گپی با نماینده ای که لباس سپاه را از تن درآورده است
محمدعلی پورمختار گفت: ورود سپاه به عرصه اقتصادی از دهه 70 و ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود که تشویق و ترغیب کرد برای اینکه همه بیایند و به سازندگی کمک کنند. این سیاست خوبی بود. سپاه هم قرارگاه سازندگی ایجاد کرد که بعد به خاتم الانبیا تبدیل شد.
«در آرزوی پوشیدن لباس سبز سپاه هستم» این را محمدعلی پورمختار می گوید کسی که هشت سال است لباس نمایندگی به تن کرده و حالا دلش برای 28 سالی که لباس نظامی به تن داشته تنگ شده است. هرچند امروز نمایندگی مردم کبودرآهنگ در استان همدان را به عهده دارد اما تقریبا از همان سال های آغاز تشکیل سپاه در این ارگان نظامی حضور داشته است. زمانی تدوین قوانین را به گردن گرفت و گاهی در میدان جنگ مسئولیت داشت؛ او در گفت و گویش با خبرانلاین به پشت پرده های مجلس و روابط نمایندگان هم اشاره کرد.
به گزارش نامه نیوز وقتی پای صحبت زد و بندها به میان آمد گفت: افرادی در مجلس هستند که می خواهند از نمد نمایندگی یک کلاهی هم برای خودشان ببافند و بعد بروند. پورمختار که زمانی در نوشتن قانون سپاه دستی بر آتش داشت درباره قوانین مربوط به فعالیت اقتصادی سپاهیان گفت: مباحث اقتصادی آن زمان اصلا مطرح نبود. پرحاشیه ترین قانون درجه بندی بود که پاسدارها زیر بار درجه بندی نمی رفتند.
این نماینده مجلس که در مصاحبه قبل بیشتر بر محور پرونده های تخلف احمدی نژاد با ما به گفت و گو نشست در این بخش از مصاحبه از روزهای حضورش در سپاه گفت، تدوین قانون سپاه، زیربار درجه نرفتن رفقای پاسدارش و …
آنچه در ادامه می خوانید مشروح این گفتگو است:
آقای پورمختار! چند سال قبل لباس نظامی را درآوردید و نماینده مجلس شدید، حس و حال این روزها و آن روزهایتان چقدر متفاوت است؟ خودتان که هر دو را تجربه کردید ترجیح می دهید در همین کسوت نمایندگی بمانید یا فکر می کنید حضورتان به عنوان یک چهره نظامی بیشتر به نظام کمک می کرد؟
یک بحث احساس فردی است که آن را بگویم. از نظر فردی من همچنان در آرزوی پوشیدن لباس سبز سپاه هستم، چون 28سال با آن لباس زندگی کردم و هر وقت هم در تن برادرهای پاسدار می بینم هم لذت می برم و هم به نوعی غصه می خورم که چرا آن را درآوردم. این احساس شخصی من است. در فضای کاری هم همینطور است. گرچه فضای نظامی گری خیلی سخت و خشک است؛ گرچه سپاه خیلی خشکی ندارد ولی سختی دارد چون الزامات و محدودیت های خودش را دارد. مقایسه اینچنینی باشد، مجلس خیلی راحت تر است، مجلس و نمایندگان آزادی عمل زیادی دارند ولی فضای رفاقت و صمیمت و یکدلی و یکرنگی که در سپاه و در این لباس هست را هیچ وقت در مجلس نمی بینیم.
اینکه شما نماینده شوید پیشنهاد چه کسی بود؟
بررسی هایی داشتم، با تعدادی از دوستان هم مشورت کردم و احساسم این بود که حضور در مجلس بنا به تاثیر زیادی که چه خود نماینده و چه مجلس در مجموع در رای دادن ها و مواضعی که اتخاذ می شود دارد و می تواند هم برای مسائل و مصالح داخلی هم حفظ ارزش ها و اولویت های نظام و هم در مسائل خارجی موثر و مفید واقع شود. از روزی هم که وارد مجلس شدم سعی کردم این سبقه را داشته باشم و حفظش کنم. هر کدام از این دو ماموریت و مسوولیت برآیندهای خودش را دارد. یعنی سپاه یک ماموریت بزرگی برای حفظ انقلاب و نظام دارد که بسیار خطیر است، مجلس هم در جایگاه خودش همین ماموریت و مسوولیت را با قانونگذاری و نظارت دقیق و جدی و درست بر دو قوه دیگر دارد که بتواند آنها را سالم کند و دیدگاه مردم را مثبت کند و ایجاد رضایتمندی کند، همان نقش را ایفا می کند. منتهی فضاها متفاوت است ولی من خودم در همین کسوت نمایندگی هم سعی کردم در همان فضای انقلابی پاسداری باشم نه نظامی.
رفت و آمد نظامیون به سیاست مخصوصا در یک دهه اخیر زیاد شده، جدا از اینکه برای مردم ابهام به وجود آورده و شاید گاهی ناراضی هم باشند چون خیلی از چهره نظامی انتظار سیاست ورزی را ندارند.خاطرم هست آقای غفوری فرد در مصاحبه ای گفته بودند یک بار به آقای رضایی گفتم شما چرا این قدر اصرار دارید کاندیدا شوید مردم در نهایت هم شما را همان سردار جنگ می دانند و شما را رئیس جمهور نمی کنند. نگاه تان به این رفت و آمد نظامیون به عرصه سیاست چیست؟ مثلا قدرت سیاسی شیرین تر از قدرت نظامی است یا…
قبل از اینکه من وارد مجلس شوم، گرچه شناخت از مجلس و سمت نمایندگی داشتم ولی آن را به آن مفهوم قدرت نمی دانستم، الان هم نمایندگی را قدرت نمی دانم چون پاسخگوتر از نماینده و در دسترس تر از او نیست. از طرف دیگر نماینده بیش از همه مسوولین تحت فشار است. پس قدرتی به آن مفهوم وجود ندارد.
قدرت که دارید…
مفهوم قدرتی که در ذهن شماست متفاوت است.
مثلا در شهر خودتان نفوذتان به عنوان نماینده روی نهادهای مختلف زیاد نیست؟
هست، ولی من قبل از این هم که در همین لباس مقدس سپاه بودم، به همان اندازه بین مردم و مسوولین محبوبیت داشتم وبه عنوان یک رزمنده جانباز ایثارگر پاسدار به من نگاه می کردند و طبیعتا حرفم را رد نمی کردند و اگر سفارشی برای حل مشکلات داشتم انجام می دادم. آن کار غیررسمی بود و خیلی با علاقه و محبت آمیز در حالی که الان در کسوت نمایندگی بیشتر ظاهرسازی است. یعنی نگاهی که عمده مسوولین به نماینده دارند، ظاهر را حفظ می کنند ولی در باطن ممکن است دشمنی هم کنند کمااینکه چنین اطلاعات و اخباری ممکن است به دست ما برسد.
در واقع فضای قدرت آنجا خودش را نشان می دهد که مثلا اگر پاسخ من را ندهند و مطالباتی که نماینده دارد را انجام ندهند، ممکن است برآیندش فشار سیاسی به وزیر باشد و از آن طرف به این مدیر منتقل شود. این را در تعریف کلی قدرت گرچه یک مقداری اقتدار هست ,لی واقعیت این است که در شرایط امروز یک نماینده آنچنان قدرتی ندارد، بلکه نمایندگان و جمع آنها و به طور عموم خود مجلس قدرت دارد و به فرمایش امام در راس همه امور است. که اگر آن اتفاق بیفتد طبیعتا قدرت هست ولی شما بدانید اگر تعامل و دوستی نباشد که کار پیش برود یک نماینده به تنهایی این قدرت را ندارد و باید جمعی از نمایندگان در کنار هم قرار بگیرند تا اقتدار پیدا کنند.
از یکی از نماینده های اصلاح طلب پرسیدیم چرا فراکسیون امید خیلی در مسیر اصلاح طلبی حرکت نکرد، حرفش این بود که نماینده هایی که تازه به مجلس آمدند آنقدر درگیر لابی های پشت پرده و زرق و برق قدرت و زد و بندها شده اند که اصلا یادشان رفته که باید وامدار جریانی باشند که برای ورود به مجلس پشتشان قرار گرفت. واقعا نماینده این قدر در معرض زد و بند و لابی است؟ خودتان چقدر تا به حال درگیر این موضوع شدید یا مثلا به شما پیشنهاد رشوه دادند یا از شما خواستند فلان کار را انجام بدهید با فلان امتیاز؟
قاطبه نمایندگان اصلا در این وادی نیستند و این را قاطعانه می گویم ولی یک تعدادی در همه این دوره ها بودند که بیایند و از نمد نمایندگی یک کلاهی هم برای خودشان ببافند و بعد بروند. این را رد نمی کنم ولی خود من هیچ گاه نه تلاش کردم و نه خواستم که وارد این عرصه شوم. گرچه وقتی شما نماینده یک عده هستید همیشه در معرض فشار آنها هستید. یعنی وقتی تماس می گیرند اولین حرفی که می گوید این است که من برای شما خیلی رای جمع کردم، فی سبیل الله این کار را کردم ولی فلان کار را باید برای من بکنید.
همین الان در راه بودم یک نفر چنین تماسی با من داشت. این مطالبه از نماینده هست و نماینده را وادار می کند که به نوعی از اینها دلجویی کند یا به نوعی پاسخ اینها را بدهد. آنهایی که در سطوح مدیریتی هستند سعی می کند در جایی آنها را به کار بگیرد. در یک دیدگاه هم بعضا نمایندگان برای اینکه در آینده انتخابات بعدی، رای داشته باشند این افراد را معرفی می کنند تا جایگاهها و پایگاههای مهم را در اختیار داشته باشند تا به موقع حمایت کنند. این هم یک روش است ولی آن روش اول یک روش معمول بین همه هست.
مطالبه می کنند و توقعاتی دارند. در این بخش من دخالت می کنم، تماس می گیرم و معرفی می کنم ولی این تبدیل نمی شود به یک جهت گیری خیلی جدی یا برخوردی از روی قهر و غلبه که بگویم حتما این باید بشود. این دیگر به توانمندی فرد برمی گردد. در واقع نگاه من این است که فردی که می خواهد جایی مشغول شود چون منتسب به من پورمختار است، اگر کارایی نداشته باشد یا دچار مشکل و انحراف شود، مستقیما به من برمی گردد برای همین رعایت می کنم. در بخش دوم هم یک تعدادی از نماینده ها این رفتار را دارند که می خواهند آینده را ببینند ولی من چنین اعتقادی ندارم. اولا به شدت تقدیرگرا هستم، آنچه که مقدر شده همان اتفاق می افتد برای اینکه من نماینده دوره یازدهم بشوم یا نشوم همه اینها تقدیر است ولی در عین حال باید تلاش و پیگیری هم داشت و به لحاظ ایفای نقش در مجلس باید فعال بود و این فعالیت هم در داخل مجلس است و هم بیرون مجلس. مخصوصا داخل قوه مجریه از این بابت که بتوانی مشکلات حوزه انتخابیه ات را هم حل کنی.
آقای پورمختار! گویا شما در تدوین قانون سپاه هم نقش داشتید؟
بله. آن زمان من مدیر قوانین و مقررات سپاه در سال 69 بودم. یعنی بعد از اینکه جنگ تمام شد، من سال 68 به تهران آمدم و در ستاد مرکزی یا ستاد کل سپاه، مسئول این بخش شدم. از سال 69 این بحث ها شروع شد و تا سال 72 هم ادامه پیدا کرد که در مجلس تصویب شد. کمیته های مختلفی بود و به مجلس می آمدیم و در کمیسیون دفاع آن روزها بحث می شد. من دبیر این کار بودم و جمع بندی می کردم.
پرحاشیه ترین بحثی که در آن قانون وجود داشت چه بود؟ مثلا روی مسائل اقتصادی سپاه چقدر بحث شد و چقدر در قانون سپاه این مساله ریز شده؟
مباحث اقتصادی آن زمان اصلا مطرح نبود. پرحاشیه ترین قانون درجه بندی بود که پاسدارها زیر بار درجه بندی نمی رفتند.
چرا؟
علاقه ای نداشتند.
یعنی به خاطر افتادگی و تواضع؟
بالاخره اعتقاد بود که آمدن درجه در سپاه یک مقدار روابط را خشک و مکانیکی می کند. چون ارتش را دیده بودند، رژه ها و رفت و آمدها و خبردارها و … را دیده بودند، اینها اصلا در روحیه و ذات پاسدارها نبود. این بیشتر از همه چالشی بود. خیلی بحث های طولانی و زیادی داشتیم که چگونه درجه بدهیم، چگونه شرایط بچه های سپاه را تطبیق بدهیم ولی نهایتا با تایید و تطبیق مقام معظم رهبری و اولین درجاتی که دادند، به فرماندهی کل سپاه،در آنجا خود من هم بودم و یادم است مقام معظم رهبری یک شوخی کردند ولی خیلی جدی بود. فرمودند این درجه ای که آقای محسن رضایی گرفت دلیل براین نمی شود که ساکش را که امروز برمی دارد از فردا کس دیگری ببرد، یعنی کسی ساکش را حمل کند. سرلشکر که شد باید همان محسن رضایی قبل از جلسه باشد. خیلی بر حفظ روحیه پاسداری تاکید داشتند و الان هم دارند. نمی خواهند سپاه نظامی صرف و خشک باشد.
آن حساسیت ها الان در سپاه عینیت پیدا کرده؟
وجود دارد. الان هم همان روابط خیلی دوستانه است.
آن نگرانی هایی که گفتید وجود داشت که این درجه دادن ها باعث ایجاد فاصله ها شود الان وجود دارد یا …
بالاخره درجه بندی شد و در عین حال خوشبختانه مخصوصا در نسل اول و دوم سپاه هیچ تغییری ایجاد نکرد. حتی خود من که درجه سرداری گرفتم خجالت می کشیدم و یک چفیه روی آن می انداختم که دیده نشود. احساس می کردم الان که این درجه را زدم، ممکن است یک مقداری افرادی که درجه یا سمت پایینتری دارند احترام بگذارند. اصلا توقع احترام نبوده و همین موجب می شد که ما آن را مخفی کنیم. ولی گذر زمان یک مقدار این مساله را حل کرد و مخصوصا در نسل های جدیدتر بیشتر جا افتاد ولی همچنان آن روحیه برادری در سپاه وجود دارد. روحیه تعامل راحت بین فرمانده و پرسنل و فرمانبران هست. به صورت اقناعی هم کار صورت می گیرد یعنی اینکه یک نفر دستوری بدهد و آن دستور اجرا اشود، گرچه چنین امری وجود دارد ولی با ملاحظه اینکه پاسدار باید ایثارگری کند و روحیه و رفتارش پاسداری باشد، نیاز به یک اقناع هم دارد. خودش باید قانع شود که این کار را بکند.
آن زمان هم حساسیت روی اینکه سپاه وارد مسائل سیاسی نشود وجود داشت؟
بله. به شدت روی این مساله حساسیت بود. اتفاقا در یک برهه ای که بحث خروج پاسدارها از گروههای سیاسی آن زمان بود و امام دستور دادند، بعد فرم هایی در اختیار پاسدارها قرار گرفت که هر کس در گروهی عضویت دارد بنویسد و اعلام کند که خارج می شود. اگر هم نمی خواهد خارج شود باید از سپاه خارج شود. یک تعدادی رفتند گفتند ما می خواهیم عضو فلان گروه باشیم و تعدادی امضا کردند و در سپاه ماندند. و یک هیاتی تشکیل شد با عنوانی مثل هیات پیگیری فرمان امام که به رفتارهای سیاسی پاسداران رسیدگی می کرد به عنوان تخلف انضباطی که من هم نماینده فرمانده کل سپاه در آنجا بودم. ما هر دو هفته جلسه داشتیم و رسیدگی و پیگیری می شد، اخبار می آمد که این آقا مثلا در انتخابات دخالت کرده و رسیدگی می شد. این دیدگاه الان در سپاه هم وجود دارد و به شدت هم توصیه می شود و اجازه داده نمی شود که پاسدارها دخالتی در مسائل سیاسی و انتخابات داشته باشند اما بنا به شرایط خاص طبیعتا پاسدار باید بصیرت سیاسی داشته باشد تا بتواند حق را از ناحق تشخیص بدهد.
البته این بصیرت داشتن مبنای یک سری اظهارنظرهای سیاسی هم شده. در انتخابات اخیر و مشخصا در دوره ای که آقای احمدی نژاد کاندیدا بودند، اظهارنظرهای مختلف حتی از سوی سرداران سپاه در حمایت از کاندیداها را داشتیم. یعنی تفسیر به رای از بحث بصیرت هم زیاد بوده.
ممکن است تفسیر به اصطلاح ما موسع و وسیع و گسترده ای شود و خیلی اندک بروند دخالت هم بکنند ولی اصلا چنین چیزی نیست. نه به عنوان سیاست سپاه و نه در رفتار و منش پاسدارها.
در همان قانونی که می نوشتید هیچ مجازات یا برخوردی با این موضوع تعیین نشد؟
این قانون محل مجازات نیست. در قانون سپاه ماده 113 و 114 راجع به تخلفات هیات های عالی انضباطی و هیات بدوی که داشتیم که باز من دبیر هیات عالی بودم و خود فرمانده سپاه رئیس هیات بود. آنجا پرونده هایی درباره همین موضوعات می آمد و رسیدگی می شد، آن زمان در آیین نامه انضباطی پیش بینی و در خود قانون سپاه تعیین شده که دوازده یا سیزده مجازات مشخص کرده از توبیخ شفاهی تا اخراج و در خصوص جرم که دخالت در مسائل سیاسی و عضویت در گروهها جرم انگاری شده، در سازمان قضایی نیروهای مسلح رسیدگی می شود. بنابراین قوانین خیلی قوی و خوبی در این زمینه داریم که الان هم اجرا می شود و حیات حقوقی هم دارد.
شما محافظ هم ندارید؟
نه.
در دوره ای که در سپاه بودید هم محافظ نداشتید؟
نه.
یک دوره هم شما در حفاظت سپاه بودید. چقدر درگیر موضوع تعیین محافظ برای شخصیت ها می شدید؟ البته ارتباط مستقیمی که با حوزه کاری شما نداشت.
نه حفاظت شخصیت ها سازمان و تشکیلات جدایی بود و الان هم هست. الان که می بینید حفاظت مسئولین هم یک بخشی از سوی سپاه انجام می شود، مثلا روسای سه قوه در اختیار سپاه است ولی وزرا در اختیار نیروی انتظامی هستند. بخش های حساس از نظر اماکن در اختیار سپاه هستند. سپاه یک بخش سپاه حفاظت دارد که من هم یک زمانی از زمان شهادت شهید آیت الله اشرفی اصفهانی در کرمانشاه در حفاظت شخصیت های آنجا به عنوان جانشین بودم که یک مقدار حفاظت بیشتری در مقابل ترورهای منافقین صورت بگیرد.
اخیرا آقای شمخانی عنوان کرده بودند در دهه چهارم انقلاب به درجه ای از امنیت رسیدیم که نیاز به این همه محافظ بین مسوولانمان نداریم و من خودم پیشگام می شوم که محافظ نداشته باشم. از سوی دیگر این محافظ ها بین مردم و مسوولان فاصله انداخته و شاید یک مقداری پرستیژ سیاستمدارهای ما باشد که با محافظ در سطح خیابان ها راه می روند. شما فکر می کنید این فاصله را ایجاد کرده و واقعا نیاز است که براساس چیزی که آقای شمخانی گفتند ما به سمت کم کردن این حلقه های محافظین پیش برویم.
من به طور قاطع چنین اعتقاد و دیدگاهی را دارم که وزرا نیاز به حفاظت ندارند. ممکن است یک راننده ای نیاز داشته باشند ولی ایراد هم نمی بینم که خودشان رانندگی کنند، از شخصیتشان کاسته نمی شود خیالشان راحت باشد. آقای گودرزی وزیر ورزش گاهی از این کارها می کرد، از دست محافظ هایش فرار می کرد و با خانواده اش خودش رانندگی می کرد و می رفت منتهی برای محافظ ها پروتکل هایی تعریف می شود که اینها موظف هستند رعایت کنند که اگر اتفاقی برای آن شخصیت بیفتد اینها مسوولیت دارند ولی به نظر من اینها باید رقیق و برداشته شود. راننده وزیر محافظش هم هست. حالا ممکن است اتفاقی هم بیفتد، ولی بهتر از این است که بین مسوول و مردم فاصله بیفتد. وقتی وزیر و نماینده مجلس و مسوول در بین مردم باشند، در بازار و در رفت و آمدها باشند و خودشان واقعیت های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را درک کنند، هم تصمیم گیری هایشان منطبق بر واقعیت می شود و هم نگاه مردم نسبت به آنها مردمی تر می شود و حتی مجلس باید در این قضیه ورود کند و از لحاظ قانونگذاری این را برداریم که تا حد ممکن این را برداریم. شما درست اشاره کردید خود همین عاملی برای ایجاد فاصله بین مردم و مسوولین شده.
شما هم این موضوع را بین مردم و مسوولان یک خطر می دانید؟ مثلا همین الان که من به عنوان یکی از مردم اینجا نشسته ام و با شما گفت و گو می کنم فاصله زیادی حس می کنم و فکر می کنم این حس فاصله در مردم هم خیلی زیاد است. من به عنوان نسل جدید فکر می کنم این برای نظام یک زنگ خطر می تواند باشد.
بالاخره این هست. در ذهنیت مردم این موضوع شکل گرفته و وجود دارد. گرچه الان نوعا نمایندگان مجلس در مردم هستند و هیچکدام محافظ ندارند. اگر هم داشته باشند یک راننده است که نقش محافظ را ندارد فقط برای این است که در رفت و آمدها کمتر اذیت شود ولی نماینده ها غیر از رئیس مجلس و نوابش محافظ ندارند. وزرا محافظ دارند معاونینشان ندارند. استاندارها دارند و اعتقاد دارم که باید حفاظت استاندارها برداشته شود، گرچه آنها هم یک محافظ و یک راننده دارند ولی خود این موضوع باعث فاصله افتادن شده است.
مثلا وقتی عکسی از سردار سلیمانی بین مردم منتشر می شود آن قدر در فضای مجازی می چرخد و آن عکس را به عنوان مردمی بودن سردار سلیمانی می دانند که در صف مردم وجود دارد. شاید یه نشانه از اثرات همین حفاظت سخت مسئولان و فاصله ای باشد که با مردم پیدا کردند.
البته سردار سلیمانی را ما از خیلی ها بالاتر می بینیم و ایشان فردی است که الان مورد طمع سرویس های جاسوسی و تروریستی هستند لذا این رفتار سردار سلیمانی به اندازه رفتار رئیس جمهور است. به نظر من دشمنان سردار سلیمانی بیشتر از دشمنان رئیس جمهور هستند و بر همین مبنا وقتی ایشان این کار را می کند طبیعی است که همه تعجب کنند ولی همه به ایشان علاقه دارند. امام همیشه می فرمودند که بین مردم بروید و با مردم باشید. این مردم هستند که شما را از گوشه زندان ها و تبعیدگاهها آوردند و مسوول کردند، قدرشان را بدانید. این مساله باید به حداقل برسد و این اتفاق باید بیفتد. رفتار آقای شمخانی پسندیده و خوب است. مطلع هستید اینکه چه کسی محافظ داشته باشد یا چه تعداد محافظ داشته باشد، در شورای عالی امنیت ملی تعیین می شود، من به ایشان پیشنهاد می دهم که با یک مصوبه ای همه اینها را بردارد و همه با هم و در کنار هم باشند.من نه این را برای دیگران قبول دارم و نه برای خودم. ترس از ترور ندارم.
این به خاطر روحیه نظامی تان است؟
نباید ترس داشته باشیم همین ترس، یا بعضی ها که برای خودشان شخصیتی قائل هستند که می گویند مردم فکر کنند ما کسی هستیم، اشتباه است. این هم متاسفانه کم کم به سمت بازیگران و ثروتمندان و … می رود که چنین پرستیژهایی داشته باشند گرچه به آنها هم نمی خورد و بهتر است با مردم باشند.
آقای پورمختار مجلس در هفته های آخر سال 96 طرح اعاده اموال مسئولین بعد از 40 سال را مطرح می کند چقدر این امکان هست که برای مسئولان 40 سال اموال را بررسی کنند و مثلا یک مقداری را پس بگیرند؟
بالاخره این در طرح هست اینکه چقدر اجرایش ممکن باشد یا نباشد اما و اگر وجود دارد ولی من اعتقاد دارم این بیشتر به سال های اخیر می تواند برگردد نه 40 سال پیش.
مثلا شامل برخی چهره های سپاهی دهه 60 که به سمت کارهای اقتصادی رفتند شود؟
خیلی هایشان که به سمت کار اقتصادی نرفتند…
اینکه گفته می شود جدا شدن برخی سرداران و سپاهی های دهه 60 از سپاه بخاطر ورود این نهاد نظامی به تحرکاتاقتصادی و سیاسی بود چقدر صحت دارد؟
ورود سپاه به عرصه اقتصادی از دهه 70 و ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بود که تشویق و ترغیب کرد برای اینکه همه بیایند و به سازندگی کمک کنند. این سیاست خوبی بود. سپاه هم قرارگاه سازندگی ایجاد کرد که بعد به خاتم الانبیا تبدیل شد و خاتم الانبیا همچنان سر جایش هست و خواهد بود. چون واقعا به این کشور خدمت می کند. بسیاری از پروژه هایی که خود دولت هم نمی تواند اجرا کند اجرا می کند و پول هم دولت نمی دهد. الان 25 هزار میلیارد تومان از دولت طلب دارد و باز هم حاضر است پروژه اجرا کند. منتهی بخش بنیاد تعاون ها که شکل گرفتند هم به جای خودش خوب بود و هم سپاه و هم ارتش و هم ناجا تشکیل دادند برای اینکه یک رفاه حداقلی برای پرسنل در نظر بگیرد. خانه های ارزان قیمت بسازد که آن هم انجام شد. آنها هم حسب امر مقام معظم رهبری الان باید جمع شوند.
منظور این است که این ثروت اندوزی بین سرداران سپاه هم بوده؟
آنهایی که از سپاه بیرون رفتند که رفتند.
نه آنها که هنوز هم سردار هستند منظورمان است؟
بعضا ممکن است همانطور که در وزیر و نماینده و … هست. منتهی بسیار کم است. انگشت شمار است و روی این اساس نمی توانیم بگوییم همه سپاهی ها به این سمت رفتند و هنوز در همان زی پاسداری هستند. بهترین خانه هایی که پاسدارها دارند در همین شهرک محلاتی است ولی معدود هم هستند که در جاهای بهتر زندگی می کنند. در حکیمیه زندگی می کنند اصلا بلدید حکیمیه کجاست؟(خنده)
جای خیلی بدی هم نیست.(خنده)
خانه های متری چهار، پنج میلیونی هستند نه 20 میلیونی.
یکی از اتفاقات سال 96 که خیلی حاشیه ساز شد بحث بازداشتی ها و خودکشی ها بود شما به عنوان یک نماینده حقوقی مجلس دنبال این هستید که نظارت روی زندان اوین و بازداشت ها باشد؟
نظارت در داخل خود قوه قضاییه هست و باید هم وجود داشته باشد و باید هم تقویت شود. چون قاضی ناظر زندان وجود دارد، نوعا مقیم است و در عین حال نظارت بر رفتار با زندانیان، تامین آسایش و آب و غذا و بهداشت هم که به عهده سازمان زندان هاست، این کار باید صورت بگیرد ولی من عتقاد دارم خارج از قوه قضاییه باید یک نظارتی باشد و این را بدون ایراد می دانم. ضمن اینکه این را دخالت در کار قوه قضاییه نمی دانم. بالاخره اگر نماینده ها به طور دوره ای یا اتفاقی بروند و بازدیدی داشته باشند و وضعیت را ببینند به حل معضلاتی که الان سازمان زندان ها با آن روبه رو است کمک می کنند. معضلاتی مثل جا و مکان و یا بودجه. طبیعتا مجلس که باید تصویب کند اگر برود ببیند و در جریان باشد حتما برای تصویب بودجه های خوب انگیزه پیدا می کند. این امکان وقتی فراهم نشود موجب می شود ما ذهنیتی از وضع زندانی ها نداشته باشیم هر چقدر هم بگویند.
چرا در برابر چنین مساله ای مقاومت می شود؟
مقاومت هست و دیدگاه این است که قوه قضاییه مستقل است و اجازه نمی دهند.
بعد از احکامی که برای آقای مرتضوی یا سعید طوسی صادر شد باوری به جامعه انتقال داد که رفتر دوگانه ای صورت می گیرد؟ اینکه این افراد با اتهاماتی که روبرو بودند چرا مجازات شان اینگونه تعیین شد
البته حکم شدیدی برای سعید مرتضوی صادر شد.
دو سال زندان، 200هزار تومان جریمه.
یک زندان طویل المدتی برای او در نظر گرفته بودند.
در تجدید نظر به همین حکم رسید.
نمی شود گفت دوگانه است. به رفتار قاضی مربوط می شود. سفارشی هم نیست اگر سفارشی بود اتفاقا آقای رئیس قوه قضاییه در آن قضیه یکشنبه سیاه به قول شما، با مرتضوی طرف شد. مرتضوی با برادر رئیس قوه قضاییه جلسه بگذارد و فیلم بگیرد و … آنجا می توانست دستور بدهد که محکم برخورد کنند ولی رها کرد و واقعا دخالتی نداشت. از قاضی خواست خودشان رسیدگی کنند. مرتضوی هم سالها قاضی و دادستان بوده و می توانسته از خودش دفاع کند و از این جهت من فکر نمی کنم ملاحظه اش را کرده باشند ولی تشخیص قاضی است درباره یک جرم می بینیم که دو شعبه احکام متفاوتی صادر می کنند. یکی زندان می فرستد و دیگری آزاد می کند.
شاید چون همزمان با پرونده آقای طوسی شد این ابهام به وجود آمد. دو پرونده مهمی بودند که یکی تبرئه می شود و دیگری دو سال حبس می خورد.
اینها به هم ارتباطی ندارند.
همزمان شدن پرونده ها این ابهام را به وجود آورد؟
نه اینطور نیست که بخواهند رفتار این مدلی داشته باشند بستگی به قاضی دارد که چه حکمی بدهد.