مشاور هاشمی رفسنجانی : چه کسانی به هاشمی لقب عالیجناب سرخپوش دادند؟/ کسانی که قصد ترور هاشمی را داشتند، امروز مسئولیت دارند
حسین کمالی متولد 1332 است. او فعلا رئیس خانه احزاب و دبیرکل حزب اسلامی کار است. تا زمانی که آیتا… هاشمی در قید حیات بود مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در امور اجتماعی بود.
حسین کمالی هشت سال وزیر کار و امور اجتماعی در کابینه اول و دوم رفسنجانی و چهار سال در کابینه اول محمد خاتمی بود.
او نماینده مردم تهران در سه دوره اول مجلس شورای اسلامی و در آن زمان دبیرکل خانه کارگر نیز بود. وی دارای فوقلیسانس اقتصاد سیاسی از دانشگاه تهران و دکتری اقتصاد سیاسی است.
در حال حاضر شاهد هستیم که خلل نبود آیتا.. هاشمی در جامعه محسوس است. کنشگران بر این باورند که فردی باید جای ایشان بنشیند و سیاستها و چشماندازهای ایشان را انجام دهد. به نظر شما کدام شخصیت امروز نظام توانایی این را دارد که اهداف و برنامههای هاشمیرفسنجانی را دنبال کند؟
اینکه بپذیریم شخص یا اشخاصی هستند که در حال حاضر میتوانند در جایگاه ایشان قرار بگیرند نیاز به تامل دارد و اینکه فرض کنیم کسانی ادامهدهنده راه آقای هاشمیرفسنجانی هستند را نمیتوان نادیده گرفت.
من فکر میکنم تفکرات ایشان رهروان و پیروان گسترده و وسیعی دارد که طی تمام سالهایی که ایشان به نوعی در کنج عزلت بودند ارتباط خود را حفظ کرده بودند. من در جلسات و دیدارهای مختلف با ایشان حضور داشتم و از داخل و خارج کشور شخصیتهای برجستهای با ایشان ملاقات داشتند.
گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی با ایشان ملاقات میکردند. نظرات ایشان برای بسیاری از افراد پذیرفته شده و منطقی به نظر میرسید. همان اشخاص آن نظرات و آن افکار را تعقیب میکنند. در حقیقت پیروان راه و روش ایشان کسانی هستند که آن عقاید و افکار و کنش فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایشان را پذیرفتهاند.
اینکه در آینده مسئولان نظام چه کسی میتواند این نقش را ایفا کند و خود را بعدها در این قالب و شکل و موقعیت قرار دهد که گروههای مختلف اجتماعی او را بپذیرند و مرجعیت سیاسی و اجتماعی پیدا کند یا در برخی موارد مرجعیت مذهبی پیدا کند چیزی است که در آینده مشخص میشود. چیزی نیست که بتوان امروز درباره آن اظهارنظر کرد.
یعنی مقبولیت به تدریج در سایه نظریهپردازی، کار، تلاش، پایداری و جدیت شکل میگیرد. این چیزی نیست که کسی را منصوب کنیم. آن فرد باید از درون خود بجوشد و دارای این تواناییها باشد. مثلا آقای هاشمیرفسنجانی در یک روز با حزب موتلفه ملاقات داشت و یک ساعت بعد با مجاهدین انقلاب اسلامی دیدار میکرد.
هر دو گروه او را بهعنوان یک مرجع ذینفوذ سیاسی، اجتماعی و کسی که صاحبنظر است و میتواند مورد مشورت قرار گیرد، پذیرفته بودند و به رسمیت میشناختند. این توانایی و موقعیت را کسی میتواند به دست آورد که این نگاه را قبول داشته باشد.
یک زمانی شما موقعیتی دارید که به دلیل موقعیت شما بقیه با شما گفتوگو و کرنش میکنند و احترام میگذارند. اما زمانی هست که موقعیت، پست و مقام و شغل خاصی ندارید و افرادی که میآیند بهعنوان یک مرجع صاحبنظر به شما رجوع میکنند. به یک عنصر ذینفوذ اجتماعی مراجعه میکنند که اثرات فکر و گفتوگوهای او در کل جامعه اثرگذار و قابل لمس و درک است. در حقیقت هاشمیرفسنجانی این نقش را ایفا کرد. کسانی که میخواهد این نقش را به عهده بگیرد این توانایی را باید از خود بروز دهد.
برخی معتقدند فردی همانند آقای ناطقنوری با توجه به رویه اعتدالیای که دارد، میتواند چنین جایگاهی پیدا کند. شما هم معتقد هستید؟
نمیدانم. من از این خبر که شما میدهید مطلع نیستم. بهطور طبیعی ما فکر میکردیم اصلاحطلبان به حمایت جدی از آقای هاشمیرفسنجانی روی خواهند آورد.یکسری ویژگیها را باید ایجاد کنند.
هنوز نمیتوان درباره این مساله داوری کرد و نظر داد. آقای ناطقنوری نکات مثبت بسیاری دارند. یکی مروت و مردانگی ایشان است. اخلاق بسیار پسندیدهای دارند. جنجالآفرین نیستند. مصالح و منافع نظام را به مصالح شخصی ترجیح میدهند. نکات مثبت بسیاری دارند ولی اینکه در این نقش بتوانند ظاهر شوند و این امر را عهدهدار شوند چیزی است که در آینده معلوم میشود. الان درباره این مساله صحبت کردن، زود است.
در دولتهای پنجم و ششم مشاهده کردیم که جریان چپ دیروز یا اصلاحطلب امروز یکسری حملات در روزنامههای خود علیه آقای هاشمیرفسنجانی انجام دادهاند. برخی اذعان داشتند منتقدان آن روز دلخوری از آقای هاشمی دارند. مثلا آقای عباس عبدی معتقد است با دستور شخص آقای هاشمی به زندان افتاده یا مرحوم عزتا… سحابی به نقل قول معروف آقای هاشمی اشاره میکند و میگوید: «سحابی پررو شده بیندازیدش زندان تا رویش کم شود.» نظر شما در این باره چیست؟
من بسیاری از این موارد را شخصا با آقای هاشمیرفسنجانی صحبت کرده بودم و فکر میکنم یک بخش مهمی از مطالبی که منتسب به ایشان شده غیرواقعی است. مثلا صاحبامتیاز یکی از روزنامههای معروف آن دوره که توقیف شده بود، به من گله کرد که در دولت آقای هاشمیرفسنجانی روزنامه ما را توقیف کردند و من روزنامه خود را از دست دادم. این به دستور آقای هاشمیرفسنجانی صورت گرفته است.
من گله ایشان را به آقای هاشمی منتقل کردم و گفتم فلان فرد چنین مطلبی را نقل کردند. ایشان تکذیب کردند و گفتند دخالتی در این کار نداشتند. من این را به آن فرد منتقل کردم. موردی بود که فکر میکردند ایشان دستور بازداشت فردی را صادر کرده است. من با همان فرد صحبت کردم و به آقای هاشمیرفسنجانی منتقل کردم و ایشان تکذیب کردند. ایشان اظهار بیاطلاعی میکردند.
برخی اصلاحطلبان به آقای هاشمیرفسنجانی عنوان عالیجناب سرخپوش را داده بودند. برخی میگویند آیتا… هاشمی از دادن این لقب به خودشان بسیار رنجش پیدا کرده بودند. نظر شما چیست؟
یک مکانیسمی در کشور شکل گرفته بود که اقداماتی در کشور رخ میداد که الزاما مدیر و دستوردهنده خاصی نداشت. گروهی که بعدها این مسائل را بررسی میکرد تحتعنوان نیروهای خودسر از اینها نام میبرد. این را کسانی که بیرون از دایره تصمیمگیری بودند بعضا به مدیر اجرایی کشور منتسب میکردند. آقای هاشمیرفسنجانی هم مسئول ذینفوذ و قدرتمندی در آن زمان و در مجموعه نظام بود. کسی بود که میتوانست هر اقدامی به ایشان نسبت داده شود. ایشان در مورد این مسائل تا جایی که من میدیدم و مطلع هستم، یکبار با یکی از معاونین یکی از وزارتخانههای امنیتی ملاقات داشتند و نسبت به نوع رفتارهایی که در دستگاههای امنیتی مربوطه صورت میگرفت اعتراض جدی داشتند.
زمان دولت پنجم و ششم بود؟
بله، زمانی که ایشان رئیسجمهور بود. یعنی به این نوع رفتارها معترض بود. میخواهم بگویم همه چیز را نمیتوان این چنین سادهانگارانه به فردی نسبت داد. برخی مواقع گذشتهای جدی از ایشان دیدهام.
موقعی عدهای خام فکر در جایی جمع شدند و برنامه ترور ایشان را طراحی کردند. در حرم امام به ایشان تیراندازی شد و بعد از دستگیری افراد، ایشان نسبت به دستگیری این افراد گذشت کردند. الان برخی از آنها آزاد هستند و بعضا مسئولیت هم در حوزههای مختلف دارند. چنین گذشتی را که از ایشان میبینید که از مسائل عبور کردهاند از کمتر کسی میتوان دید.
من ایشان را فرد رحیم و باگذشتی میشناختم. اگر باور میکرد کسی مغرض نیست و دشمنی نمیکند و معترض و منتقد واقعی است، نوعی تحمل و ملاحظه و ملاطفت داشت و همراهی میکرد. سعی داشت در جامعه حالت تکصدایی وجود نداشته باشد. این که به برخی افراد گفتند ما باید روی اینها را کم کنیم را من نشنیدهام،گویندگان مطلب خود باید مسئولیت چنین حرفی را برعهده بگیرند.
بحث عالیجناب سرخپوش را چطور؟
آن چیزی که میتوانم بگویم این است که در موارد حادتر از ایشان گذشت و بزرگواری نسبت به جریانات مختلف و افراد مختلف دیدم. این که چه سیر فکری را طی کردند، قطعا سیر تکاملی داشتند. از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همانند همه انسانها بودند.
اگر این سیر را نداشتند باید این ایراد را میگرفتیم که چرا ایشان رشد نمیکنند و چرا پیشرفت و تکامل ندارند و چرا دانستهها و دانش ایشان بیشتر نمیشود. این که بیشتر شده و روزبهروز به موقعیت علمی و اجتماعی بهتری رسیدند چیز مهمی است. بنابراین نمیتوان افکاری که ایشان در دوران جوانی و نوجوانی داشتند را الزاما با دوران سالخوردگی یکسان دانست. زمانی ایشان صحنه را ترک کردند که منبعی از دانش و درک و فهم بودند. به پختگی خاصی رسیده بودند. سعه صدر ایشان نسبت به گذشته بیشتر و بهتر شده بود. من در سوال قبلی گفتم که ایشان نسبت به بسیاری از حوادث و اتفاقات رویکرد اعتراضی داشتند. باخت هاشمی در سال 84 به خاطر روحانیگریزی بین جوانان بود، در سال 84 بین اصلاحطلبان تفرقه وجود داشت، در سال 84 نسبت به هاشمی نارضایتی اجتماعی وجود داشت، فکر میکردیم انتخابات 84 به دور دوم بکشد.
بهعنوان یکی از مشاوران ایشان نظرتان درباره حضور ایشان در انتخابات 84 چه بود؟ از جمله دلایل شکست ایشان را در سال 84 چه میدانید؟
در سال 84 گروههای مختلف اجتماعی زیادی به ایشان رجوع داشتند و از ایشان نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری را میخواستند. خیلی از گروهها به همین منظور مراجعه میکردند و میخواستند، مسئولیت ستاد ائتلاف نهم که از آقای هاشمیرفسنجانی حمایت میکرد را ابتدا من برعهده داشتم و بعد بهعهده آقای مهندس محسن گذاشتیم.
این گروه کار عملیاتی، اجرایی و میدانی انجام میداد. اما ستاد و گروه بعدی پیدا شد که بیشتر از صاحبمنصبان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند و زیرنظر مرحوم دکتر حبیبی بودند. بیشتر از وزرای سابق بودند. آنها مجموعه سیاستها و برنامههای دیگری را دنبال میکردند که نتیجه آن به دلیل نوع گفتوگوها و مناظراتی که صورت میگرفت و نوع عملکردی که در طی سالهای 76 تا 84 وجود داشت نهایتا به نفع رقیب اعلام شد.
مخصوصا درخصوص جوانان نوعی روحانیتگریزی ایجاد شده بود. نسبت به مدیریت روحانیون اقبال خوبی نشان نمیدادند. البته تنها این عامل نبود. عوامل دیگری وجود داشت. دیدگاه اجتماعی و مسائل اقتصادی و سیاسی هم این چنین بود. یعنی نوعی نارضایتی وجود داشت. تفرقهای بین کاندیداها صورت گرفت و تعداد کاندیداهای اصلاحطلب زیاد شد.
این عوامل رای آقای هاشمیرفسنجانی را شکستند. وقتی شورای نگهبان با تفرقه آنزمان چند کاندید اصلاحطلب را در کنار آقای هاشمیرفسنجانی قرار داد طبیعتا فکر میکردیم انتخابات با این شرایط به دوره دوم کشیده میشود. همین اتفاق رخ داد. یک بخشی از آرای آقای هاشمیرفسنجانی به سمت دیگران رفت.
دیگرانی که شاید به ملاحظات سیاسی برخی از آقایان در صحنه حاضر شدند. خود هم میدانستند رای ندارند ولی آمدند و رای آقای هاشمی را شکستند. در دوره دوم انتخابات هم بخشهایی که در این مواقع پیدا میشوند و نقشآفرینی میکنند، آمدند و نقشآفرینی کردند و انتخابات را به نفع محافظهکاران شکل دادند.
پیشبینی نمیکردند که در مرحله دوم آقای هاشمی شکست خواهد خورد؟
در مرحله دوم هم حتی اگر اصلاحطلبانی که از آقای هاشمیرفسنجانی اعلام حمایت کردند واقعا معتقدانه میآمدند و همه رای میدادند، ایشان صحنه را به رقیب واگذار نمیکردند. اتفاقی که افتاد این است که برخی اصلاحطلبان که در همان زمان اطلاعیه دادند و گفتند از آقای هاشمیرفسنجانی حمایت میکنند، چندان جدی نبودند. کسانی که تا دو روز قبل منتقد بودند و ایراد میگرفتند و اشکالات تند وارد میکردند، نمیتوانستند معتقدانه دفاع کنند و خیلی از این افراد پای صندوقهای رای حاضر نشدند.
نتیجه انتخابات به نفع فرد دیگری اعلام شد. میخواهم بگویم تفرقه بین آرای جریان اعتدال و جریان اصلاحطلب باعث شد جریان محافظهکار میدان را به دست گرفته و کار را پیش ببرد.
اصلاحطلبان معتقدند همان جمعهای که نتایج اعلام شد، به همراهان آقای هاشمیرفسنجانی و بزرگان اصلاحات پیام دادیم که شکست میخورند و کنار بکشند. آقای هاشمیرفسنجانی یکشنبه و دوشنبه بعد از اعلام نتایج به این نتیجه رسیدند که شکست میخورند، چرا اصرار کردند بمانند؟
من جزء کسانی بودم که در آن زمان مسئولیت داشتم و در ستاد بودم. نه چنین پیامی را دریافت کردم و نه چنین باوری را داشتیم که این اتفاق رخ میدهد. ما فکر میکردیم آقای هاشمیرفسنجانی رای میآورد، ولی رای کمتری دارد. اینکه صحنه را واگذار کنیم ناشی از عدم حضور و رای ندادن عدهای بود که باعث شد این اتفاق تلخ رخ دهد.
پس اینکه میگفتند آقای کروبی اگر میماند در انتخابات پیروز میشد و هاشمی باید کنار میکشید صحت ندارد؟
بدیهی است که اینها اعتقاد خود را بیان میکنند و ما هم اعتقاد خود را بیان میکنیم.
منبع:نامه نیوز