4 دلیل برای شکست دوستی پوتین و ترامپ
شاید امید به تنشزدایی با روسیه را بتوان جالبترین موضع سیاست خارجی دولت جدید آمریکا در نظر گرفت.
به گزارش فرارو، در نگاه اول به نظر میرسید کرملین نیز مایل است در کنار آمریکای شمالی بایستد و هر دو کمپینهای مبارزه با تروریست را گسترش داده و همکاریها در حوزه امنیت خاورمیانه را افزایش دهند.
اما سرکوب خصومتهای دوجانبه میان این دو رقیب قدیمی جنگ سرد، ازآنچه پیشبینی میشد بسیار دشوارتر بود. در عرض دوازده ماه، تعریف و تمجیدهای صمیمانه میان ترامپ و رئیسجمهور روسیه “ولادیمیر پوتین” بهسرعت از میان رفت و جای خود را به موجی از کلمات شدیداللحن داد که توسط تدابیر استراتژیک و جنگی حمایت میشدند.
چه بر سرِ دیدگاه دوستانه ترامپ با روسیه آمد و چگونه نقشه خوشبینانه برای بازسازی روابط ناگهان به بدترین دوره روابط دوجانبه از زمان فروپاشی شوروی تبدیل شد؟
پوتین خواستار برابری است، ترامپ خواستار برتری
یکی از موانع مهمی که بر سر مصالحه دو کشور وجود دارد، فقدان اهداف متقابل و درازمدت است.
یک سال پیش “سرگئی لاوروف” وزیر امور خارجه روسیه درباره اهداف سیاست خارجی کشورش شفافسازی کرد. او تأکید داشت که رهبر روسیه از عادیسازی روابط با رقیب سابق خود استقبال میکند، اما تنها درصورتیکه در چارچوب “اصول برابری” باشد. پوتین و دیگر مقامات روسیه بارها تأکید کردهاند که مسکو خواهان پایهای از برابری و “تعادل استراتژیک” است. مقامات روسیه اصرار دارند که تنها در این صورت بهبود روابط دوجانبه این دو قدرت هستهای ممکن خواهد بود.
بنابراین مشکلِ ذاتی در مفهوم برقراری روابط دوستانه میان دو کشور، تناقض اجتنابناپذیر با شعارهای جسورانه ترامپ مانند “اول آمریکا” و “آمریکا را دوباره عالی کن” میباشد. برخلاف رئیسجمهور آمریکا، پوتین هرگز طرفدار رشد بیشتر عظمت آمریکا نبود و نیست.
پوتین برای جلوگیری از دچار شدن روسیه به سرنوشت شوروی، تلاش میکند جهانی بسازد که در آن کشورش قادر به رقابت باقدرت تاکتیکی آمریکا باشد. از دیدگاه پوتین کنوانسیون بینالمللی فعلی تنها به نفع واشنگتن نیست، بلکه اساساً با درک او از جنگ و صلح ناسازگار است.
روسیه به دنبال تضعیف تواناییهای دفاع موشکی آمریکا است
پوتین بارها در دوران ریاست جمهوری خود تأکید کرد که از جانب برنامه دفاع موشکی در اروپای شرقی احساس خطر میکند، “زیرا همه میدانند اگر کشوری نسبت به دیگری در توسعه سیستم دفاع مشکی موفقتر باشد، از مزیت مهمی برخوردار است و ممکن است بهپیش قدم شدن در استفاده از سلاحهای هستهای وسوسه شود.”
به عقیده پوتین گسترش سریع برنامه دفاع موشکی آمریکا “تعادل استراتژیک” در جهان را برهم میزند و روسیه را وادار به مقابلهبهمثل میکند.
بهاینترتیب جای تعجب نیست که مسکو از اقدام ترامپ برای خنثیسازی پیشرفت هستهای کره شمالی و استقرار سیستم دفاع منطقهای در کره جنوبی انتقاد کرده است. از دیدگاه روسیه گسترش توانایی دفاع موشکی آمریکا کمکی به ایجاد تعادل استراتژیک میان ابرقدرتها نمیکند و درنتیجه با “اصل برابری” در تضاد است.
پوتین در نوامبر 2016 خبر از ارتقای فنآوریهای نظامی کشورش داد و گفت: “هر کاری که بتوانیم برای حفظ تعادل استراتژیک انجام میدهیم. هرگونه تلاش برای تغییر یا متوقف کردن این روند بسیار جدی و خطرناک قلمداد میشود.”
نقش برجسته کنگره و متحدان کلیدی در دیکته کردن سیاست خارجی
تغییر سریع رویکرد ترامپ در برابر پوتین تحت تأثیر عوامل دیگری نیز قرار داشت. “ویلیام کورتنی” عضو ارشد سازمان “RAND” و سفیر سابق گرجستان گفت: “کنگره و متحدان آمریکا تأثیر زیادی بر سیاست خارجی آمریکا داشتند.”
کورتنی توضیح داد زمانی که ترامپ در حال بررسی راههایی برای کاهش تحریمهای مرتبط با مسائل اوکراین بود، بسیاری از قانونگذاران برجسته و رهبران خارجی به او فشار آوردند تا صرفنظر کند.
کورتنی گفت: “کنگره و بهخصوص جان مککین از طرف جمهوریخواهان و بخشی از حزب دموکرات به ترامپ هشدار دادند که این کار را نکند. در میان متحدان افرادی چون فرانسوا اولاند، آنگلا مرکل و ترزا می نیز از ترامپ خواستند این ایده را رها کند. ترزا می یک روز قبل از اولین تماس تلفنی ترامپ و پوتین در کاخ سفید بود.”
با توجه به سخنان ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی، احتمالاً پوتین از همتای آمریکایی خود انتظار خبرهای خوب درباره لغو تحریمها داشت. اما زمانی که دولت ترامپ از برآوردن خواسته پوتین سرباز زد، مسکو بهسرعت به حالت تهاجمی بازگشت.”
کورتنی توضیح داد: “از آن موقع تاکنون، هم کنگره و هم متحدان آمریکا به دنبال تأثیرگذاری بیشتر بر تصمیمات سیاست خارجی آمریکا بودهاند. درگذشته تأثیر این دو در امور خارجه آمریکا کمتر بود.”
جلوه دادن آمریکا بهعنوان دشمن استراتژی داخلی پوتین
همانند ترامپ، نگرش پوتین نیز نسبت به واشنگتن متأثر از طیف گستردهی از فشارهای سیاست داخلی است.
پوتین از زمان به قدرت رسیدن در سال 2000، از آمریکا بهعنوان ابزاری برای تحریک حس ناسیونالیسم و منحرف کردن توجه مردم به عملکرد اقتصادی ضعیف استفاده کرده و در این کار موفق بوده است. این روش که در دوران جنگ سرد نیز بکار میرفت، به انتشار تبلیغات ضد آمریکا در رسانههای دولتی و برانگیختن خشم مردم وابسته است.
به همین دلیل تمرکز سیاستهای روسیه عمدتاً بر امور خارجی است و مردم کشور نیز در وهله اول به عملکرد مسکو در غلبه به ایالاتمتحده اهمیت میدهند تا مسائل داخلی.
بااینوجود پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، روسیه بهطور موقت تبلیغات ضدآمریکایی را رها کرد؛ زیرا دو کشور بر روی طرحهای دوجانبه همکاری کار میکردند. در آن دوره توجه رأیدهندگان روسی به مسائل داخلی جلب شد که موجب کاهش شدید محبوبیت “بوریس یلستین” و انتقال قدرت به پوتین شد. امروز دیگر بعید است که رهبر روسیه این اشتباه را تکرار کند.