کودکان جامانده از مهر کجا میروند؟
نسیم اول مهر وزیدن گرفت و هنوز کودکانی هستند که از قافله درس و مدرسه جا ماندهاند اما، زیرپوست شهر مدارسی هستند که با همه شرایطی که بر آنها رفته، جور کوتاهی نظام آموزش رسمی ایران را میکشند و این کودکان جامانده از حقوقشان را در آغوش پرمهر خود جا میدهند.
در گزیده ای از این گزارش می خوانیم:
مدارس خودگردان سالهاست نمیگذارند کودکی از مهر جا بماند. بیش از ٣٠ سال است که قصه آموزش کودکان مهاجر شروع شده است. نسل اول مهاجران افغان که در اوایل دهه ٦٠ و قبلتر به ایران آمده بودند عزمشان را جزم کردند تا به نسل دوم کودکان مهاجر آموزش دهند.
«مدرسه فرهنگ» یکی از مدارس خودگردانی است که ١٨ سال است تا اواسط مهر منتظر جاماندگان از تحصیل میماند تا مبادا کسی از آموزش جا بیفتد. «نادر موسوی»، مدیر مدرسه فرهنگ، از فرازونشیبهای خاطرات این ١٨ سال برایم میگوید؛ از همان زمان که با تعدادی از دوستان همدانشگاهیاش در دانشگاه تهران تصمیم گرفتند برای کودکان مهاجر یکی از مناطق حاشیهای شهر تهران که شرایط تحصیل نداشتند، مکانی را آماده کنند و به بچهها درس بدهند.
** آرزوی خانوادههای مهاجر تحصیل فرزندانشان است
نادر موسوی، مدیر مدرسه فرهنگ، میگوید: در آن سالها قوانین آموزشوپرورش بهگونهای بود که دانشآموزان حتما باید مدرک داشته باشند تا بتوانند در مدرسه ثبتنام کنند درحالیکه موج دوم مهاجرتها به ایران شروع شده بود به دلیل حجم بالای مهاجرتها بسیاری از کودکان مدارک هویتی نداشتند. برای کودکان مهاجر از مدتها قبل مدارسی به صورت خودگردان راهاندازی شده بود و در داخل خانهها آموزش میدادند و ما برای شروع کار نزد افرادی که تجربه آموزش به کودکان مهاجر را داشتند، میرفتیم.
مدیر مدرسه فرهنگ از امکانات اولیهای که برای آموزش داشتند، میگوید. بچهها روی موکتی که پهن شده بود، مینشستند و تنها چیزی که به آنها امید برای ادامهدادن میداد انگیزه بالایی بود که معلمانشان داشتند. از همان فصل تابستان حجم تقاضا برای ثبتنام بهقدری بالا میرود که ناگزیر میشوند واحد دومی را هم راهاندازی کنند. تا آخر آبانماه تعداد ٧٠٠ دانشآموز مهاجر داشتند که در نظام رسمی آموزش جایی نداشتند.
موسوی از فراز ونشیبهای آن روزهایش برایم میگوید. «والدین از ما میخواستند بچههایشان از پشت پنجره کلاس را ببینند و بتوانند سواد داشته باشند. ظرفیت کلاسها دیگر جوابگو نبود. من از این همه استقبال هم ناراحت بودم و هم خوشحال. ناراحت بودم که چرا برای آموزش و یادگیری که حق اولیه هر انسانی است افراد در تنگنا هستند و از طرف دیگر خوشحال بودم زیرا در کشور افغانستان دیده بودم چطور خانوادهها پول میدهند تا بچههایشان به مدرسه نروند.
کلاسهای خوبی بود و دورهها تا چند سال ادامه پیدا کرد. در نهایت تیمی که در این مدرسه بودند گروهی به نام «رشد» تشکیل دادند و به افغانستان بازگشتند و اکنون هرکدامشان در آنجا منصبی دارند یا کاری انجام میدهند. بعد از آن هم دورهها را قطع نکردیم و ادامه دادیم تا معلمانمان توانمندی اولیه برای رفتن به کلاس پیدا کنند. در روزهای اول حتی برای تهیه کتاب مشکل داشتیم و کتابها را از مرکز بازیافت شهرداری دریافت میکردیم.
**ماجرای مدارس خودگردان از کجا شروع شد؟
آغاز فعالیت مدارس خودگردان به سالهای 61 و 62 که موج اول مهاجرت افغانستانیها به ایران اتفاق افتاد، برمیگردد. در آن زمان به علت مهاجرت زیاد افغانستانیها دولت ایران تصمیم گرفت سروسامانی به وضعیت مدارک اقامتی مهاجران بدهد. موسوی از علل تأسیس مدارس خودگردان میگوید.
«مهاجران مدرک اقامتی از هر استان دریافت میکردند و اجازه آموزش و فعالیت در همان استان را داشتند. در نتیجه مهاجرانی که مدرک نداشتند از ادامهتحصیل باز میماندند. مسئله دیگر این بود که مهاجران در فصول مختلف سال به ایران میآمدند درواقع زمان ثبتنام مدارس تمام شده بود و تازه برای ثبتنام اقدام میکردند. از دیگر مشکلات این بود که کودکان افغانستانی چندین سال در کشور خودشان تحصیل کرده بودند و با زبان فارسی (با همه اشتراکهایی که داشت) آشنا نبودند و همین منجر به تأسیس مدارس خودگردان شد زیرا مدارس دولتی شرایط پذیرفتن دانشآموزان افغانستانی را نداشتند».
**تعطیلی مدارس خودگردان و سردرگمی کودکان مهاجر
ماجرای دردسرهای تحصیل در ایران برای کودکان مهاجر به همینجا ختم نمیشود. با روی کارآمدن دولت نهم فشار روی مدارس خودگردان نیز زیاد شد زیرا در آن زمان مسئولان تصمیم گرفتند مدارس خودگردان را تعطیل کنند؛ آنهم به جرم اینکه مرکز تجمع مهاجرانی بود که مجوز فعالیت نداشتند. مدیر مدرسه فرهنگ میگوید: بعد از سال ٨٤ فشار آوردند تا مدارس بسته شود. در آن زمان فراخوانی دادیم و از بچهها خواستیم نامهای به مقام معظم رهبری بنویسند. بچهها نامههای بسیار سوزناکی نوشته بودند. یکی از بچهها نوشته بود «من نزدیک ظهر که میشود میروم در کوچه مینشینم و دانشآموزان ایرانی که تعطیل میشوند را میبینم و گریه میکنم. چرا من نمیتوانم مدرسه بروم؟»
**حق تحصیل برای کودکان مهاجر
سرانجام یکی از مهمترین تصمیمات عالی نظام جمهوری اسلامی در تاریخ ٤٠ساله حضور مهاجران افغانستانی در ایران صادر شد. مقام معظم رهبری در سال ٩٤ اعلام کردند که «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرانی که بهصورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند» و اینگونه بود که تحصیل کودکان مهاجر به رسمیت شناخته شد.
موسوی میگوید: سال 94 که پیام مقام معظم رهبری صادر شد نزدیک 400 دانشآموز داشتم و بعد از تابستانی که این فرمان صادر شد تعداد دانشآموزان من به ١٤٠ نفر رسید. ما تنها مدرسهای هستیم که از کمشدن تعداد دانشآموزانش خوشحال میشود. البته این مسئله مجالی برای ما فراهم کرد تا به ارتقای کیفیت آموزشیمان نیز فکر کنیم. تصمیم گرفتیم کیفیت آموزشیمان را بالا ببریم تا دانشآموزانمان نه از سر اجبار که با میل و رغبت در یک انتخاب آزاد مدرسه فرهنگ را برای تحصیل انتخاب کنند.
نادر موسوی کمپین «از مهر جا نمانیم» را تلنگر دوباره برای توجه به وضعیت تحصیل کودکان در ایران میداند و میگوید: پیشبینی میکنم تعداد دانشآموزان مدرسهمان تا نیمه مهر به صد نفر برسد. ترکیب این بچهها شامل کسانی است که مدرک اقامتی دارند ولی مربوط به استان تهران نیست و به دلیل شرایط شغلی ناگزیرند به تهران بیایند. دیگر اینکه بچههایی که بهلحاظ سنی و گذشت از زمان تحصیلشان نمیتوانند در همان مقطع مربوط به سنشان درس بخوانند. یک عده هم بچههایی هستند که تازه توانستهاند مدارک اقامتی بگیرند ولی مدارس پر شده است و امکان ثبتنام ندارند. گروه دیگر کسانی هستند که بنا به هر دلیلی نتوانستهاند مدارک اقامتی بگیرند یا تازه از افغانستان به ایران آمدهاند.
**سکونت در مناطق پرجمعیت مانعی برای تحصیل
یکی از مشکلاتی که کودکان مهاجر برای ادامه تحصیل در مدارس دولتی دارند این است که در مناطقی ساکن هستند که بهخودیخود تراکم جمعیت در آن مناطق بالاست. موسوی میگوید: بچههای مهاجر از مشکلات و آسیبهای اجتماعی زیادی برخوردارند. جنگزده هستند و بچههایی که به ایران میآیند یا در جنگ خانوادههایشان را از دست دادهاند یا دائم مورد هجوم بودهاند و با باری از بیاعتمادی به ایران آمدهاند. زمان میبرد تا متوجه شوند کسی نمیخواهد آنها را اذیت کند. این نوع دانشآموزان در مدارس ما بهتر میتوانند درس بخوانند زیرا همه از جنس خودشان هستند. بچهها اینجا احساس بیگانگی نمیکنند.
**بازگرداندن هویت کودکان مهاجر
کودکان مهاجر میتوانند سفیر مهربانی ایرانیان در کشورشان باشند. آنها روزی به کشورشان بازمیگردند اما حضورشان در ایران فرصتی است تا برای آبادانی کشورشان نفسی تازه کنند. موسوی میگوید: گام بعدی حق تحصیل کودکان مهاجر آشنایی آنها با هویت واقعیشان است. باید روی هویت کودکان مهاجر کار شود. بچههای مهاجر در مدارس ایرانی که درس میخوانند دائم به آنها گفته میشود متعلق به این کشور نیستید و باید برگردید اما در زمان تحصیل روی شناساندن کشورشان به آنها کار نشده است در نتیجه تعلقخاطری به کشورشان پیدا نمیکنند تا بازگردند. دانشآموزان افغانستانی 12 سال کتابهای درسی ایرانی میخوانند و به جامعه ایران علاقهمند میشوند و به یکباره به آنها گفته میشود به کشورتان بازگردید.