عبدالله مومنی: انتقاد به معناي عبوراز روحاني نيست /برخی گروههای مخالف دولت تلاش میکنند وجهه جهانگیری را خراب کنند
در حالی که هنوز چندماه از آغاز دولت دوازدهم حسن روحانی نگذشته، برخی با ایجاد موج انتقادی در فضای رسانهای کشور عنوان میکنند که از حمایت از روحانی در انتخابات پشیمان هستند.
این در حالی است که برخی با طرح تئوریهایی مانند «عبور از روحانی» و «خروج جهانگیری از دولت» رویکردهایی را در فضای سیاسی دنبال میکنند که نیاز به تحلیل عمیقتری دارد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این رویکردها با عبدا… مومنی، فعال سیاسی اصلاحطلب گفتوگو کردیم. وی در این زمینه معتقد است: «در شرایط کنونی هیچکدام از بزرگان و شخصیتهای تاثیرگذار جریان اصلاحات بهدنبال تئوری «عبور از روحانی» نیستند و این مساله را در فضای سیاسی کشور مطرح نمیکنند. این در حالی است که در روزهای گذشته اغلب شخصیتهای تاثیرگذار جریان اصلاحات در جهت مقابله با تئوری «عبور از روحانی» سخن گفتهاند و مطرحکردن این تئوری را غیرقابلقبول خواندهاند. در نتیجه هنگامی که این تئوری از سوی اصلاحطلبان که حامی انتخاباتی آقای روحانی بودهاند، مطرح نمیشود، این شک و شبهه به وجود میآید که این تئوری نوعی سناریوسازی و مشکوک است. به نظر میرسد برخی تاریکخانههای مخالف جریان تحولخواهی که شامل جریان اصلاحات و دولت آقای روحانی میشود، بهدنبال این هستند که با طرح تئوری عبور از روحانی علاوه بر اینکه دولت را ناکارآمد جلوه بدهند، زمینه تشتت و چنددستگی را نیز در بین جریان اصلاحات فراهم کنند.»
در ادامه متن گفتوگوی آرمان با عبدا… مومنی را میخوانید:
آیا از حمایت از آقای روحانی در انتخابات 96 پشیمان هستید؟ دیدگاه شما درباره موجی که در این زمینه در فضای رسانهای کشور رخ داده و برخی هنرمندان و ورزشکاران آن را نمایندگی میکنند، چیست؟
اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 با آگاهی و با اجماع کامل از آقای روحانی حمایت کردند و این حمایت نیز تا سال1400 ادامه خواهد داشت. با این وجود در برخی رویکردها، انتقاداتی به آقای روحانی وارد است که ناقض حمایت کلی جریان اصلاحات از ایشان نیست. در نتیجه ممکن است برخی از اصلاحطلبان و از جمله بنده نسبت به برخی رویکردهای دولت آقای روحانی انتقاد داشته باشیم اما به هیچ عنوان پشیمان نیستیم. به نظر من آگاهی مردم و شجاعت و پیگیری نیروهای سیاسی اصلاحطلب و نیروهای مدنی در انتخاب مجدد آقای روحانی یک تشخیص شایسته تاریخی بود، زیرا در صورت اهمال در حمایت و کمک به روحانی، حقیقتا مسیر دیگری در انتظار کشور بود. از سوی دیگر در وجه سلبی چرایی حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی همین نکته کافی است که ما از ورود کشور به پرتگاه و سیر قهقرایی شبیه 8 سال دولت نارسای احمدینژاد جلوگیری کردیم. به همین دلیل کسانی که موضوع به این مهمی را بیاهمیت جلوه میدهند باید در رویکردهای خود تجدیدنظر کنند. در وجه ایجابی نیز دولت روحانی در برخی وجوه عملکردی در بازسازی نهادهای دولت پسااحمدینژادی و نیز در برخی وجوه دیگر مانند گشایش نسبی عرصه سیاسی داخلی و سیاست خارجی دستاوردهای قابل توجهی داشت. با این وجود میتوان اذعان کرد که دولت آقای روحانی در زمینه توقعات و مطالبات بحق اقتصادی مردم و یا مطالبات مدنی اقدامات جدی انجام نداده است. از سوی دیگر از منظر اصلاحطلبی نیز به رویکرد آقای روحانی انتقاداتی وارد است.
بنده معتقدم باید انتقادات و دغدغههای مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی را فهم کرد. مردم زیر فشار ناکارآمدی سیستماتیک له میشوند و فریاد، حق آنهاست. دولت باید جسارت و تحرک بیشتری به خرج دهد وگرنه فرصتی بزرگ ممکن است بر اثر تعلل و بیرمقی و سیاستگذاری معیوب به هدر رود و سرمایه اجتماعی دچار سرخوردگی تاریخی خواهد شد. آقای روحانی یک محافظهکار حرفهای است و به همین دلیل روابط قدرت و پیچیدگیهای عرصه سیاست را میشناسد. از سوی دیگر ایشان بهخوبی قدرت مردم را درک میکند و متوجه است که اگر مردم سرخورده شوند و حمایت از دولت را قطع کنند، بلاتردید دولت ایشان شکست خواهد خورد و بار به مقصد نخواهد رسید. به نظر من مهمترین مشکلات دولت آقای روحانی درونی و راهبردی است و حوالهدادن آن به امر بیرونی یک رویکرد ثانویه است. نکته دیگر اینکه اگر یک نیروی سیاسی چند ماه بعد از تصمیمی که برای حمایت از یک کاندیدا گرفته، از تصمیمش پشیمان شود، باید در تجربه و عقل سیاسی او شک کرد. من معتقدم حتی اگر آقای روحانی دچار اشتباهاتی نیز شده است، جریان اصلاحات نباید رویکرد پشیمانی به خود بگیرد بلکه باید با حمایت انتقادی از رئیسجمهور و دولت حمایت کند. ایرانیان معمولا خیلی زود از تلاشی که برای تغییر وضعیت خودشان میکنند یا ابراز نظر سیاسی که کردهاند، پشیمان میشوند. کسانی که امروز از حمایت از آقای روحانی ابراز پشیمانی میکنند، یا انتظار «شقالقمر» از رئیسجمهور داشتهاند و یا اینکه به آقای روحانی به چشم یک «ناجی» نگاه میکردهاند که هر دو رویکرد اشتباه است.
چرا در مقطع کنونی برخی مانند سالهای پایانی دولت اصلاحات که تئوری «عبور از رئیس دولت اصلاحات» را مطرح میکردند، تلاش میکنند «تئوری عبور از روحانی» را مطرح کنند؟
در شرایط کنونی یکی از انتقادات جدی که به آقای روحانی وارد است این است که ایشان نباید در دوره انتخابات آنقدر فضا را احساسی و تند میکرد که امروز عدهای چنین برداشت کنند که چون روحانی مانند زمان انتخابات به مخالفانش نمیتازد، پس عقبگرد کرده است. این در حالی است که در دوران انتخابات نیز آقای روحانی قصد نداشت علیه کاندیداهای رقیب صحبت کند. با این وجود رفتار کاندیدای جریان رقیب به شکلی بود که آقای روحانی مجبور شد نسبت به این رفتار و گفتار واکنش نشان بدهد. در همهجای دنیا در مناسبتهای انتخاباتی کاندیداهای انتخاباتی با مخدوش جلوهدادن رقبا و منزه و مطهر و ناجی جلوهدادن خود فضای انتخاباتی را دوقطبی میکنند تا مردم را نسبت به انتخابات و یا شعارهای خودشان حساس کنند و با کشاندن مردم به حضور در صحنه انتخابات، مناسبات را بهنفع خود به پایان ببرند. با این وجود کمتر دیده میشود در فضای پساانتخاباتی نیز مانند پیش از انتخابات فرد پیروز همچنان به ترکتازی و تار و مارکردن جریان رقیب بپردازد. نمونه بارز این مساله در رفتار دونالد ترامپ در قبل و بعد از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا قابل مشاهده است. با این وجود در شرایط کنونی هیچکدام از بزرگان و شخصیتهای تاثیرگذار جریان اصلاحات بهدنبال تئوری «عبور از روحانی» نیستند و این مساله را در فضای سیاسی کشور مطرح نمیکنند.
این در حالی است که در روزهای گذشته اغلب شخصیتهای تاثیرگذار جریان اصلاحات در جهت مقابله با تئوری «عبور از روحانی» سخن گفتهاند و مطرحکردن این تئوری را غیرقابلقبول خواندهاند. در نتیجه هنگامی که این تئوری از سوی اصلاحطلبان که حامی انتخاباتی آقای روحانی بودهاند، مطرح نمیشود، این شک و شبهه به وجود میآید که این تئوری نوعی سناریوسازی و مشکوک است. بهنظر میرسد برخی تاریکخانههای مخالف جریان تحولخواهی که شامل جریان اصلاحات و دولت آقای روحانی میشود، بهدنبال این هستند که با طرح تئوری عبور از روحانی علاوه بر اینکه دولت را ناکارآمد جلوه بدهند، زمینه تشتت و چنددستگی را نیز در بین جریان اصلاحات فراهم کنند. در نتیجه وجود این تاریکخانهها و استراتژی که در آینده برای خود ترسیم کردهاند، نیاز به تحلیل و تعمق بیشتری دارد.
دیدگاه شما درباره تغییر و تحولاتی که دولت آقای روحانی در زمینه بودجه ایجاد کرده چیست؟ چرا این تغییرات با انتقادات زیادی مواجه شد؟ آیا با این تغییرات منافع برخی افراد به خطر افتاده است؟
بدون شک آقای روحانی کار بزرگی در این زمینه انجام داده است. ممکن است برخی نسبت به بودجهبندی و تقسیم بودجه در کشور ناراحت و ناخرسند باشند اما مساله مهمتر این است که آقای روحانی همهچیز را شفاف کرده و برای همگان روشن شده که بودجه مملکت در کجا خرج میشود. با این وجود برخی جای اینکه از این اقدام مهم حمایت کنند، مرتب به دولت حمله میکنند که چرا دولت در بودجهریزی کشور تغییر ایجاد کرده است. دولت بودجه را شفاف کرده و افکار عمومی نسبت به این قضیه حساس شده است. بهنظر من هماکنون نوبت مجلس، فراکسیون امید و جریان اعتدالی مجلس است که وارد گود شود. در شرایط کنونی آقای محمدرضا عارف رئیس فراکسیون امید و عضو مجمع تشخیص مصلحت است. به همین دلیل نیز بهجای اینکه درباره احتمال رئیسجمهورشدن ایشان صحبت کنیم، بهتر است اصلاحطلبان از ظرفیتهای ایشان در مجلس و مجمع استفاده کنند.
بهنظر شما طرح خروج آقای جهانگیری از دولت برای آمادهسازی چه هدفی صورت گرفته است؟
برای بنده هنوز منشأ این طرح مبهم است و جای سوال دارد و معتقدم این طرح یک طرح نسنجیده، خام و البته مشکوک است. حساسیتها نسبت به آقای جهانگیری ریشه در دوران پیشاانتخاباتی دارد. در آن مقطع زمانی برخی از اصلاحطلبان با احتمال اینکه ممکن است صلاحیت آقای روحانی برای ریاستجمهوری تایید نشود، آقای جهانگیری را وارد انتخابات کردند تا ایشان علاوه بر تبیین و تشریح دستاوردهای دولت یازدهم، گفتمان اصلاحات را نیز نمایندگی کند. با این وجود پس از انتخابات و تاثیرگذاری ایشان در سرنوشت انتخابات، برخی گروههای مخالف دولت تلاش میکنند وجهه آقای جهانگیری را خراب کنند و یا اینکه ایشان را یکی از عناصر ایجادکننده انشقاق در دولت معرفی کنند. به همین دلیل نیز در هفتههای اخیر موضوع اختلاف در نهاد ریاستجمهوری و طرح خروج جهانگیری از دولت را مطرح کردهاند. بهنظر میرسد در شرایط کنونی آقای اسحاق جهانگیری به یکی از نقاط حساس دولت حسن روحانی تبدیل شده است. از سوی دیگر در شرایط کنونی هرگونه بحث مصداقی درخصوص کاندیدای اصلاحطلب نتیجهای جز چندپارهشدن جریان اصلاحات نخواهد داشت. بین سیاستگذاریهای معطوف به حضور برنامهای و اجماعی اصلاحطلبانه درخصوص اقتضائات سیاسی و انتخاباتی آینده و طرح مصادیق انتخابات و لیستکردن یکسری چهرههای اصلاحطلب که شرایط انتخاب و گذر از دالان نظارتی را دارند، کاملا تفاوت است و بیان مصادیق میتواند زمینه دودستگی و حرکتهای سکتاریستی در درون جریان اصلاحات شود. این در حالی است که تحلیل و تقویت سیاستهای راهبردی مشارکتمحور سیاسی برای جریان اصلاحات و تقویت مبانی ارتباط این جریان با بدنه اجتماعی حامی اصلاحات نهتنها ضروری بلکه مقوم سیاستهای اصلاحی خواهد بود.
الگوی توسعه آقای روحانی چه ارتباطی با قدرت دارد؟ آیا ایشان برای اجراکردن برنامههای توسعه خود احساس میکند باید روزبهروز به قدرت نزدیکتر شود؟
واقعیت این است که برای مهار آقای حسن روحانی و نیروی مدنی و سیاسی عظیمی که تحول مهمی را در نتیجه انتخابات به وجود آورد، فشار بسیار زیادی به دولت وارد شده و علائم یک برنامهریزی گسترده و پیچیده به چشم میخورد. در نتیجه حسن روحانی در استراتژی مهار افراطگرایان گرفتار شده است. این در حالی است که آقای روحانی آنچنانکه باید در راهبرد و در نیرو از پتانسیل جریان اصلاحات استفاده مفید نکرده است. بهصورت طبیعی نیز عدم استفاده از نیروهای توانمند و کارآمد اصلاحطلب بر کیفیت کارشناسی و راهبردی دولت تاثیر خواهد گذارد. با این وجود من معتقدم دولت با صبوری و در عین حال جدیت بالا و سیاستگذاریهای مناسب فرصت اصلاح روندها و بهبود چالشها را دارد. در شرایط کنونی مردم آرزوها و آینده خود را از دسترفته و تیره میبینند و فشار اقتصادی مخربی را تحمل میکنند. به همین دلیل اگر مردم احساس رضایت نکنند، راهبردهای دولت راه به جایی نخواهد برد و پیشاپیش شکست خورده است. حافظ و نگهدارنده اصلی آقای روحانی قوای اجتماعی و مردمیاند و به همین دلیل مردم باید نتایج و کارنامه او را در زندگی روزمره خود حس کنند. آقای روحانی نباید از این نکته غفلت کند که رویکرد نخبهگرایانه او بدون پشتوانه مردمی در نهایت سقطجنین خواهد شد.
تحلیل شما از رفتارشناسی آقای عارف در سالهای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 چیست؟ آیا آقای عارف انتظار دارد اصلاحطلبان به پاس ایثاری که ایشان در انتخابات 92 انجام دادند، در سال 1400 پشت سر ایشان اجماع کنند؟
آقای عارف در سالهای پس از ۸۸ فرد موثری برای جریان اصلاحات بوده و در چارچوب راهبرد اصلاحطلبی کار کرده است. با این وجود من معتقدم همه ایثارهای بزرگ در طی تاریخ معاصر برای مردم بوده است و همه شهدای گرانقدر، ایثارها و از خودگذشتگیها از مشروطه تاکنون برای بهبود و رشد جامعه و اصلاح امور بوده است.در مجموعه فراگیر دموکراسیخواهان توسعهگرای وطندوست، وجود سرمایههایی مانند دکتر عارف و بقیه بزرگان جریان اصلاحات مفید است و باید در آینده مشاهده کرد که مجموعه شرایط و اقبال مردم به کدام سمت است. در چنین شرایطی مطلوب این است که جریان اصلاحات در پرتو اجماع تحلیلی و راهبردی و سازمان جبههای، به یک تصمیم نهایی در زمینه کاندیدای سال1400 خود برسد؛ اتفاقی که در سال 92 نیز رخ داد. بنابراین بهنظرم اصل، با کیفیت و کارآمدی راهبردهاست و انتخاب چهرهها باید در پرتو این رویکرد عملیاتی شود.
آیا قدرت در ایران سال 1400 دوباره در اختیار میانهروها قرار خواهد داشت و یا اینکه کاندیدای صددرصدی یکی از جریانهای سیاسی به قدرت خواهد رسید؟
واقعا در این زمینه نمیتوان بهصورت دقیق پیشبینی کرد. بحرانهای کنونی و پیشرو بسیار زیادند و به همین دلیل شرایط تحلیل ساده نیست. در شرایط کنونی کشور در وضعیت بسیار پیچیده جهانی و منطقهای و داخلی قرار دارد و در همه این حوزهها متغیرها بر هم موثرند.
با عطف به این نکته، در مواجهه با این شرایط پیچیده بهنظرم اصلاحطلبان توان و آمادگی و ظرفیت اجتماعی بالاتری برای مواجهه با چشمانداز آینده را دارند و برای پیشبرد و حل بحرانها و چالشهای داخلی و سیاستگذاری منطقهای و جهانی مسیر موفقتر و کمهزینهتری را پیش روی ایران و ایرانیان قرار خواهند داد. یکی از مهمترین متغیرهای تعیینکننده موفقیت و کارآمدی دولت آقای روحانی و فراکسیون امید مجلس و شورای شهرها و شهرداریهای برآمده از اجماع ملی خواهد بود. اگر این سه مجموعه کارآمدی و تحرک و جدیت را با سیاستگذاریها و برنامههای کارشناسی تلفیق نکنند، به باورم کل راهبرد اصلاحطلبی در برابر پرسش کارآمدی و اثرگذاری قرار خواهد گرفت. از این جهت مسئولیت بزرگی بر دوش دولت، مجلس و مجموعه شورای شهر و شهرداری است که به خواست مردم توجه کنند و مردم را ناامید نکنند تا سرمایه اجتماعی موجود دچار تفرقه و پراکندگی نشود.