هديه تهراني جواب منتقدان «يوز تا ابد» را داد
كم و بيش يكماه از آغاز به كار كمپين يوز تا ابد ميگذرد؛ كمپيني كه در تاريخ ۹ شهريور مقارن با روز ملي يوز به همت هديه تهراني، هنرمند و بازيگر شناختهشده كشورمان و جمعي ديگر از هنرمندان شكل گرفت. همراهي جمع كثيري از مردم خيلي زود نام اين كمپين را بر سر زبانها انداخت و ابعاد آن نيز گستردهتر شد
تا امروز موضعگيريهاي متفاوتي نسبت به اين كمپين در رسانهها به چشم ميخورد و برخي، اهداف اين كمپين را زير ذرهبين قرار دادهاند. عدهاي نگران نحوه هزينهكرد بودجه اين كمپين هستند و تلاش ميكنند تا دغدغه خود را به گوش مسوولان برسانند. از سوي ديگر نيز منتقداني هستند كه تلاش دارند تا ديوارهاي بياعتمادي را نسبت به بدنه كارشناسي اين كمپين روز به روز بالاتر ببرند. در مقابل اين جريان انتقادي و مخالف، يك جريان ديگر هم هست كه از آن ميتوان تحت عنوان بدنه مديريتي و كارشناسي كمپين ياد كرد. اين بدنه مديريتي كه در راس آن هديه تهراني قرار دارد، تا به امروز وارد هيچگونه جنجال خبري نشده و حتي فاصله خود را با اين جنجالها نيز حفظ كرده است.
حال پس از يك ماه از راهاندازي اين كمپين، هديه تهراني درباره سوالات و ابهامات مطرح شده درباره اين كمپين پاسخ ميدهد. او ميگويد كه جلب مشاركت مردم و افزايش سرمايه اجتماعي براي حفاظت حياتوحش، مهمترين هدف براي راهاندازي كمپين يوز تا ابد است.
خانم تهراني، خيليها باور دارند كه مسائلي مانند فقر بايد هميشه در اولويت باشد و به حياتوحش بايد پس از همه اينها توجه كرد. نظر شما چيست؟
خوشبختانه در مسائل اجتماعي و ساختارهايي از اين دست، كمپينهاي متعددي شكل گرفته و مشاركتهاي مردمي تاثيرگذاري را هم شاهد بودهايم. جداي از خود دولت، سازمانها و نهادهاي شناختهشده ديگر و حتي خوشبختانه سازمانهاي مردم نهاد هم اهميت موضوع را درك كرده و به آن پرداختهاند اما به مسائل حوزه حياتوحش و منابع طبيعي به دليل عدم شناخت مردم به نوعي شايد خيلي كمتر توجه و پرداخته شده است. ما نيز به دليل همين مهجوريت اين حوزه است كه تلاش كردهايم تا مردم را از اهميت يوزها آگاه كنيم. هدف ما هم برقراري تعادل در محيطزيست و منابع طبيعي و در نهايت پرداختن به ساختارهاي بومي و روستايي و حتي اشتغالزايي در مناطقي است كه ميراث طبيعي در آنها مهجور مانده است. اما بديهي است كه تاكيد بر يك موضوع به هيچوجه به معناي ناديده گرفتن ساير مسائل نيست. توجه به اين مسايل از سر بيدردي نيست. به عنوان مثال در ذخيرهگاه زيستكره توران و روستاي قلعهبالا دستكم چهار الي پنج سال است كه روي معيشت پايدار كار شده و اتفاقا نتايج آن هم جالب بوده است. مردم محلي با جاذبههاي گردشگري منطقهشان آشنا شدهاند و اين امر باعث حفظ خانههاي قديمي و حتي جذب گردشگر شده. اين تاثير خارقالعاده را يوزها بر معيشت مردم آن منطقه گذاشتهاند، پس حفاظت از حياتوحش به نوعي كمك به خود مردم است و با هم منافاتي ندارند. نكته آخر هم اينكه توسعه زندگي روستايي و چرخه اقتصادي آن براي من به شخصه نسبت به ساماندهيهاي شهري بسيار مهمتر است چرا كه در حوزههاي شهري خيران بسياري هستند كه تلاش ميكنند اما روستاها هم نيازمند كمك هستند كه در اين كمپين تلاش شده تا آسايش آنها را هم به خاطر بياوريم.
كمپين يوز تا ابد چه ارتباطي با سازمان حفاظت محيطزيست و به طور مشخص با پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي دارد؟
در وهله نخست بايد اين مساله روشن شود كه كمپين يوز تا ابد در اصل يك نوع مطالبه مردمي است، اين بدان معناست كه اين كمپين با وجود اينكه هيچ ارتباطي با سازمان حفاظت محيطزيست، پروژه يوز و در كل هيچ ساختار و سازمان يا انجمن مردم نهاد ديگر ندارد، اما در عين حال قصد هم ندارد كه نسبت به تلاشهايي كه تاكنون توسط افراد و ارگانهاي مختلف براي يوزها انجام شده، بيتفاوت باشد و خود را جداي از همه اينها فرض كند. اين كمپين يك مطالبه مردمي از محصول و نتيجه كارهايي است كه سازمان حفاظت محيطزيست، برنامه محيطزيست سازمان ملل، پروژه يوز و انجمنهاي مرتبط و سايرين انجام دادهاند. كمپين يك پيكان برخلاف پيكانهايي كه تاامروز در راستاي حفاظت هدفگيري شده و پرتاب شدهاند، نيست بلكه اتفاقي است كه تلاش ميكند تا فارغ از ساختارها، سازمانها و افراد به عملكرد اصلي خود پايبند بماند اما همان طور كه گفته شد، نسبت به زحمات و تلاشهايي هم كه تا امروز انجام شده، بيتفاوت نيست و البته نميتواند هم كه باشد. كمپين يوز تا ابد در يك كلام صرفا يك مطالبه مردمي است و چيزي جز اين نيست. كمپين به هيچ نهاد و سازماني بيتوجه نيست بنابراين دست هر فرد اعم از كارمند دولت يا حتي يك بازرگان يا حتي سازمان يا انجمني را كه براي ياري دراز شود را هم به همين منظور ميفشارد.
هدف كمپين يوز تا ابد دقيقا چيست و تا چه زماني ادامه خواهد داشت؟
كمپين يوز تا ابد تلاش ميكند تا در كنار همه تلاشهاي گذشته، يك قدم اضافه مردمي بردارد چرا كه اين باور در ما ايجاد شده كه انقراض صبر نخواهد كرد و اگر ميخواهيم كه يوز منقرض نشود، نميتوان تنها به تلاشهاي افراد، سازمانها، انجمنها و… تكيه كرد يا فقط از آنها انتظار داشت. امروز براي ما ثابت شده كه نجات يوز از گرداب انقراض نيازمند تلاش، قدرت و منابعي فراتر از توان همه اين افراد و سازمانها و انجمنهاست. يك هدف مهم كمپين، جمعآوري سرمايههاي اجتماعي است؛ منظور از سرمايههاي اجتماعي همان جلب مشاركت مردمي است. بديهي است كه تكتك افرادي كه در اين كمپين شركت كردهاند، نميتوانند به عرصههاي طبيعي وارد شوند و كاري براي نجات يوز انجام دهند اما مشاركتهاي مالي آنها ميتواند بر زندگي يوز تاثيرگذار باشد. در برهه كنوني يكي از مهمترين مشكلات يوز، عدم امنيت اين زيرگونه به واسطه حضور دام و سگگله در يكي از مهمترين زيستگاههاي طبيعياش يعني ذخيرهگاه زيستكره توران است. سال گذشته من سفري به توران داشتم و اين مشكل را از نزديك مشاهده كردم بنابراين به اين باور رسيدم كه اكنون زماني است كه همه ما بايد كاري براي يوز انجام دهيم. با اين وجود هدف اصلي كمپين اين است كه سرمايههاي اجتماعي براي نجات يوز پيشقدم شوند كه اين هدف در آينده ميتواند بزرگتر و براي ساير گونههاي حياتوحش كشور رقم بخورد. در پاسخ سوال دوم هم بايد بگويم كه كمپين يوز تا ابد تا زماني كه بتواند براي يوزها كاري انجام دهد، به كارش ادامه خواهد داد. وظيفه كمپين اين است كه براي يوز تا حد توان تلاش كند چرا كه يوز از آن گروهي خاص نيست بلكه يوزها ميراث ملي ما هستند پس مهم نيست كه دولت يا بقيه ساختارها براي يوز چه كار ميكنند. مردم بايد آستين بالا بزنند و از دولت مطالبه كنند و اين هدف صرفا نبايد به يوز ختم بشود، اين هدف يعني بهكارگيري سرمايه اجتماعي با يوز شروع شده و بايد به همين شكل هم براي حفاظت از حياتوحش پيش برود.
آيا تاكنون رايزني در راستاي تعامل با دامداران منطقه توران صورت گرفته است؟
بله، واقعيت امر اين است كه از مدتها پيش از آغاز به كار كمپين، رايزنيهايي توسط افرادي كه به دامدارها نزديكتر هستند، انجام شده است. حرفها و صحبتهايي شده، توافقهايي صورت گرفته، اما مشخص است كه با وجود اين كمپين تعاملها و صحبتها شكل ديگري به خود خواهد گرفت چرا كه طرفين ديگر خود را در برابر يك مطالبه ملي ميبينند. آنچه كه ميتوانم بگويم اين است كه همچنان اين رايزنيها و تعاملها ادامه دارد ولي من شخصا به عنوان هديه تهراني معتقدم كه دامداران آن منطقه هم بخشي از همين كمپين هستند و يقين دارم كه آنها دشمنان يوز نيستند و آنها هم به طور قطع ميخواهند كه يوز باقي بماند و منقرض نشود.
به طور مسلم تبعات اقتصادي و اجتماعي جابهجايي ۸ آغل اين منطقه كم نيست در اين زمينه چه فكرهايي كردهايد؟
ما پيش از آغاز به كار كمپين به فكر تبعات اقتصادي و اجتماعي هم بوديم و آنچه كه من ميتوانم به شما اطمينان دهم، اين است كه تبعات مذكور بررسي شده و در مورد آنها اتفاقا بسيار هم فكر شده. تلاش ما اين است كه كاري انجام ندهيم كه براي آن دسته از دامداراني كه هنوز در منطقه دام دارند، گران تمام شود و شرايط اقتصادي و اجتماعي آنها را زير و زبر كند. به واقع همه تلاش ما اين است كه با تغييرات اندك به نتيجه مطلوب برسيم، بديهي است كه تغييراتي اعمال خواهد شد اما واضح است كه تغييرات نبايد هزينه نامعقول ايجاد كند.
مردم تا چه اندازه ميتوانند به پشتوانه كارشناسي كمپين يوز تا ابد مطمئن باشند؟
كمپين يوز تا ابد پيش از آنكه شكل عمومي امروز را به خود بگيرد، هم يك تشكل رسمي نبود اما من اطمينان ميدهم كه يوز تا ابد تشكلي از كارشناساني است كه مدتها در شرايط سخت و بيابانهاي ايران كار و تلاش كردهاند. ما از مشورت و راهنمايي كارشناساني بهره ميگيريم كه سالها براي حفاظت از يوز متحمل مشقت و مرارت شدهاند. اين افراد منابع و محدوديتها را ميشناسند و كمپين يوز تا ابد هم تلاشي است به واسطه قدرت كارشناسي. ما ميدانيم كه خيلي از تصميماتي كه براي حفاظت از طبيعت و حياتوحش گرفته ميشود، قطعيت ندارد. اكثر كارشناسان در مورد عدم قطعيتها اتفاقنظر دارند اما به شخصه ايمان دارم كه كمپين تلاشي با پشتوانه كارشناسي است.
و سخن آخر
من فكر ميكنم كه ما مردم ايران بايد كمي از اين فضا و باور كه منتظر باشيم تا كسي براي ما كاري انجام دهد، فاصله بگيريم. مطالبه ما از دولت يا حتي از سازمانهاي دولتي بايد تغيير شكل پيدا كند. ما بايد آستينهاي خودمان را بالا بزنيم، درست است كه اين كار به راحتي اتفاق نميافتد و مسير دشوار است اما اين را در نظر داشته باشيم كه طبيعت هم منتظر ما نميماند. ما در حال تخريب مداوم و گسترده طبيعت هستيم، فرصتي باقي نمانده و اگر داشتههايي مانند طبيعت را كه به خاطر بيتوجهي ما در حال نابودي هستند، از دست بدهيم، ديگر هيچ جايگزيني نخواهد بود. وضعيت كنوني محيطزيست نياز به آستينهاي بالا زده همه ما و تغيير تفكر و نگرش همه ما دارد. بله دولت بايد تلاش بكند، دولت نماينده ما است اما در تمام دنيا در كنار دولتهاي موفق، مردم جستوجوگر و مطالبهگر و پرسشگر نيز هستند و اين ابزار قدرتمندي است كه نبايد ناديده گرفته شود.