محسن هاشمی: کسانیکه نمیتوانستند امام و رهبری را تخریب کنند، آیتالله هاشمی را آماج حمله قرار دادند
فرزند آیتالله هاشمی تاکید کرد: برخی از جریانات، تصمیمات امام و رهبری را که نمیپسندیدند، از چشم ایشان میدیدند و به دلیل اینکه نمیتوانستند امام و رهبری را تخریب کنند ایشان را آماج هجمه خود قرار میدادند.
رئیس شورای شهر تهران است و مانند پدر به توسعه فکر میکند و همت خود را بر این گذاشته که راه او را ادامه دهد. به عقیده محسن هاشمی برخیها که به دنبال حذف آیت الله هاشمی بودند وقتی دیدند که ترور فیزیکی جواب نداد، دست به تخریب و تهمت وی زدند. فرزند رئیس فقید مجمع معتقد است برخی از جریانات، تصمیمات امام و رهبری را که نمیپسندیدند، از چشم ایشان میدیدند و به دلیل اینکه نمیتوانستند امام و رهبری را تخریب کنند ایشان را آماج اهداف خود قرار میدادند. وی میگوید برخی از جریانات مخرب، به خصوص در دوره گذشته از ایشان به عنوان یک دشمن فرضی جهت فضاسازی و فرصتطلبی استفاده کردند که در همه این موارد آیتالله هاشمی رفسنجانی با صبر مثالزدنی سکوت کردند و از حقوق شخصی خود گذشتند.
گفت و گو با محسن هاشمی به شرح ذیل است:
نقش آیتالله هاشمی در شکلگیری انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی ایران چه بود؟ اگر شخصی دیگر به جای ایشان در کنار امام قرار میگرفت باز هم ما شاهد به ثمر رسیدن انقلاب با این کیفیت بودیم؟
براساس اسناد وتاریخ انقلاب، نقش آیتالله هاشمی رفسنجانی از آغاز نهضت، نقش مهمی است و ایشان از زمان رحلت آیتالله العظمی بروجردی و آغاز مرجعیت امام و مبارزه، بهعنوان یکی از نزدیکترین یاران امام خمینی حضور داشتهاند.
شاید صحیح نباشد اینگونه وجود انقلاب اسلامی را به یک فرد گره بزنیم. انقلاب اسلامی ایران برخاسته از تمایل تاریخی مردم ایران به حکومتی دینی و مردمی بود که در انقلاب مشروطه به نتیجه نرسید و با رهبری امام خمینی در سال ۱۳۵۷ پیروز شد. در این میان شخصیتهای برجستهای نظیرشهید باهنر، شهید مطهری، شهید بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی وحتی گروههای سیاسی با تفکرات مختلف، در پیروزی نهضت، تأسیس نظام جمهوری اسلامی و اداره کشور نقش داشتند.
چرا امام به رئیس فقید مجمع اعتماد فراوان داشتند و تا جایی که اسناد تاریخی نشان میدهد همیشه مورد مشورت امام بودند؟
آیتالله هاشمی رفسنجانی بیش از ۱۰سال شاگرد امام خمینی بودند و از اوایل دهه ۳۰، امام روی ایشان شناخت داشتند. به تدریج وبا محول کردن مأموریتها ومشاهده نتایج آن، مشورتها و صحبتهایی که امام داشتند و به تبع آن، این اعتماد افزایش یافت.
به نظر میرسد رازداری، صداقت، اعتدال و دوری از افراط و تفریط در زمینههای مختلف فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و حتی اقتصادی موجب افزایش علاقه امام به ایشان شد.
کمی درباره نقش آیتالله هاشمی در تحولات کشور، منطقه و نقشی که ایشان در جنگ داشتند، بگویید.
ایشان در دوران دفاع مقدس با حکم امام خمینی از سال ۱۳۶۲ فرمانده جنگ و بعد هم جانشین فرماندهی کل قوا بودند. عملاً با توجه به نظام پارلمانی کشور در آن مقطع، رئیس مجلس در تصمیمگیریها نقش بیشتری داشت و اعتماد امام خمینی و اتکای روسای قوا و سایر مسؤولان به ایشان نیز موجب شده بود تا آیتالله هاشمی رفسنجانی محور بسیاری از تصمیمگیریها در دهه ۶۰ باشد. بعد از رحلت امام خمینی، تغییر قانون اساسی وریاست جمهوری ایشان، سیاست تنشزدایی به خصوص با کشورهای منطقه و بهبود روابط با جهان اسلام در دستور سیاست خارجی قرار گرفت و موفقیت قابل توجهی داشت. ایشان براساس برنامهریزی، بهدنبال ایجاد دولتی درشأن مردم ایران بودند که با جهان نیز در مسائل مهم همکاری داشته و ضمن حل مشکلات ایران، نقش بهسزایی در حل مشکلات جهان بهخصوص جهان اسلام و بهبود رابطه شیعیان با اهل سنت داشتند.
آیا شخصیتی میتواند در نظام جایگزین آیتالله هاشمی شود؟
در ادبیات دینی ما با این عبارت مواجه هستیم که رحلت یک عالم دینی رخنهای پدید میآورد که قابل جبران نیست. واقعیت آن است که خلأ آیتالله هاشمی رفسنجانی به جهت ابعاد مختلف وشخصیت همهجانبه ایشان، کمبودی است که به فوریت وتوسط یک شخصیت قابل جبران نیست. امیدواریم خداوند این ضایعه را برای جامعه ما توسط یک یا چند شخصیت جبران کند.
شخصیت آیتالله هاشمی زمانی که در کسوت یک مسئول اجرایی نظام قرار میگرفتند چه تفاوتی با زمانی داشت که در خانه و در نقش پدر بودند؟
ایشان با وجود عواطف ومحبت زیادی که به خانواده داشتند، همواره مسائل مردم وانقلاب برایشان اولویت داشت. قبل از انقلاب عمدتاً در زندان و مبارزه بودند و با پیروزی انقلاب نیز به مسائل کشور، جنگ و انقلاب میپرداختند و بار اصلی اداره خانه بردوش مادرمان، خانم عفت مرعشی بود. اما ایشان در فرصتهای کوتاهی که به وجود میآمد موضوعات فرزندان را با دقت پیگیری میکردند و با ما بیشتر به عنوان یک دوست ومشاور صحبت میکردند و همواره در موضوعاتی که نظرشان را میپرسیدیم، تصمیمگیری را به عهده خود ما میگذاشتند.
مرحوم هاشمی در زمان حیاتشان در دورههایی مورد انتقاد و هجمه قرار گرفتند ولی از کنار این رفتارها گذشتند. چرا عدهای سعی میکردند که تهمت و افتراهایی به ایشان بزنند و با چه هدفهایی افراد دست به اینگونه اعمال میزدند؟
تخریبهای آیت الله هاشمی انگیزههای گوناگونی داشت. قبل و اوایل انقلاب، گروهکهای منحرف وقتی ایشان را مانع مهمی بر سر راه خود دیدند ابتدا ایشان را ترور شخصیت کردند، سپس دست به ترور فیزیکی زدند و پس از آن هم از تخریب دست برنداشتند. گروهی از جریانات و چهرههای داخلی هم ایشان را مانع اهداف خود میدانستند و میخواستند با تخریب، از اثرگذاری ایشان بر مسائل نظام بکاهند.
برخی از جریانات، تصمیمات امام و رهبری را که نمیپسندیدند، از چشم ایشان میدیدند و به دلیل اینکه نمیتوانستند امام و رهبری را تخریب کنند ایشان را آماج هجمه خود قرار میدادند. برخی از جریانات مخرب، به خصوص در دوره گذشته از ایشان به عنوان یک دشمن فرضی جهت فضاسازی و فرصتطلبی استفاده کردند که در همه این موارد آیتالله هاشمی رفسنجانی با صبر مثالزدنی سکوت کردند و از حقوق شخصی خود گذشتند و تنها زمانی که دستاوردهای انقلاب در خطر بود، برای تنویر افکارعمومی، پاسخهای محدودی به تخریبگران میدادند.
علت محبوبیت رئیس فقید مجمع در بین مردم، به خصوص در سالهای اخیر چه بود؟
یکی از دلایل افزایش محبوبیت ایشان، فاصله گرفتن از مسؤولیتهای اجرایی بود. در دورههای که ایشان مسؤولیت داشتند، تخریبگران، کمبودها و معضلات را به ایشان نسبت میدادند اما مردم مشاهده کردند زمانی که خود این گروه در مصدر کار قرار گرفتند این مشکلات نه تنها کاهش نیافت بلکه چندین برابر شد.
علت دوم صبر ومظلومیت ایشان بود که موجب شد تا مردم ایران که همواره به مظلوم گرایش دارند، از ایشان حمایت کنند، به خصوص ردصلاحیت ایشان در انتخابات ۱۳۹۲ و صبر و سکوتی که داشتند، بسیار معنادار بود.
علت سوم، به نتیجه رسیدن هشدارها و پیشبینیهای ایشان بود. مردم احساس کردند فردی که نماد عقلانیت نظام است و میتواند به درستی سیاستگذاری کرده و حوادث و مخاطرات را پیشبینی و جلوگیری کند، آیتالله هاشمی رفسنجانی است، به همین دلیل در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۹۴، نه تنها ایشان حائز رأی بیسابقهای شد بلکه لیستی که به آیتالله هاشمی رفسنجانی منتسب بود، با استقبال بینظیر مردم مواجه شد و نوعی اعتمادعمومی به رفتار ایشان پدید آمد.
برخی از سیاسیون و مردم معتقدند که جای آیتالله هاشمی در تریبون نماز جمعه خالی بود و با غیبت وی، از کیفیت خبطههای نماز جمعه کاسته شد. نظر شما چیست؟ چرا مرحوم هاشمی دیگر نخواستند پشت تریبون نماز جمعه قرار بگیرند؟
خطبههای نماز جمعه آیتالله هاشمی رفسنجانی از ابتدای انقلاب تا سال ۱۳۸۸ یعنی قریب سه دهه، هویتی متفاوت وامیداوارکننده به نماز جمعه بخشیده بود و علاوه بر طیف متدین وسنتی که به طور معمول در نماز جمعه حضور مییابند، نخبگان و سایر اقشار جامعه نیز به خطبههای ایشان، به صورت مستقیم وغیرمستقیم توجه میکردند.
با توجه به اینکه با مطالعه قبلی و با اطلاعات مناسب به نماز جمعه میرفتند، از ویژگیهای خطبههای ایشان، تازه بودن و خودداری از تکرار و جامعالابعاد بودن محسوب میشود. آیتالله هاشمی رفسنجانی همانگونه که در خاطرات ایشان نیز مشهود است، خود را موظف میدانست برای خطبههای نماز جمعه تهران، مطالعه کنند ومباحث روز وکاربردی ومورد نیاز جامعه وانقلاب را در این تریبون مطرح کنند. بنابراین مشاهده نمیکردیم که خطبههای ایشان کلیشهای، تکراری یا تشریفاتی باشد.
ویژگی دوم، توجه ایشان به لزوم فراجناحی بودن تریبون نماز جمعه بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی خود چهرهای فراجناحی بود اما در خطبهها سعی میکرد این موضوع نمود بیشتری پیدا کند و مردم با سلایق و تمایلات مختلف فکری وسیاسی مخاطب نماز جمعه باشند، نه یک طیف یا جناح وجریان خاص، از این رو بسیاری از بخشهای جامعه صدای خود را در خطبههای ایشان میشنیدند و از آن استقبال میکردند.
بنده ویژگی امیدوارکننده خطبههای ایشان در روزهای بحرانی و سخت را قابل توجه میدانم. مسائل مهمی که ایشان پیگیری میکردند وبه نتیجه میرساندند وگزارشش را به مردم میدادند، مانند خطبه سال ۱۳۶۱ در مورد لزوم تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی و خطبه سال ۱۳۶۳ در مورد نیاز به مترو و شبکه فاضلاب در تهران که هم اکنون وضعیت قابل تحمل تهران را مدیون این خطبه هستیم یا بحث اتمام جنگ وبازسازی و سازندگی کشور و درنهایت خطبه سال ۱۳۸۸ که راهحل عبور از بحران آن مقطع بود.
منبع: ایلنا