طلسم خونین پدر و مادر موقع خوابگردی
اشکان در خانهشان راه میرفت و به نقطهای نامعلوم خیره شده بود. انگار با فرد یا افرادی ماورایی سر صحبت را باز کرده بود و تمام این حالتهایش قصهای عجیب اما تکراری بود که از چندین سال قبل مثل یک دمل چرکی روی پوسته زندگی پدر و مادرش جا خوش کرده بود.
نزدیک صبح بود و او هنوز خوابش نبرده بود. یکدفعه به تخت خود خیره ماند و بعد در چشم بر هم زدنی شروع کرد به چنگ زدن به ملحفه و بالشت. بعد هم فندکی برداشت و تختخوابش را به آتش کشید. همان موقع بود که مادرش با دیدن شعلههای آتش وحشت زده از جا پرید و فریاد کشید. اشکان با او درگیر شد و با ضربات چاقو او را مجروح کرد. همان وقت پدرش هم پا به اتاق گذاشت تا مادر را از دست اشکان نجات دهد اما اشکان با ضربات چاقو او را هم مجروح کرد.
ماجرا چه بود؟
اواخر اسفند سال قبل همسایههای خانه پدری اشکان وقتی با سر و صدای درگیری در خانه مواجه شدند وارد کوچه شده و متوجه وقوع آتش سوزی در خانه شدند. بلافاصله موضوع را به آتشنشانی اطلاع داده و همچنین با پسر بزرگ خانواده نیز تماس گرفتند. در همان حال متوجه شدند که زن و مرد میانسال صاحبخانه زخمی شدهاند و به آنها کمک کردند تا از خانه خارج شوند.
بلافاصله امدادگران از راه رسیده و مجروحین را به بیمارستان منتقل کردند.در ادامه کارشناسان آتش نشانی وقوع آتشسوزی را عمدی اعلام کردند. شدت جراحات وارد شده به پدر و مادر اشکان به حدی عمیق بود که آنها به کام مرگ فرو رفتند.به این ترتیب رسیدگی به موضوع وارد فاز جنایی شد و در همان بررسیهای ابتدایی مشخص شد که عامل قتل زن و مرد میانسال فرزند ۲۹ ساله آنها به نام اشکان است. به این ترتیب اشکان بازداشت شده و به جنایت آتشین اعتراف کرد. بعد از طی روال قانونی، متهم برای دفاع از خود در شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر شد.
در این جلسه برادر بزرگ اشکان که تنها ولی دم است اعلام گذشت کرد . او گفت: اشکان تنها برادر من است. من میدانم اگر پدر و مادرم زنده بودند راضی به قصاص اشکان نمیشدند. به همین خاطر بدون قید و شرط گذشت میکنم . وقتی متهم روبهروی قضات ایستاد اشک پشیمانی ریخت و به قضات دادگاه گفت: من فقط یک تقاضا دارم و اینکه آزاد شوم و سر مزار پدر و مادرم بروم و از آنها حلالیت بگیرم. او قتل پدر و مادرش و آتشسوزی عمدی خانه را گردن گرفت اما مدعی شد در خواب و ناخواسته دست به جنایت زده است.
او گفت: من از بچگی مشکل اعصاب و روان داشتم و خوابگرد بودم. من شبها در خواب راه میرفتم و کنترلی بر رفتارم نداشتم. از سال ۹۰ به مواد مخدر معتاد شدم. مادرم چند بار مرا به ترک اعتیاد برد اما هر بار باز میگشتم اوضاعم بدتر بود. آن روز حال خوبی نداشتم که همه اتاقم را به هم ریختم و زیر تختم را گشتم و چیزی شبیه طلسم پیدا کردم.
گمان کردم مادرم مرا طلسم کرده و عامل همه این آشفتگیها و ناآرامیها همین طلسم است. به همین خاطر تصمیم گرفتم تختم را آتش بزنم. اما مادرم سر رسید و شروع به داد و فریاد کرد. من که از مادرم خشمگین بودم نمیدانم چطور او و پدرم را با ضربههای چاقو کشتم. من چیز زیادی از ماجرا به خاطر ندارم.»
سپس وکیل متهم روبه روی قضات ایستاد و گفت: «کارشناسان پزشکی قانونی تایید کردهاند متهم به روان پریشی مبتلاست و شرایط روحی نامساعدی داشته اما هنگام ارتکاب جرم بدون اختیار نبوده است. از این رو تقاضا دارم موضوع بیماری او در صدور حکم در نظر گرفته شود.»
سپس برادر متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت:«برادرم به مواد مخدر مختلف اعتیاد داشت و مادرم چند بار او را به ترک اعتیاد فرستاده بود. هر بار از کمپ باز میگشت شش ماه حال خوبی داشت اما دوباره به سمت مواد کشیده میشد. او حتی در دوره خدمت سربازی هم دوبار دست به خودکشی زد. یک بار قرص خورد و یک بار هم از بلندی خودش را به پایین پرتاب کرد اما زنده ماند .اما در این سالها هرگز آسیبی به کسی نرسانده بود و اهل درگیری نبود.»
او ادامه داد:«من متاهل هستم و در طبقه پایین خانه پدریام زندگی میکنم. آن روز سر کار بودم که همسایهها با من تماس گرفتند. وقتی خودم را به خانه رساندم خانهمان در آتش میسوخت. همسایهها پدر و مادرم را به داخل حیاط کشانده بودند و برادرم با خونسردی در گوشهای سیگار میکشید.»
ولی دم در پاسخ به سوال قضات که چرا اعلام گذشت کردی گفت:«من میدانم برادرم بیمار است و تحت تاثیر همین بیماری روانی و مصرف مواد مخدر دست به چنین کاری زده .من چند بار در زندان به ملاقات او رفتم و او هر بار ابراز شرمندگی میکرد و میگفت خودم درباره زندگی او تصمیم بگیرم. اما حالا متوجه شدهام به شدت ترسیده و چندبار از من خواسته او را ببخشم. به همین خاطر بدون قید و شرط اعلام گذشت میکنم. » در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به گذشت تنها ولی دم، اشکان را به ۱۰ سال زندان محکوم کردند.