اهمیت باید سوال های مهمی را پاسخ داد:
اساسا کدام طبقات اجتماعی سازمان رای حسن روحانی را تشکیل داده بودند؟
این طیف های مختلف چه خواسته هایی داشته اند و چه انتظاراتی که اکنون به آن نرسیده و در وضعیت مبهمی فرو رفته اند؟
آیا «نا امیدی» این بدنه اجتماعی از حسن روحانی موجب «امیدواری » آنها به رقبا و مخالفان حسن روحانی می شود؟

سازمان رای آقای رییس جمهور

از این بگذریم که چه شد در دهه نود حسن روحانی «ناگهان» رییس جمهور ایران شد؛ او تنها «ناگهانی» دوران ما نبوده است. در دهه هفتاد چه کسی فکر می کرد در شرایطی که حتی اطرافیان ناطق نوری نام فرمانداران سراسر کشور را هم لیست کرده بودند «ناگهان» سید محمد خاتمی رییس جمهور ایران شود یا اصلا چه کسی فکر می کرد در دهه هشتاد از میان آن همه نام ، «ناگهان» یک «بی نام» به جای خاتمی به پاستور برود ؛ پوپولیستی که بعد از همه آنچه در آن هشت سال انجام داد اکنون شمایل یک اپورزیسیون به خود گرفته است.

آری ! بهتر است از اینجا شروع کنیم که چه شد حسن روحانی رییس جمهور ایران باقی ماند . همین چند ماه پیش کار او سخت شده بود؛ خیلی سخت. حتی آوردن «اسحاق» نیز تکانی به نظرسنجی ها نمی داد. «حاج آقا» هم دیگر در این دنیا نبود که «امیدش» باشد؛ برخی ژنرال ها و وزرایش هم از همیشه ساکت تر شده بودند؛ آنقدر که «او» وقتی پیروز شد با دلی پر همه آنها را جمع کرد و گفت: «کسی نیست که زحمت نکشیده باشد و از دولت دفاع نکرده باشد. اما همه هم یک جور نبودند، مختلف بودند. بعضی ها با همه ی توان آمدند. ما روستایی هستیم، به قولی بعضی ها گیوه را بر کشیدند و به میدان آمدند، آستین ها را بالا زدند و به میدان آمدند. اما بعضی ها پاشنه ی گیوه شان خوابیده بود و بر نکشیدند. لخ لخ کردند. یک مقدار راه آمدند و مسیر را آمدند و زخمت کشیدند. بعضی ها سخت شان بود دفاع کنند، خیلی نرم حرف میزدند و آرام. اگر در تنگنای ۳۰ خبرنگار قرار می گرفتند، در آن تنگنا یک کلمه ای می فرمودند. حرف نمی زدند و سینه سپر نمی کردند.»

اگر از بعد علوم سیاسی به ماجرا نگاه کنیم یا از بالا به پایین حتما رییس جمهور ماندن حسن روحانی سخت بوده و معلول پدیده های دقیقه نودی، اما اگر نگاهمان را بدوزیم به فرمول ها و مدل های جامعه شناسی سیاسی آنگاه می توان تصویر روشن تری از دلایل رییس جمهور ماندن حسن روحانی را به دست آورد . قبل از آن باید گفت رییس جمهور ماندن حسن روحانی چه از منظر علوم سیاسی و چه از منظر جامعه شناسی سیاسی صرفا معطوف به اکت های حسن روحانی و تیم انتخاباتی اش نبوده و حتما باید سهمی را متوجه اشتباهات ساختاری و تعیین کننده رقیب دانست.

به گزارش نامه نیوز به هر حال حسن روحانی رای خود را صرفا از یک طبقه نگرفته است. او رییس جمهور یک طبقه خاص نیست .فی الواقع این دولت در وجهه خصوصی اش اگر چه گرایش هایی دارد، گاه نزدیک به اصلاح طلبان و گاه نزدیک به اصولگرایان اما در نهایت، پدیدار شده ای است شبیه خودش؛ شاید هم «منحصر به فرد».

از همین زاویه دید می توان گفت که او رای بخش مهمی از طبقه متوسط را گرفته است؛ هم طبقه متوسط سنتی و هم صد البته طبقه متوسط جدید و شهری. طبقه ای که جناح اصولگرا هم از آن غافل ماند و هم البته آن را ترساند. اصولگرایان از این طبقه برداشت بسیار کمی در انتخابات داشتند. به بیان ساده تر هر چه حسن روحانی روی این طبقه حساب کرده بود در مقابل اصولگرایان این طبقه را فدای به دست آوردن طبقه محروم کردند. این هم در مورد سید ابراهیم رییسی صدق می کرد و هم حتی در مورد محمد باقر قالیباف که طبقه متوسط نگاهی چندان منفی به او نداشت. آنالیز نظرسنجی ها بعد از کناره گیری قالیباف نشان می دهد آن بخش از رای قالیباف که به سبد حسن روحانی شیفت کرد از همین طبقه متوسط بوده است.

این طبقه چه سنتی و چه جدیدش فعلا در وضعیتی تردید گونه نسبت به حسن روحانی به سر می برد. آنها نه گشایش سیاسی به آن معنا که در انتظارش بوده اند را از حسن روحانی دیده اند و نه طعم توسعه اقتصادی را چشیده اند . طبقه متوسط فعلا در رکود است ؛ تکانی نمی خورد و حتی در «شلوغ» ترین روزهای شهرها ترجیح داد سکوت پیشه کند . این طبقه فعلا به اتاق فکر رفته است. آنها یک قدم از طبقه محروم عقب ترند و فعلا دنبال آلترناتیو نیستند.

در طبقه محروم ما با دو طیف کاملا متفاوت مواجه هستیم. بخشی از این طیف را حزب اللهی ها و ارزشی تر ها تشکیل می دهند. کسانی که به صورت طبیعی نامزدشان سید ابراهیم رییسی بوده است . اصولگرایان پایگاه خوبی در این بخش دارند.

اما در بخش دیگر این طبقه که کمتر وجوه مذهبی اشان بر وجوه دیگرشان برتری دارد مبارزه انتخاباتی جانانه ای در گرفت؛ حسن روحانی، محمد باقر قالیباف و سید ابراهیم رییسی روزهای سختی برای راضی کردن این طیف داشتند. اینکه کدام یکی از نامزدها بیشتر از این بخش رای گرفته اند حتما نیازمند جداول آنالیز شده ای است که به صورت منطقه ای وضعیت آرا را نشان می دهد اما آن بخش که به حسن روحانی رای داده حتما این روزها دل خوشی از شرایط موجود ندارد . آنها پیش قدم اند برای پیدا کردن آلترناتیو اگر که اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کند.

در طبقه بورژوا البته اندکی شرایط متفاوت است. آنها حتما از جمله رای دهندگان به حسن روحانی بوده اند اما قطعا از وضع اقتصادی موجود گلایه های اساسی دارند. نکته اما این است آنها محافظه کارترین مردمان دوران شده اند. سنتی تر از آنچه تصور می شد. با همه سختی ها حاضرند که اوضاع در نهایت اینچنین که فعلا هست فریز شود اما هزینه ریسک تازه را نپردازند. این ها دو قدم از طبقه محروم عقب ترند و یک قدم از طبقه متوسط. حاضران در این طبقه نیازی به فکر کردن برای آلترناتیو نمی بینند.

آنچه خواستند، آنچه شد

حتما این حرف درستی است که خواست همه کسانی که به حسن روحانی رای داده اند یکی نبوده است. یکی به توسعه اقتصادی فکر کرده، یکی حتی به امید بدتر نشدن اوضاع اقتصادی. یکی به توسعه سیاسی فکر کرده یکی هم به امید عدم تحدید فضای سیاسی. یکی آرزوی رسیدن کنسرت به دیارش را داشته و آن یکی هم امیدش این بوده که گشت ارشاد باز نگردد. یکی امیدوار بوده بالاخره دیوار بلند میان تهران و واشنگتن کوتاه تر از همیشه شود و آن یکی از خوف جنگ حتی رای داده است.

نگاهی کنیم به گزاره هایی که حسن روحانی پررنگ کرد و سازمان رای خود را سامان داد.

یادمان هست که او هشدار داد از کشیده شدن دیوار در پیاده رو، به رقیب طعنه زد که مگر شما بلدید اصلا مذاکره کنید، تاکید کرد کاری می کنیم که مردم اصلا به این یارانه ها نیازی نداشته باشند، این را هم گفت که دانشجو فلان می شود و جوان بهمان. انتظار جامعه بالا بوده یا توان روحانی محدود، مهم نیست مساله بر سر این است که حاصل جمع آنچه پدیدار شده، با آنچه خواسته شده فاصله دارد. یک «غم غربتی» به سراغ آن سازمان رای آمده است؛ یک «دل آشوبگی» خاصی نمایان گشته؛ چیزی شبیه «تردید». این مساله بسیار مهمی است حتی اگر حسن روحانی همچنان بخواهد مقابل دوربین نشسته، لبخند بزند و با آرامشی مثال زدنی پاسخ سوال های شبیه طنز رشید پور را بدهد اما واقعیت غیر قابل انکار این است که سرمایه اجتماعی در مرحله تعیین کننده ای قرار گرفته است. مرحله ای که تصمیم گیری درآن انجام خواهد شد. باید منتظر ماند و دید حسن روحانی چه تصویری از این سرمایه اجتماعی در ذهنش دارد. آیا حالا که دیگر رای نمی خواهد دلیلی هم به اندیشیدن در این مورد نمی بیند یا اینکه او خلاف آنچه در ظاهر نشان می داد یک دل آشوبگی در باطنش دارد که برای تسکینش در اندیشه و فکر است.

تصمیم نهایی

نگاهی عمیق تر به آنچه در ناآرمی های اخیر رخ داد و البته نوع مواجهه معترضان به گروه های سیاسی این گزاره را پررنگ می کند که؛ «خستگی مانده بر تن مردم از نبرد بازیگران سیاست». آنها که ناکامان اصلی «جدل های سیاسی» هستند حالا بیشتر از هر چیزی به « اقتصاد» فکر می کنند. اگر بخواهیم نگاه سیاسی داشته باشیم ممکن است بگوییم امکان ندارد که مردم از حسن روحانی به رقبای او همچون سید ابراهیم رییسی برسند. برخی اصلاح طلبان که در چند روز اخیر در این مورد قلم زده اند گفته اند که عبور مردم از حسن روحانی به پیوستش عبور از جمهوری اسلامی را دارد. اما واقعیت این است که مردم ایران چندان هم طبق این فرمول های اشاره شده اکت بیرونی ندارند. به یک معنا طبع سیاسی مردم در این 4 دهه نشان داده که آنها بعد از انقلاب اسلامی همیشه دنبال رفورم بوده و نه چیزی شبیه انقلاب. آنها به اصل نظام وفادارند حتی در سخت ترین شرایط. رفتارشناسی آنها نشان می دهد که مردم همیشه دنبال «آلترناتیو اصلاح گر» بوده اند. پس گزاره درست این است؛ «اولویت اول این نیست که فرد مورد نظر اصلاح طلب باشد یا اصولگرا ، مهم این است که چه کسی می تواند به دال مرکزی خواسته های مردم ایران در این دوره از روزگار توجه کرده و حرف آنها را بزند. صد البته اما اولویت دوم این خواهد بود که هر کدام از جناح ها چه سابقه ای در ذهن مردم در این مورد داشته اند.»

هر چه هست فعلا حسن روحانی باید دست بجنباند؛ عقربه های ساعت چندان به سود او نمی چرخند. او به مردم نیاز دارد حتی با اینکه دیگر انتخاباتی برای او در کار نباشد. سرمایه اجتماعی او ریزش کرده باید حرف بزند؛ باید گذشته را رها کند و از آینده بگوید.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید