بازی ایران و آمریکا؛ «بزدل» یا «معمای زندانی»؟

    کد خبر :546829

مطابق نظریه بازی‌ها در شرایط بازی «معمای زندانی» هم می‌توان با بالا بردن اطلاعات، هزینه را پایین آورد و هم سود را بالا برد.

سایت «هرالد تریبون» آمریکا در مطلبی به قلم «جواد حیران‌نیا» پژوهشگر مسائل خاورمیانه به بررسی روابط ایران و آمریکا در دوره کنونی بر اساس نظریه بازی‌ها پرداخته که در ادامه آمده است.

مطابق نظریه بازی می‌شود نوع رفتار ایران و آمریکا را در قالب مدل‌هایی مورد بررسی قرار داد و زمینه همکاری آنها را مدل سازی کرد. بر این اساس در شرایط بحرانی که دو کشور در آن قرار دارند بازی بزدل می‌تواند تبیین کننده رفتار ایران و آمریکا و استراتژی دو کشور در قبال یکدیگر را مشخص کند.

به گزارش مهر، بازی جوجه، که با نام «بزدل» (chicken game) نیز شناخته می‌شود، یک مدل مؤثر برای بررسی تلاقی‌های دو بازیکن در نظریه بازی‌ها است. قانون بازی این است که در حین اینکه هیچ‌یک از دو بازیکن تمایلی به تسلیم شدن در مقابل دیگری ندارد، بدترین نتیجه این است که هیچ‌کدام تسلیم نشوند. در این بازی دو راننده به سمت هم در یک امتداد با سرعت زیاد حرکت می‌کنند و یکی باید از مسیر خارج شود وگرنه هر دو با هم برخورد می‌کنند و کشته می‌شوند. در حالتی که یکی از راننده‌ها خود را از مسیر خارج کند، آن راننده بازنده است و او را به خاطر ترسو بودن «جوجه» خطاب می‌کنند؛ و راننده‌ای که در مسیر باقی‌مانده بود برنده اعلام می‌شود.

در واقع مطابق این بازی ابعاد حیثیتی بازی بالاست و توقف و ادامه بازی هر دو به نتیجه باخت-باخت منتهی می‌شود. به عبارت دیگر، بازیکنان در شرایط معماگونه ای قرار می‌گیرند. اگر به بازی ادامه دهند قطعاً با خطر مرگ یا فلج دائمی روبرو هستند. اگر از بازی کنار بکشند و به حریف امتیاز دهند هر چند ممکن است جانشان را نجات دهند ولی حیثیت خود را نزد تماشاگران بر باد رفته قلمداد می‌کنند و این هم نوعی مرگ است.

رفتار ترامپ در خصوص ایران، کشاندن ایران به این مدل بازی است. در این بازی ترامپ از سوی دیگر سعی کرده خود را فردی غیرقابل پیش بینی و متغیر جلوه دهد که احتمال هر کاری از او بر می‌آید(تئوری مرد دیوانه)( Madman Theory). در این صورت حرفهای دیوانه وار او بیشتر جنبه واقعی به خود می‌گیرد تا صرفاً یک بلوف.

برای اینکه ترامپ از سویی دیوانه جلوه کند و بنا بر ضرورت مردی اهل گفتگو و منطقی در صورت نیاز جلوه کند او از اشخاصی چون «جان بولتون» هم استفاده می‌کند. بولتون این نقش را در دوره جورج بوش نیز بازی می‌کرد و حال در دولت ترامپ هم ایفاگر این نقش است. مواضع تند و جنگ طلبانه بولتون فضای ارعاب را برای حریف مقابل از جمله ایران مهیا می‌کند و در این فضا ترامپ سخن از مذاکره می‌کند تا هزینه مذاکره نکردن حریف (ایران) را بالا ببرد و به افکار عمومی بگوید او اهل مذاکره بوده ولی ایران قبول نکرده است. در همین فضا بولتون هم فضای رعب و وحشت را پیش می‌برد.

نمونه اخیر این موضوع بیانیه جان بولتون بود که گفته بود پنتاگون برای «مقابله با ایران» ناو «آبراهام لینکلن» را به منطقه اعزام کرده است. اما همانگونه که آشکار شد برنامه‌ریزی برای این اعزام از مدت‌ها قبل صورت گرفته بود، اما بولتون قصد داشت از این موضوع به‌عنوان فرصتی برای ارعاب ایران استفاده کند.

«ایلان گلدنبرگ»، رئیس اسبق میز ایران در پنتاگون و عضو ارشد اندیشکده آمریکایی «مرکز آمریکای جدید» معتقد است تحرکات جدید آمریکا در منطقه چیزی جز تلاش برای ارعاب ایران و اثرگذاشتن بر محاسبات این کشور نیست.

وی در واکنش به تیتر نیویورک‌تایمز مبنی بر اینکه «پنتاگون در حال ایجاد نیروی بازدارنده علیه حمله احتمالی ایران است» در توئیتر نوشت: «لازم است رسانه‌ها استقرارهای نظامی آمریکا در منطقه را مسئولانه گزارش کنند. از مبالغه درباره جنگ با ایران که جنگ‌طلب‌ها خواهان آن هستند خودداری کنید.»

گلدنبرگ نوشته است: «من سه سال مسئول میز ایران در پنتاگون بودم. این نوع آرایش‌ها را نمی‌توان عاملی برای تغییر گسترده در معادلات بازی در نظر گرفت. نیویورک‌تایمز نباید برای اعزام یک سامانه موشک پاتریوت چنین تیتری بزند، به‌ویژه آنکه آمریکا همین چند ماه پیش ۴ فروند از این موشک‌ها را از منطقه خارج کرد.»

با توجه به امکانات ایالات متحده در سطح نظام بین الملل که نمونه آن در تحریم‌ها علیه ایران مشخص بود تقابل نظامی با ایران خسارات زیادی را متوجه آن خواهد کرد؛ هر چند ایران نیز در این زمینه می‌تواند با فعال کردن بازوهای منطقه‌ای و تهدید منافع آمریکا در منطقه دست به تلافی بزند. پروفسور نادر انتصار در این خصوص معتقد است: اگرچه «بازی بزدل» می‌تواند اهداف ترامپ را تأمین کند ولی برای ایران مصیبت بار خواهد بود.

رفتار ترامپ با ایران به بازی «لبه پرتگاه» نیز شباهت دارد و ایران را تا لبه پرتگاه نزدیک می‌کند تا بتواند مواضع ایران را به نفع خود تغییر دهد.

اما از حیث زمانبندی توان ترامپ بر تداوم «فشار حداکثری» بر ایران می‌تواند با آغاز کمپین های انتخاباتی از سویی تقویت شود و از سوی دیگر به شدت تضعیف شود. این موضوع بستگی به احتمال توافق واشنگتن با کره شمالی یا چین دارد.

با توجه به تأثیر مخرب تداوم جنگ تجاری با چین که پکن هم به خوبی از آن مطلع است و اهمیت فاکتور اقتصاد نزد رأی دهندگان آمریکایی ترامپ سعی خواهد کرد جنگ تجاری با چین را متوقف کند و به مصالحه برسد.

اما در مورد کره شمالی اوضاع فرق می‌کند. موضوع کره شمالی و ایران می‌تواند دو برگ برنده ترامپ در سیاست خارجی او قلمداد شود. در این زمینه دست یافتن به مصالحه با کره شمالی می‌تواند برگ برنده او در حوزه سیاست خارجی در کمپینهای انتخاباتی قلمداد شود و حداقل پاشنه آشیل او نباشد. اما روند مذاکرات و مطالبات ترامپ از پیونگ یانگ رسیدن به چشم انداز روشن در کوتاه مدت را با ابهام مواجه ساخته است؛ به ویژه اینکه پیونگ یانگ هم با شروع کمپینهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اهمیت نیاز ترامپ به مصالحه با این کشور را به خوبی می‌داند و حاضر به دادن امتیاز نخواهد بود. اگر ترامپ نتواند با کره شمالی به نتیجه‌ای برسد در این صورت آسیب پذیری او در خصوص ایران با شروع کمپینهای انتخاباتی بیشتر خواهد شد.

در این زمان حتی انداختن عکس یادگاری با مقامات ایرانی هم می‌تواند از جنبه تبلیغاتی بردی بزرگ برای ترامپ باشد؛ هرچند ممکن است ترامپ در عمل به چیز خاصی نرسد و قرارداد جدید احتمالی با ایران تفاوت زیادی با قبلی نداشته باشد.

حتی در مورد چین هم نظریه پرداز مطرحی چون «گراهام آلیسون» (Graham Allison) معتقد است چینی‌ها هم به دقت مذاکرات اخیر نفتا (میان آمریکا، کانادا و مکزیک) و موفقیت آن را که درست چند ماه پیش برگزار شده بود، مورد بررسی قرار دادند. آن‌ها متوجه شدند که توافق قدیم نفتا با توافق فعلی حداکثر بین ۱۰ تا ۱۵ درصد اختلاف دارد. پس آن‌ها متوجه شدند که کار سختی برای تبدیل چیزی که ترامپ آن را «بدترین معامله تجاری منعقد شده» به یک «معامله بزرگ» می‌خواند، ندارند و در این شرایط شیء جینپینگ هم خیالش راحت خواهد بود که برای مدت‌ها بدون نگرانی می‌تواند به بازی خود ادامه دهد. پس چینی‌ها فهمیده‌اند با حداکثر ۱۰ تا ۱۵ درصد تغییر در وضعیت تجاری فعلی می‌توانند دل ترامپ را بدست آورده و او را خوشحال کنند. یک دوست چینی به من یکبار گفت که چینی‌ها مدت‌ها قبل از اینکه کریستف کلمب آمریکا را کشف کند؛ دوروبازی و نیرنگ‌زنی را بلد بودند.

در زمان کمپینهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا دست ایران برای بازی با ترامپ بازتر می‌شود. برخی معتقد هستند که در این زمان ممکن است حتی ترامپ جنگی را علیه ایران آغاز کند. به نظر نمی‌رسد دست ترامپ برای این موضوع چندان باز باشد. ترامپ در کمپینهای انتخاباتی خود از جنگ‌های آمریکا در خاورمیانه انتقاد کرده بود و هزینه‌های واشنگتن در آنجا را زیر سوال برده بود. شروع یک جنگ در بحبوحه انتخابات یک قمار خطرناک برای ترامپ است و او را آماج حملات رقبا قرار خواهد داد. چرا که توجیه افکار عمومی برای جنگ با ایرانی که ذیل توافقی بین المللی متعهد به تعهدات خود بر اساس گزارشهای آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده، کار سختی است.

اما بازی مطلوب و مناسب برای دست یافتن دو طرف به منافع خود چگونه باید باشد؟ به نظر می‌رسد مدل بازی معمای دو زندانی (Prisoner’s Dilemma) در زمانی که دو زندانی فهم و درک متقابلی از هم داشته باشند و با هم همکاری کنند می‌توانند سود مطلوب را عاید دو طرف سازد.

در مدل بازی «معمای زندانی» اگر دو زندانی علیه یکدیگر شهادت ندهند (با هم همکاری) کنند در این صورت هر دو سود می‌برند. اما چگونه در شرایطی که دو کشور ایران و آمریکا دارند می‌توانند به همدیگر اعتماد کنند؟ در پاسخ به این پرسش شاید امکان همکاری در وهله اول بعید به نظر برسد ولی اگر بازی تکرار شود و دو زندانی از یکدیگر و نیات یکدیگر اطلاعات «دقیق» و درستی داشته باشند احتمال همکاری بالا می‌رود.

یکی از زمینه‌هایی که باعث می‌شود دو کشور ایران و آمریکا از یکدیگر اطلاعات دقیق داشته باشند رژیم‌های بین المللی است. اتفاقاً برجام به عنوان یک رژیم امنیتی در زمینه عدم اشاعه و مبتنی بر اطلاعات آژانس بین المللی انرژی اتمی می‌توانست اطلاعات آمریکا در خصوص برنامه هسته‌ای ایران را دقیق کند. اما ترجیح واشنگتن خروج از این رژیم امنیتی بود. همچنین آمریکا می‌توانست کانال ارتباطی دقیق‌تر و درست تری را غیر از اسرائیل، عربستان، امارات متحده عربی و سازمان مجاهدین خلق در خصوص ایران بیابد. هر کدام از این کشورها و گروه‌ها به خاطر روابط خصمانه ای که با ایران دارند منافع محدود و خصمانه خود را در قبال ایران دنبال می‌کنند که لزوماً به معنای همسویی آن با منافع واشنگتن نیست. گفتمان(discourse) ایران شناسی آمریکا گفتمانی معیوب و مغشوش است و واشنگتن اگر تمایل دارد راه همکاری با ایران را در مسائل منطقه‌ای و بین المللی باز کند باید این گفتمان را اصلاح کند.

تداوم بازی معمای زندانی و افزایش اطلاعات درست دو طرف از نیات یکدیگر این امکان را می‌دهد تا طرفین بازی به مطلوبیت های (utilities) خود دست یابند و شاهد بازی برد-برد(win-win game) باشند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید