مردم فقط ادای دغدغه مندی را در میآورند

این روزها «قضیه آب» دوباره جدی شده است. هم در رسانههای رسمی، هم در شبکههای مجازی و هم در افواه عوام، پرونده قطور و کهنه آب رو آمده و هر کس به زبانی صفت قحط آب گوید. کمکم بیان کارشناسان و دستاندرکاران از حالت اخبار و انذار درآمده و تبدیل به هشدار و فریاد شده است. البته آقای کلانتری سالهاست که دارد ماجرای بیآبی را فریاد میزند و کسی جدی نمیگیرد. این روزها بیان کلانتری هم سختتر و تندتر شده و به جایی رسیده که ما را نسبت به آینده این سرزمین میترساند. آیا واقعا اقلیم ما دچار سودانیزه شدن است؟ عبارت «سودانیزه» ترسناک است و همه آن تصاویر قحطی و گرسنگی و بیکاری و بدبختی و بیآب و علفی را در ذهنمان تداعی میکند. اما این تداعیها هیچ نسبتی با تصاویر روزمرهای که میبینیم ندارد. چیزی که ما میبینیم فوارههای چرخان آب است که نیمی چمن و نیمی از پیادهرو را خیس میکنند. چیزی که ما میبینیم اسراف بیمحابای آب در همه سطوح است. چیزی که عیان است تعمیم بدترین الگوی مصرف است… در حوزه کشاورزی هم آنچه میبینیم بیشتر هدر رفتن آب است تا کنترل و تنظیم آب…
راستش را بخواهید من یاد قصهای افتادم که بیربط با این ماجرا نیست. در تنبلخانه شاهعباس، برنامهای ترتیب دادند تا بفهمند چه کسی تشنه است و چه کسی تشنه نیست. تنبلها به فغان آمدند، سر و صدا کردند، لهله زدند، اما داوران هیچ کدام را شایسته مقام تشنگی تشخیص ندادند. تشنه واقعی کسی بود که بلند شد و رفت لب چاه و آب کشید و خورد. با حرف و شعار و دعوا و هشدار و انذار کسی ملتفت بیآبی یا کمآبی نمیشود، با خالی کردن دل ملت اتفاقی نمیافتد. «ما» وقتی میفهمیم قصه بیآبی جدی است که ببینیم تغییری در رفتارهای مرسوم پیش آمده.
از دیدن بیابان یا چالههای عظیم اگرچه میترسیم، اما در موقع مصرف آب دست و دلمان نمیلرزد، اتفاقی هم نمیافتد. در تعریف سانتیمانتال گفتهاند کسی که نمیخواهد یا نمیتواند بهای احساساتش را بپردازد. خوب یا بد، ما در مواجهه با خیلی از اخبار ریز و درشت دنیا سانتیمانتال رفتار میکنیم. مثلا دلمان برای گرسنگان بیافرا میسوزد، گاهی حتی برای قحطیزدگان اتیوپی اشک میریزیم. برای مظلومان دنیا شعر میسراییم و حرفهای بزرگبزرگ میزنیم، اما نهایتا بهای احساساتمان را نمیپردازیم و پا از «حرف» آن طرفتر نمیگذاریم. مواجهه ما با خیلی از امور عالم مواجهه سانتیمانتالیستی است و اتفاق بد و ناگوار این است که در برابر آب و هوا هم چیزی جز سانتیمانتالیزم به چشم نمیخورد.
شما ببینید چند سال است که طرفداران محیط زیست، اوضاع تیره و تار هوا را هشدار میدهند؟ هشدار آنها به کنار، چند سال است که به عینه میبینیم هوا کثیف است و دیگر نفس نمیشود کشید؟ حتی آمار رسمی میدهند که سالی چندین نفر، از آلودگی هوا میمیرند و مریضی لاعلاج میگیرند. در مقام حرف همهمان از بدی هوا شکایت میکنیم و غر میزنیم. اما آیا در عمل هم کاری میکنیم؟ مطلقا نه. در عمل همچنان به آلوده کردن هوا مشغولیم و هر شکلی هست ماموریتمان را در تولید دود و دم به انجام میرسانیم. هر کدام ما به قدر وسع میکوشیم که هوا را آلوده سازیم. اما از هوای سالم هم طرفداری بیهزینه میکنیم. چند روز دیگر که هوا سرد شود و اینورژن اتفاق بیفتد، دوباره، بلکه صدباره مطبوعات پر میشوند از بحثهای محیط زیستی.
در عمل اما، هیچ. با آب هم داریم همین معامله را میکنیم. حرف زیادی میزنیم. هشدار زیاد میدهیم. اخیرا فیلمهای ترسناک هم میسازیم تا عاقبت بیآبی را به رخمان بکشد. عاقبت بیآبی عین عاقبت نسیهفروشی پیش چشممان است، تا حدودی خاطرمان را مکدر میکند، اما فقط همین. همین و دیگر هیچ. روی همین حساب است که داوران تشنهیاب اگر بخواهند از روی رفتار قضاوتمان کنند، حکم قطعی میدهند که از بیآبی مطلقا خبری نیست.