تعرض سارقان به دختر ۱۵ساله

  • حوادث
  • سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۲:۱۰
    کد خبر :1012120
تعرض سارقان به دختر ۱۵ساله

اواسط خرداد ماه جاری، «تبسم»؛ دختری ۱۵ ساله برای ثبت نام در آموزشگاه زبان در شهرستان محلات در حال گذر از خیابان بوده که ناگهان در کوچه‌ای خلوت یکی از سارقان موهای بلند او را از پشت سر می‌کشد تا بتواند گوشی او را سرقت کند.

تبسم در همین حین از دادن گوشی‌اش ممانعت می‌کند و سارقان او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند. همچنین با چاقو قسمتی از گردن او را زخمی می‌کنند. سپس او را با زور سوار موتورشان می‌کنند تا با خود به گوشه، کناری ببرند و مورد آزار و اذیت قرار دهند که برخی افراد محلی متوجه ماجرا می‌شوند و به کمک این دختر نوجوان می‌آیند. تبسم پس از این حادثه با تجویز پزشک سه روز در خانه بستری و تحت نظر قرار می‌گیرد.

چند ماه پیش مادر تبسم برای گذراندن طرحش از تهران به بیمارستانی در شهرستان محلات منتقل می‌شود. بنابراین مجبور می‌شوند مدتی را آنجا سر کنند.

این دختر نوجوان که تازگی کمی وضعیت روحی‌اش بهتر شده در مورد روز حادثه می‌گوید: «ظهر آن روز قرار بود با یکی از دوستانم برای ثبت‌نام به آموزشگاه زبان برویم. موقع برگشت و اواسط راه برای اینکه زودتر به مقصد برسم، مجبور شدم از داخل یک کوچه خلوت عبور کنم. در میان این کوچه یک موتوسیکلت از پشت سرم آمد و یک دفعه یکی از سرنشینان آن موهایم را کشید. موهای من خیلی بلند است. ترسیده بودم. سریع برگشتم، ببینم چه کسی است که ناگهان آنها مرا به گوشه‌ای هل دادند و گوشی‌ام را گرفتند. نمی‌خواستم گوشی را به آنها بدهم، اما یکی از متهمان چاقو زیر گلویم گذاشت و مرا تهدید کرد و هر سه شروع به ضرب و شتم من کردند. بعد هم مرا به زور سوار موتورشان کردند تا با خود ببرند. در حین رفتن وسط راه…»

تبسم از ادامه صحبت درباره تعرضی که به او شده خودداری می‌کند، اما مادر تبسم در ادامه توضیح می‌دهد که دخترش تازه وارد ۱۵ سالگی شده است. او می‌گوید: «آن روز «ع.ع»، «ن.ع» و «و.ش» دخترم را داخل کوچه می‌بینند. تبسم موهای خیلی بلندی دارد. یکی از آنها از پشت سر موهای دخترم را می‌کشد. بعد متهمان گوشی تبسم را از دستش می‌گیرند و «و.ش» چاقو زیر گلوی دخترم می‌گذارد و دو متهم دیگر تبسم را به قصد کشت مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند. در این حین که دخترم مورد آزار و اذیت از سوی این متهمان بوده یک خانواده از سر و صدای تبسم متوجه ماجرا می‌شوند و به سمت متهمان چیزهایی پرتاب می‌کنند که آنها تبسم را رها کنند. وقتی متهمان متوجه می‌شوند اهالی کوچه از پنجره شاهد این ماجرا هستند موهای دخترم را دور دستشان می‌پیچند و او را به زور سوار موتورشان می‌کنند. تبسم مابین دو نفر از متهمان می‌نشیند و آنها به راه می‌افتند. در بین راه دخترم به قدری تقلا می‌کند که از روی موتور می‌افتد. در همین لحظه «ع.ع» و «و.ش» به سمت دخترم می‌آیند و او را مورد تعرض قرار می‌دهند. به خاطر جیغ و دادهایی که دخترم سر می‌دهد، اهالی جمع می‌شوند و متهمان فرار می‌کنند. چند نفر از اهالی هم دنبال متهمان می‌دوند، ولی متاسفانه آنها فرار می‌کنند.»

شما چگونه متوجه این اتفاق شدید؟

دخترم قرار بود بعد از ثبت‌نام کلاس زبانش به سمت بیمارستانی که محل کارم است، بیاید. در این بین چند بار با دخترم تماس گرفتم. او جواب نمی‌داد و رد تماس می‌شد. نگران بودم از محل کارم خارج شدم و به سمت مسیری رفتم که می‌دانستم قرار است به بیمارستان بیاید. وقتی به میدان نماز رسیدم، دیدم دخترم با چهره‌ای خونین مقابل مغازه میوه‌فروشی روی زمین افتاده است.

همان موقع به پلیس اطلاع دادید؟ متهمان چه زمانی دستگیر شدند؟

بله. سریع با اداره آگاهی تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم. ماموران دوربین‌های مداربسته را چک کردند و حدود ساعت ۴ صبح «ن.ع» یکی از متهمان دستگیر شد. گوشی دخترم از داخل جیب این متهم کشف شد. فردای روز حادثه هم «ع.ع» یکی دیگر از متهمان دستگیر شد. فقط «و.ش» دستگیر نشد. متهمان در اعترافات‌شان گفتند؛ موتوری که روز حادثه سوارش بودند، دزدی بوده است. بعد از مدتی این دو متهم با قید وثیقه آزاد شدند، اما «و.ش» حکم جلبش صادر شده است.

قبل از این اتفاق متهمان سابقه سرقت یا جرم دیگری داشتند؟

در مورد «ع.ع» یکی از متهمان شنیدیم که برادرش چندین سال پیش در یکی از رودخانه‌های اطراف این شهرستان به یک کودک ۱۱ ساله تعرض کرده است، او هم بعد از مدتی با قید وثیقه آزاد می‌شود اما ما قصد نداریم رضایت بدهیم. چون دخترم صرفا خسارت مالی متحمل نشده و خسارت جانی و آسیب روحی – روانی به او وارد شده است.

پس از این اتفاق دخترتان از نظر روحی- روانی در چه وضعیتی بود؟

دخترم بلافاصله پس از این حادثه با تجویز پزشک سه روز کامل در خانه بستری شد. به‌طوری که مرتب خواب بود. چون وقتی بیدار می‌شد خودش را سرزنش می‌کرد و دندان‌هایش را به هم فشار می‌داد. بعد از سه روز دخترم را به ویلای خواهرم در شمال کشور فرستادم. تبسم وقتی از سفر برگشت کمی روحیه‌اش بهتر شد. چند روز پس از حادثه‌ای که برای دخترم اتفاق افتاد در همین شهر خبر پیچید که دو زن از سوی چند مرد مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتند.

اعتماد

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید