چرا نباید در بر همان پاشنه بچرخد؟
چند رو پیش روز پیش ۱۶ فعال سیاسی اصلاح طلب با انتشار بیانیهای نسبت به احتمال بازگشت اعتراضات در کشور هشدار دادند و تاکید کردند: «نارضایتی در میان مردم همچنان ادامه دارد و اگر اقدام اساسی در جهت برطرف کردن زمینههای این اعتراضات به عمل نیاید و به اعتراضهای به حق پاسخ مناسب داده نشود این گونه حوادث میتواند در آینده، و چه بسا با هزینههای بیشتر، تکرار گردد.»
به گزارش فرارو، فعالین سیاسی اصلاح طلب در ریشه یابی حوادث نوشته اند: «هر چند وجه اقتصادی اعتراضات عمومیتر است، ولی ریشه حل مشکلات اقتصادی در اصلاحات سیاسی و گسترش و تقویت نظارتهای مردمی و کارآمدشدن و استقلال نهادهای نظارتی رسمی و آزادیهای مدنی و رسانهای است. ما معتقدیم بدون پذیرش چنین اصلاحاتی نمیتوان به تغییرات اساسی و حل مسائل اقتصادی و کاهش نا رضایتیها دست یافت.»
نویسندگان بیانیه اظهار امیدواری کرده اند که رویدادهای اخیر موجب تغییر جدی در سیاستهای جاری و رویکرد تصمیم گیران کشور شود.
این بیانیه توسط اصلاح طلبان برجستهای همچون سعید حجاریان، عباس عبدی، مصطفی تاج زاده، محمد رضا خاتمی، محسن آرمین، محسن میردامادی، علی رضا علوی تبار، محسن صفایی فراهانی و… امضا شده است.
پس از انتشار این نامه عباس عبدی هم در یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان “گامی برای حل کردن؛ و نه جمع کردن” عنوان کرد “اکنون که اعتراضات فروکش کرده است، باید به چند نکته مرتبط با این حوادث پرداخت. اول اینکه آیا این اتفاق یا موارد مشابه آن در جامعه حل شده است یا در خوشبینانهترین حالت، جمع شده است؟ ”
او با اشاره به تفاوت جمع کردو حل کردن ماجرا نوشت: «جمع کردن یک اقدام فنی، کوتاهمدت و تا حدی مدیریتی و متکی به ابزارهای قدرت است. ولی حل مساله بسیار متفاوت است. کسانی که در جمع کردن مساله دخالت دارند، لزوما کسانی نیستند که باید در مقام حل کردن آن باشند. حتی در مواردی نحوه جمع کردن مساله موجب میشود که حل کردن مساله از دستور خارج شود.»
به عقیده عبدی “هنگامی که یک اتفاقی رخ میدهد، آن هم اتفاقی در اندازههای بزرگ، باید پذیرفت که این اتفاق زمینه اجتماعی دارد. بدون پذیرش این اصل، هیچ گام موثری نمیتوان برای حل ماجرا برداشت. اینکه همه مشکلات منحصر شود به توطئه بیگانگان، به نوعی پاک کردن صورت مساله است. ”
حالا سوال مهم این است که آیا ارادهای برای حل مسائل ریشهای این اعتراضات وجود دارد؟
محمد صادق جوادی حصار دراین باره به فرارو گفت: «سابقه رفتارهای گذشته در موارد اینچنینی متاسفانه امید زیادی برای اصلاح روند حرکتی در راستای توقف اعتراضها به ما نمیدهد. چون طی سالهای گذشته به نحوههای مختلفی اتفاقاتی شبیه به رخدادهای اخیر روی داده است. در مشهد، اهواز، اسلامشهر، تبریز و… ما شاهد اعتراضهای اینچنینی بوده ایم. اما اخیرا به خاطر مسائل اقتصادی به ویژه مسائل مالی اینگونه اعتراضها بیشتر شده است.»
او افزود: «تجربه نشان میدهد که متاسفانه اراده مستحکمی برای عبرت پذیری از این رخدادها کمتر دیده میشود، این اراده اگر هم هست خیلی در شکل دهی و سامان بخشی به شیوههای درمان دردهای اجتماعی یا مواجه خردمندانهتر با مطالبات مردم موثر نیست.»
جوادی حصار تاکید کرد: «بنابراین با توجه به نحوه برخورد با اتفاقات مشابه به نظر میرسد اگر در بر همین پاشنه بچرخد این مورد آخرینش نخواهد بود.»
این کارشناس مسائل سیاسی معتقد است: «یکی از ریشهایترین عوامل نارضایتی و گسترش اعتراضات اجتماعی فقدان امید به اصلاح امور در آینده است. یعنی وقتی که جوان، فعال سیاسی، کنشگر اجتماعی و … احساس کنند که راههای تاثیر عمیق در سازوکارهای اجتماعی دولتی، ملی و قانون گذاری اینقدر محکم و سفت شده اند که نمیتوانیم از شرایط موجود عبور کنیم، در آن زمان به یاس میرسند. یاس فلسفی، یاس اجتماعی، یاس سیاسی منشا بسیاری از اتفاقات ناگوار کنونی است.»
او افزود: «دلسوزان کشور، تصمیم سازان اصلی کشور واقعا اندیشه کنند که چگونه میشود جادههای تغییر و تحول در جامعه را هموار کنند. قوانینی که متصلبانه و سخت گیرانه راههای ترمیم را میبندند باید تغییر کنند. امتیازات سیاسی، عقیدتی و گروهی که راه تغییر را میبندد باید تغییر کنند. به نظر من شیوه انتخاباتها و گزینشها در کشور به طور بنیادینی به سمت امید آفرینی حرکت کند. طوری باید باشد که جوان جامعه احساس کند میتواند به آینده خودش و نقش خودش در تصمیم سازیها امیدوارتر شود.»
این فعال سیاسی اصلاح طلب عنوان کرد: «اگر تصور جوانان این باشد که در مراتب تصمیم سازی و تصمیم گیری به مطالباتشان توجهی نمیشود آنوقت امیدش را از دست میدهد. عدم امید به آینده، عدم امکان تغییر یا ذهنیت عدم امکان تغییر در یک جامعه جوان میتواند آن جامعه را به پرخاش و اعتراضات تند و خشن نزدیک کند.»
جوادی حصار در پاسخ به این سوال که در برخی از اعتراضها و ناآرامیهای اخیر، معترضان اصلاح طلبان و اصولگرایان را در کنار یکدیگر قرار میدادند، این در حالی است که پیش از این اصلاح طلبان به نوعی به عنوان روزنه امید جامعه محسوب میشدند، حالا چه اتفاقی افتاده است که معترضان اصلاح طلبان را در کنار اصولگرایان قرار میدهند، گفت: «در شعارها هماهنگی وجود نداشت. این نشان میدهد بخشی از این شعارها ناشی از اعتراض و هیجان و شور اعتراضی بود و خیلی از آنها سنخیتی با هم نداشتند.»
او افزود: «کسی که در یک بازه زمانی علیه دیکتاتوری شعار میدهد، در مقابل آن از رضاخان محمدرضا پهلوی حمایت میکند. این فرد یا گروه اصلا نمیداند که سیستم حکومتی پهلوی مظهر دیکتاتوری در ایران بوده است. این یعنی اینکه حداقل جمع زیادی از معترضان این موضوع را نمیدانند.»
به گفته جوادی حصار “از طرف دیگر باید دید چند درصد از مردم با این شعارها همدلی و همراهی دارند، نمیتوان گفت معترضان همه اقشار جامعه ایران را نمایندگی میکنند. آن کسی که میگوید “اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تموم شد ماجرا” باید مشخص شود منظورش کدام ماجراست، ماجرای انتخابات، کنش ورزی منتقدانه، گفت و گو، تعامل سیاسی و… چه چیزی تمام شده است. هیچ کدام از این موارد تمام نشده است، تازه آغاز شده است. اصلاح طلبان در اتفاقات اخیر از حق اعتراض دفاع کردند. ولی معترضان برای احقاق حقوق خودش حق تعرض به حقوق دیگران را ندارد. حق ندارد با اموال دیگران برخورد ناشایست کند چراکه در جایی حقش ضایع شده است.»
این فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: «کسی که میگوید اصلاح طلب و اصولگرا هر دو یکی هستند و ما از اینها عبور کردیم، باید شکل سومی از گفتمان را مطرح کند. اگر معترضان گفتمان سومی که قابلیت جایگزینی داشته باشد مطرح کنند قطعا اصلاح طلبان از آن استقبال خواهند کرد. اگر کسی گفتمان سومی دارد آن را باید عرضه کند کسی جلو آنها را نمیتواند بگیرد. ولی تا زمانی که گفتمان سومی وجود ندارد نمیشود گفت: ماجرا خاتمه یافته است.»