توصیههای ایمنی آقای دزد به شهروندان +عکس
محوطه پلیس آگاهی تهران بزرگ، ساعت 11 صبح؛ خورشید انگار به جای وسط آسمان، کف زمین جا خوش کرده است. گرما بیداد میکند؛ وارد محوطه که میشوم بیش از هر چیز لاستیکهای چیده شده بر روی هم توجهام را جلب میکند.
امروز هم محوطه پلیس آگاهی تهران پر بود از لاستیک، ضبط صوت، لبتاپ، باطری خودرو و اموال سرقتی دیگر؛ همراه با سارقانی که دست در دست هم بر روی زمین نشسته بودند، سارقان جوانی که بی هیچ ترس و واهمهای، چشم در چشم ما دوخته و برایمان از داستان سرقتهایشان میگفتند.
این طرفتر اما، ۳ نیسان پر از بستههای لباس به چشم میخورد؛ تعدادی کاپشنهای رنگارنگ، شلوارهای کتان و … به عنوان نمونه روی بستههای دیگر جا خوش کردهاند.
تعداد زیادی لبتاپ، کامپیوتر خودرو، باطری ماشین، سیستم پخش و ساب خودرو، دور تا دور محوطه چیده شدهاند؛ اما میزهای چیده شده نیز خالی نیست؛ بلکه پر است از لوازم تخریب درب خودرو، سوئیچهای تخریب شده، پلاکهای دو تیکه، پلاکهای جعلی، نمونه دفاتر خرید و فروش اموال دستدوم و …
و مهمتر از همه تعداد زیادی از افرادی که دستبند در دست، دست به دست هم در محوطه پلیس آگاهی بر روی زمین نشستهاند.
امروز، اینجا قرار است گزارش نهایی طرح برخورد با خریداران اموال سرقتی که پلیس آن را چهارشنبه کلید زده است، اعلام شود.
منتظر ورود سردار هستیم. فرصت را غنیمت میشمارم و با چند نفر از دستگیرشدگان صحبت میکنم.
«چرا خوبان در جوانی میمیرند» جملهای است که بر روی بازوی دست چپش نقش بسته میپرسم چرا این جمله و میگوید: چون خوبان زود میمیرند؛ میپرسم پس شما خوب نبودهاید که هنوز زندهاید؟ با سر تأیید میکند.
دلیل دستگیریاش را میپرسم. سرقت ضبط و باند و سیستم خودروهای پراید و پژو در تخصص اوست؛ محدوده کاریاش تهرانپارس بوده، اولین بار است که برای سرقت داخل خودرو دستگیر شده اما یک بار دیگر به خاطر سرقت مغازه دستگیر شده بود.
23 سال سن دارد و یک سال است که سرقت داخل خودرو میکند؛ معتاد است و شیشهای؛ برایمان میگوید که استادی داشته که حالا آن استاد هم در زندان است.
اولین سرقتش را در شهر خودشان انجام داده. دو سال زندان بوده. بعد از رها شدن از زندان به تهران آمده و در یک قهوهخانه در خیابان هاشمی کارگری کرده و همانجا بوده که با «استادش» آشنا شده؛ استادی که تمام فوت و فن سرقت داخل خودرو را به وی آموخته؛ یکسال و نیم سرقت کرده و حالا در طرح ضربتی پلیس به دام افتاده؛ در سابقهاش سرقت 300 خودرو ثبت شده است.
میپرسم بعد از آزادی چه میکنی که میگوید توبه؛ اما کناریاش به مزاح میگوید: نقطه سر خط.
«نقطه سر خط» کافی است تا با وی نیز همکلام شوم؛ تیشرت نارنجیاش در ذوق میزند. سارق حرفهای خودرو است آن هم از نوع پژو و پراید. برایمان میگوید که چگونه به راحتی با شاهکلیدی که داشته خودروها را سرقت میکرده؛ فقط سراغ خودروهایی که قفل فرمان داشته، نرفته چرا که به قول خودش وقتگیر بوده و همچنین ماشینهایی را که در محدوده دوربین پارک شده بودند، سرقت نکرده است.
مأمور پروندهاش میگوید 7 ـ 6 سال است که در این کار است و حداقل 200 خودرو را سرقت کرده است؛ اما خودش میگوید که حدود 4 سال است که در این کار است و تا کنون پایش به آگاهی باز نشده؛ 32 ساله است و مدرک تحصیلیاش سیکل. پدرش پیمانکار و خاکبردار شمال تهران است و خودش متخصص سرقت خودروهای پراید و پژو در شرق و شمالشرق تهران.
شیشه و هروئین مصرف میکند و در هنگام دستگیری 3 گرم هروئین همراه داشته؛4 بار به آگاهی آمده دو بار به دلیل مالخری با سند آزاد شده و یکبار نیز برایش برائت صادر شده، اما اولین کار است که برای سرقت به آگاهی تهران آمده است. میگوید قبول کردهام که 25 خودرو دزدیدهام و لوازم داخل 75 خودرو را به سرقت بردهام، اما مأمور پروندهاش تأکید میکند که سرقتهای وی بیش از این تعداد است.
آن طرفتر اما مردی با ظاهری موجه با تیشرتی قرمز و با ادبیاتی که سعی میکند خود را تافته جدا بافته از این قشر نشان دهد خودنمایی میکند؛همه خبرنگاران به دورش جمع شدهاند؛ این فرد و فرد کنار دستیاش را به جرم سرقت مسلحانه امامزادهای در اطراف اصفهان دستگیر کردهاند؛ خودش را بیگناه میداند، میگوید دامادمان سارق بوده و او قصد سرقت داشته و من چون با وی فامیل بودهام دستگیر شدهام.
مأمور پرونده به وی یادآوی میکند که درست روایت کند و از وی میپرسد که چرا بقیه را به جرم فامیل بودن با سارقان دستگیر نکردهاند.
باز هم ادامه میدهد میگوید تلفن دامادمان شنود میشده و من را دستگیر کردند. کلمات قُلمبه سُلمبه میگوید. هی از پلیس تقدیر میکند. میگوید در کمال احترام من را آوردهاند.
میگوید که همراه با دامادشان به امامزادهای رفتهاند و از هیچ چیزی خبر نداشته؛ نمیدانسته دامادشان اسلحهای همراه داشته؛ نمیدانسته قصد سرقت داشتهاند، نمیدانسته و هزار ندانسته دیگر که انگار برای جماعتی … نقل میکند.
ندانستههایش آنقدر زیاد است که رئیس پلیس آگاهی آنها را باز میگوید؛ برایمان میگوید که گروه سه نفرهای بودند و سارقان مسلح اماکن متبرکه که پس از سرقت متولی امامزاده را دست و پا بسته در گوشهای رها کردهاند؛ تازه برنامه سرقت از یک طلافروشی را طراحی کرده بودند که به دام پلیس افتادند.
گرمای هوا دست از سر ما برنمیدارد؛ 74 نفر سارق که در 24 ساعت گذشته توسط پلیس دستگیر شدهاند دستبند در دست کنار هم نشستهاند؛ خیلی آرام، راحت و بیهیچ نگرانی.
طرحهای ضربتی پلیس تهران پشت سر هم، دارد اجرا میشود؛ دستگیریها ادامه دارد و هر روز شاهد دستگیریها و پاکسازی معابر تهران هستیم، اما باید دید که این دستگیریها تا کی ادامه دارد و این مجرمان تا کجا چنین شتابان پیش خواهند رفت.