درخواست اشد مجازات برای «حمید صفت»
پسرکوچک ناپدری حمید صفت – خواننده زیرزمینی- با حضور در دادسرای جنایی تهران خواستار قصاص عامل قتل پدرش شد.
این درحالی است که متهم جوان ادعا میکند ضربههای او کشنده نبوده و پدرخواندهاش به دلایل دیگری جان باخته است. اما نظریه پزشکی قانونی تأکید کرده، خونریزی و آسیب مغزی در اثر اصابت جسم سخت به آهیانه راست، علت اصلی مرگ مرد 66 ساله بوده است. حمید به دنبال اعلام نظریه پزشکی قانونی،به شعبه سوم دادسرا- به ریاست بازپرس منافی آذر- منتقل شد.
درجلسه رسیدگی به ماجرا، سهیل- یکی ازپسران قربانی – به نمایندگی از سایر اولیای دم خواهان قصاص برادر خواندهاش شد. اوهمچنین از مادر حمید نیزبه خاطر مشارکت در جرم شکایت کرد.
سپس متهم که از 28 مرداد امسال به اتهام قتل پدرخواندهاش پس از مشاجره شدید و درگیری بازداشت شده است گفت: من ضربهای به سر پدرخواندهام نزدم. من دو ضربه به او زدم که یکی به بالای ابرویش خورد و دیگری به گونهاش برخورد کرد. پدرخواندهام تا یک ساعت بعد از این درگیری حالش خوب بوده و با همسایه هایمان صحبت کرده. بعد هم برای نماز خواندن از آنها جدا شده است.
حتی اورژانس هم گفته که حالش خوب بوده است واو به اصرار دیگران به بیمارستان رفته است.پس این احتمال وجود دارد در یک ساعتی که پدرخواندهام با دوستش تنها بوده اتفاقی رخ داده باشد. گفته شده که پدر خواندهام حالت تهوع داشته شاید به خاطر این حالت تهوع نتوانسته تعادلش را حفظ کند و سرش با جایی برخورد کرده است.حتی ممکن است دوست هوشنگ- مقتول – به او پیشنهاد داده باشد که به دروغ بگوید من اورا زدهام تا به این ترتیب گوشمالیام داده باشند. یاحتی ممکن است دوست پدرم باعث این حادثه شده باشد.
همه میدانند که او به پدرم بدهکار بود و شاید سر این موضوع اتفاقی رخ داده باشد. از طرفی دوست پدرم به دروغ به چندین نفر گفته که ضربههایی که من زدهام باعث آسیب به فک و جاهای دیگر صورتش هم شده است. در حالی که اصلاً اینطور نبود.حمید گفت: آن روز من خشمم را روی وسایل خانه خالی کردم و مادرم بین ما بود. فاصله من و پدر خواندهام طوری بود که نمیشد ضربهای زد. پدر خواندهام در بیمارستان گفته که من با دست او را زدهام نه با مشت.بنابراین میخواهم به نظریه پزشکی قانونی اعتراض بزنم.
مادر حمید نیز گفت: من بهعنوان شاهد ماجرا با نظریه پزشکی قانونی در رابطه با اینکه جسم سخت به سرشوهرم وارد شده مخالفت دارم. من آدم بلند قدی هستم و تقریباً قدم در حد پسرم است.آن روز طوری جلوی هوشنگ بودم که به طور کامل مانعی بین آنها محسوب میشدم و اصلاً به یاد نمیآورم چیزی به مقتول خورده باشد.14 سال با هوشنگ زندگی کرده بودم و کسی صدای ما را نشنیده بود.
حتی روز دعوا به من میگفت فریاد نزن که همسایهها با خبر نشوند و آبرویمان نرود. از طرفی وقتی همسایهها برای جدا کردن آمدند، چرا به آنها چیزی نگفت.» باپایان اظهارات حمید ومادرش، بازپرس جنایی دستور انتقال حمید از زندان به اداره آگاهی برای بازسازی صحنه حادثه را صادر کرد و بررسیها دراین خصوص همچنان ادامه دارد.