چرا مالیات مردم خرج فیلمی مثل خفه‌گی می شود؟

    کد خبر :129648

فیلم «خفه‌گی» ساخته فریدون جیرانی را باید محصول رویکردهای هنر و تجربه‌ای و علقه به مکتب سینمای اروپا دانست که حجت‌الله ایوبی از ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم در سازمان سینمایی پیش گرفت و به آن پر و بال داد.

ترویج سینمای مخاطب خاص در سازمان سینمایی دولت یازدهم دقیقاً همان رویکردی است که باعث می‌شود فیلمسازی چون فریدون جیرانی که آثار عامه‌پسند و گیشه‌پسندی چون «قرمز» را در کارنامه دارد نیز به این وادی کشانده شود. گویی سندروم سینمای هنر و تجربه ناخواسته و به طور ناخودآگاه به جان برخی سینماگران ایرانی افتاده‌است و آنهایی را که برای مخاطب عام و سینمای بدنه ارزش قائل بودند نیز به وادی فرمالیسم کشانده است. «خفه‌گی» اگرچه به لحاظ تجربه هنری در سینما اثری قابل‌تأمل است، اما صرفاً به دلیل اینکه در جذب مخاطب‌عام نمی‌تواند توفیقی به دست آورد، نه‌تنها دردی از سینمای بحران‌زده ایران نمی‌تواند دوا کند، بلکه اگر فیلمسازان جوان را دنباله‌رو خود کند می‌تواند مصیبتی در سینمای ایران هم قلمداد شود.

اکران فیلم «خفه‌گی» در گروه آزاد و اختصاص انبوهی سالن سینمایی به این فیلم را باید جزو تدابیر غلط شورای صنفی نمایش و سازمان سینمایی قلمداد کرد؛ فیلمی که اساساً نمی‌تواند مخاطب‌عام را راضی کند و استقبال روزهای اول از آن را نیز باید به طور قطع به حساب جهل مخاطب از سبک فیلم و البته حضور بازیگران سرشناس و همینطور نام کارگردان تلقی کرد. «خفه‌گی» بی‌تردید اثری در قالب سینمای هنر و تجربه قلمداد می‌شود و اکران آن به شکل کنونی جز اجحاف به فیلم‌های مخاطب‌دار و کم‌کردن سهم گیشه سینمادارها و کساد کردن بیش از پیش سینما تأثیری ندارد. جالب است که رئیس گروه دولتی هنر و تجربه که پیش از این سابقه درخواست برای آثار پرفروش سینما را داشته است برای اثری چون خفه‌گی که اساساً خوراک این گروه است، تمایلی نشان نداده است. مخاطب‌عام و دشمنانش در سینمای رانتی و دولتی ایران حکایت عجیبی دارد؛ سینمایی که از بیت‌المال مسلمین ارتزاق می‌کند و به عنوان کالایی که باید در خدمت مردم باشد، اساساً در خدمت روحیات و دلمشغولی‌های طبقه الیت و روشنفکر قرار دارد. در واقع مردم در ایران مالیات می‌دهند و از دلارهای نفتی خود به نفع این تجربه‌های سینمایی روشنفکرانه و دلمشغولی‌های شخصی صرف‌نظر می‌کنند، بدون اینکه کسی از آنها سؤال کرده باشد که به این دست و دلبازی رضایت دارند یا خیر.

سینما که در ذات خود و در ابتدای اختراع و تولدش به عنوان هنری عامه‌پسند عرضه و شناخته شد و همین شاخصه منجر شد تا سال‌ها روشنفکران فرانسوی از آن بیزار باشند و این هنر را متهم به بی‌هنری کنند، در ایران هنوز و همچنان پس از گذشت بیش از ۱۰۰سال وجهی روشنفکرانه دارد. جالب است که در ایران در میان منتقدان سینمایی نیز اغلب آثار سینمایی به دو بخش سینمای تجاری و سینمای هنری تقسیم‌بندی می‌شود؛ یعنی این تلقی در ایران وجود دارد که اساساً سینمایی که مردم‌پسند باشد و گیشه‌ها را فتح کند، نمی‌تواند هنری باشد و در مقابل سینمای هنری شأنی دارد که مردم نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند، همین نگاه تحقیر‌آمیز و از بالا به مردم باعث‌شده در حال حاضر شاهد رواج نگاه و جریانی در سینمای ایران باشیم که در سویی دیگر به بهانه سینمای گیشه‌پسند نوعی نازل از فیلمفارسی را رواج می‌دهد و سطح ذائقه مخاطب‌عام را پایین می‌آورد و از سویی دیگر تفکری دولتی دست به ایجاد گروهی سینمایی با نام هنر و تجربه می‌زند و این دیدگاه غلط و انحرافی را اشاعه می‌دهد که اثر هنری فی‌نفسه مخاطب محدودی دارد. همین دوگانه‌سازی اشتباه از سینما باعث شده سینمای ایران با بحران‌های متعددی دست و پنجه نرم کند و هر مدیری ساز خود را بنوازد و سیاست‌های زیگزاکی همین مدیران نوعی آشفتگی و پریشانی راهبردی را رقم بزند. طرفه اینکه ساخت و اکران غلط خفه گی در آشوب سینمای ایران دردی از مشکلات این سینما دوا نمی‌کند؛ این را فریدون جیرانی به عنوان فردی که اشراف زیادی بر سینمای ایران و معضلاتش دارد، بهتر از هر کسی می‌داند، ولی انگیزه‌های شخصی او را نیز به وادی تجربه بازی‌های هنری با پول بیت‌‌المال کشانده است و ظاهراً سود فیلم خفه‌گی را در همان مقطع تولید فیلم عاید خود و عواملش کرده و اکران برای او فرع مسائل دیگر بوده است. این همان بیماری مرسوم و تکراری سینمای ایران است؛ بیماری‌ای که البته در نگاهی دقیق‌تر صنعتی سودآور و یکطرفه به ضرر مردم محسوب می‌شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید