3 دلیل عادی شدن بحران ارزی در بازار ایران

    کد خبر :978448
آشفتگی اقتصاد ایران

به نظر می رسد جهت حل شدن بحران ارزی در ایران، بیش از آنکه به سخنرانی و گفتار درمانی نیاز داشته باشیم، به اقدامات میدانی و عاری از شعار نیازمند هستیم. باید صبر کرد و دید که آیا در ادامه راه تغییری در رویکرد دولت مستقر در مواجهه با بحران ارزی کشورمان ایجاد می شود یا خیر؟ یا اینکه این دولت نیز همچون دولت‌های گذشته، راه و مسیر پاک کردن صورت مساله و متهم کردن سایر عوامل را به جای حل آن دنبال می کند؟

بازتاب در روزهای اخیر یکی از مسائل و بحث های مهم اقتصاد ایران که البته تیتر اصلی بسیاری از رسانه‌ها را نیز به خود اختصاص داده، مرتبط با نوسانات قابل توجه بازار ارز و متعاقبا افزایش قیمت‌ها در دیگر بازارها به ویژه طلا و سکه بوده است. در این راستا، پرواز قیمت‌ها در بازار ارز و طلا به حدی قابل توجه بوده(به عنوان مثال قیمت دلار آمریکا تا حدود 60 هزار تومان نیز افزایش پیدا کرد) که بسیاری از ناظران و تحلیلگران جدای از اشاره به اثرات مخرب این مساله بر فضای کلی اقتصاد کشور، از تاثیرات منفی آن بر روح و روان مردم کشورمان و تشدید نگرانی‌ها در آن‌ها در مورد اداره معیشتشان اشاره کرده و می کنند.

با این حال، شاید یکی از مسائلی که در سطح کلی از اهمیت فراوانی برخوردار است این نکته باشد که انگار وقوع جهش‌های ارزی و بحران در این حوزه، به یک امر عادی در اقتصاد ایران تبدیل شده است و حتی گویی بخشی از آن است. این در حالی است که اساسا این مساله یک بیماری مهلک برای اقتصاد کشور است که پیامدهای مخرب اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قابل توجهی را با خود به همراه دارد.

به نظر می رسد که به 3 دلیل و محرک عمده و اصلی می تواند چراییِ عادی شدن بحران ارزی در اقتصاد کشورمان را توضیح داد.

اولا، سرو سامان دادن به حوزه ارزی به ویژه در سطح حکمرانی کشورمان، نیازمندِ اراده و تدبیرهای لازم و جدی است. این در حالی است که حداقل تا به امروز، دولت سیزدهم در این رابطه اراده و عزمی قابل توجه را از خود نشان نداده و صرفا به طرح شعارهای مختلف در زمینه سر و سامان دادن به بازار ارز و طلا و همچنین متهم کردن سایر عوامل خارجی بسنده کرده است. متاسفانه در روزهای اخیر یکی از نکات دیگری که بیش از پیش خود را نشان داده این است که در برخی موارد مدت زمانِ ثبات تصمیم‌گیری های دولت در حوزه ارزی، به یک هفته هم نرسیده است.

به طور مثال دولت از توقف فروش ارز سهمیه ای به مبلغ 5 هزار یورو توسط صرافی ها خبر داد(با توجه به وقوع جهش ارزی و دیگر نابسامانی ها در این حوزه) با این حال چیزی در حدود یک هفته بعد، بار دیگر از تصمیم خود عقب نشینی و روند فروش عادی ارز توسط صرافی ها و از مبدا بانک مرکزی از سرگرفته شد. در عین حال، دولت جهت مدیریت بازار ارز و طلا و آنچه نرخ‌سازی‌های غیرواقعی در بازار آزاد می خواند نیز اقدام به ایجاد بازار مبادله ارز و طلا کرد و کشف قیمت در این حوزه را مکانیسمی دانست که به زودی جایگزین تعیین قیمت ارز در بازار آزاد خواهد شد.

تنها اندکی پس از تشکیل بازار مذکور شاهد افزایش قیمت ارز در بازار آزاد بودیم و اساسا برخی تحلیلگران اقتصادی به طرح این سوال پرداختند که تاسیس بازار طلا و ارز، چه تغییری را در سیاست های اقتصادی دولت در حوزه مذکور ایجاد کرده است؟ مگر پیشتر خودِ دولت نبوده که در این بازارها به عنوان بازارساز دست به کنشگری می‌زده است؟ حال چه چیزی تغییر کرده و چه چیز جدیدی ایجاد شده است؟ مجموع این مسائل نشان می دهند که هنوز برنامه و اراده‌ای منسجم و دقیق جهت مخاطب قرار دادن بحران ارزی در کشورمان از سوی دولت مستقر وجود ندارد.

دوما، دولت سیزدهم علی رغم شعارهای فراوان خود مبنی بر تعریف مسائل اقتصادی به عنوان دغدغه و اولویت اصلی‌اش، هنوز در این رابطه دست به اقدامات زیربنایی موثر نزده است. اقداماتی که در نوع خود زمینه را برای حذف برخی محرک‌ها و عوامل تسهیل کننده وقوع جهش و بحران در بازار ارز ایران هموار می‌سازند. به عنوان مثال همچنان بانک‌های کشورمان به خلق پول بی کیفیت که موجب تشدید بحران نقدینگی و در نهایت افزایش افسارگسیخته قیمت ارز می شود، ادامه می دهند.

در فضای کلی اقتصاد نیز هنوز مقابله موثر با رانت و فساد و غیره را به نحو ملموسی که بروندادهای عینی را از خود نشان دهد شاهد نبوده ایم. ایده هایی نظیر جراحی اقتصادی نیز مدت هاست که به تاریخ سپرده شده اند و اصلاحات مطرح شده در قالب آن‌ها چندان جنبه عملیاتی به خود نمی گیرند تا بتوان آثار و تبعاتشان را در صورت درست اجرا شدن، بر فضای کلی اقتصاد ایران مشاهده کرد. از این رو، به بیان ساده می‌توان گفت که همچنان محرک‌های اصلی تشدید بحران ارزی در ایران فعال هستند و به فعالیت‌های مخرب خود ادامه می‌دهند.

در نهایت باید گفت که روابط خارجی ما نیز چه در سطح منطقه‌ای و چه بین‌المللی ماهیتی متشنج دارد و در مدت اخیر شاهد تشدید تحریم‌های غرب علیه کشورمان در ابعاد مختلف نیز بوده‌ایم. در این شرایط، با توجه به چشم‌اندازِ قوی‌تر افزایش تنش‌ها میان دو طرف(ایران و غرب) و در عین حال بن‌بست در مذاکرات احیای برجام و تشدید اجماع‌سازی بین‌المللی علیه کشورمان به دلایلی نظیر آنچه دخالت ایران در جنگ اوکراین عنوان می شود، باید انتظار فضای به مراتب ملتهب‌تری را علیه ایران در ادامه راه داشت.

فضایی که عملا فرصت ها و مجاری مختلف جهت فعالیت‌های اقتصادی برون مرزی ایران را به مراتب سخت‌تر از گذشته می‌کنند و می‌توانند روند ورود ارز به ایران را با چالش‌های جدی همراه ساخته و بحران ارزی موجود را چند پله بدتر کنند. متاسفانه در این رابطه نیز شاهد افق‌های روشن و یا ایجاد گشایش‌های قابل توجه نیستیم.

مجموع این مسائل عملا موجب تداوم و تشدید بحران ارزی در کشورمان شده و می‌شوند. به نظر می‌رسد جهت حل شدن این بحران، بیش از آنکه به سخنرانی و گفتار درمانی نیاز داشته باشیم، به اقدامات میدانی و عاری از شعار نیازمند هستیم. باید صبر کرد و دید که آیا در ادامه راه، تغییری در رویکرد دولت مستقر در مواجهه با بحران ارزی کشورمان ایجاد می‌شود یا خیر؟ یا اینکه این دولت نیز همچون دولت‌های گذشته، راه و مسیر پاک کردن صورت مساله را به جای حل آن دنبال می کند؟

1
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد
  1. ایرانی گفت:

    یعنی می گی شعار ندن و رییس حکومت و اطرافیانش که بانی و باعث این بدبختی هستند را بگیرند و اعدام کنند؟ شوخی می کنی؟
    چرا چرت و پرت می گی؟

دیدگاهتان را بنویسید