کسی نویسندهها را نمیشناسد
شیوا مقانلو با دفاع از برگزاری جشنهای امضا و رونمایی کتاب و با بیان اینکه کسی نویسندهها را نمیشناسد، میگوید: این میزان مهجوری هم خوب نیست.
این داستاننویس و مترجم درباره ارزیابیاش از جشن امضا و رونمایی کتاب گفت: جشن امضا اتفاق خوبی است چون اگر محصولات هنری اعم از فیلم، مجسمه، آلبوم موسیقی و .. را کالای فرهنگی و هنری بدانیم، همه اینها ابتدا باید به طرفداران آن کالا معرفی شوند تا بعد به فروش بروند، و کار تبلیغات و بازارگرمی هم همین معرفی اولیه در میان آشفتهبازار خیل محصولات متعدد و متنوع است.
او با بیان اینکه مترجمان و نویسندگان در بین اصحاب هنر مهجورترین گروه از نظر در معرض دوربین بودن و دیده شدن هستند، اظهار کرد: ممکن است مردم سالهای سال کتابهای یک نویسنده و مترجم را بخوانند اما هیچگاه ندانند این فرد کیست و چه روزگاری دارد. البته طبعا قصد مقایسه با وضعیت ستارههای سینما را ندارم که شغلشان مختصات متفاوتی دارد، اما این میزان مهجوری هم خوب نیست. طبیعتا شناخته شدن یا معروف بودن یک نویسنده هم لزوما به معنای فاخر بودن اثر ادبیاش نیست، اما قطعا اگر خودش و محصولاتش بهتر دیده شوند بهتر هم استقبال و یا نقد میشوند. و مگر هدف هر نویسندهای دیده و پذیرفته شدن آثارش از سوی مخاطبان و منتقدان نیست؟
مقانلو افزود: این دیده شدن و در معرض دوربین بودن، در مورد ورزشکاران شکلی غیرمنطقی به خودش گرفته، یعنی ممکن است یک فوتبالیست با سواد و سن کم و فقط به خاطر تمرکز رسانههای مختلف روی زندگیاش تبدیل به عنصر ثابت در حافظه مردم جامعه شود و خیلیها جزئیات زندگی او را الگو کنند و از او تاثیر فرهنگی بگیرند، اما مثلا نویسندهای که ۴۰ سال از عمرش را صرف خدمت به فرهنگ کرده و میتواند به مراتب الگوی بهتری باشد، به چهره حتا برای همسایگانش شناختهشده نباشد چه رسد به درصد تاثیرگذاری.
او با بیان اینکه موافق جشنهای امضا است، خاطرنشان کرد: با توجه با این کاستیها، موافق جشنهای امضا هستم زیرا این مراسم نویسندگان و مترجمان را کمی بیشتر در سطح جامعه مطرح میکند و محصول آنها هم به عنوان کالای فرهنگی بهتر دیده میشود و البته برگزاری این مراسم در حد معقول و سادهاش را کار ناشر میدانم تا بار چنین مراسمی بر دوش مولف یا دوست و آشناهایش نباشد.
این مترجم افزود: اینکه جشن امضا و رونمایی چه تأثیری میتواند بر آینده و اقبال هنری کتاب داشته باشد بحث دیگری است چون موفقیت کتاب به عوامل مختلف متعددی بستگی دارد که اگر مجموعه این عوامل خوب باشند، یعنی کتاب خوبی نوشته یا به خوبی ترجمه شده باشد و ناشرش هم از آن حمایت کند، آن وقت مردم هم کارهای آن نویسنده و مترجم را میبینند و میخرند.
او با بیان اینکه نام رونمایی و جشن امضا فینفسه مشخصکننده حال و هوای این مراسم است گفت: قرار نیست در این برنامهها نقدی صورت بگیرد و نظر حرفهای داده شود چون قاعدتا هنوز خیلیها کار را نخواندهاند، بلکه بیشتر میخواهیم بگوییم که این کتاب منتشر شده است. جلسات لازم و ضروری نقد کمی دیرتر باید شروع بشوند.
مقانلو یادآور شد: رونمایی و جشن امضا لزوما برای کتاب اولیها نیست، مثلا زمانی که ناشر برای کتاب من رونمایی میگذارد احتمالا خیلی از مهمانان کارهای قبلیام را میشناسند و خواندهاند و بنابراین با آگاهی و حمایت سراغ کار جدید میآیند.
او با بیان اینکه جلسات نقد و رونمایی با هم منافاتی ندارند، اظهار کرد: جلسه رونمایی برای آشنایی و اعلام خبر چاپ کتاب به نظرم با ناشر است، و بعد از آن وظیفه فرهنگسراها و روزنامهها و کافهکتابها و سایر نهادهای متولی فرهنگی است جلسات نقد محکم و بیتعارفی برای کتاب بگذارند. در عالم سینما نیز همینطور است، معمولا برای فیلم یک اکران خصوصی محدود و افتخاری میگذارند تا خبرش همه جا پخش شود، و بعد نوبت اکران عمومی میرسد. طبیعتا و مشخصا این جلسات به معنای تایید قوی یا مهم بودن کار نیست. البته طبعا هر تبلیغی این بار ضمنی و ادعا را دارد که محصول من خیلی خوب و درجه یک است، اما این صرفا وظیفه آن تبلیغ است و صحت یا سقم حرفش را تنها گذشتِ زمان و نقد و تحلیل درست و بیغرض و علمی آن کار نشان خواهد داد.
مقانلو متذکر شد: اینکه کتاب قوی در مراسم رونمایی و جشن امضا ارائه نمیشود دلیل محکمی نیست که اصل جشن امضا و رونمایی را زیر سوال ببریم. بیشک در برخی رونماییها کتابهای ضعیف یا کتابهایی مطرح میشوند که اصلا کتاب نیستند و از نظر ما ارزش ادبی یا علمی ندارند. اما سوال این است که اصلا چرا چنان آثاری را باید به فهرست جشنهای رونمایی آورد؟
او با بیان اینکه از منتقدان سرسخت کتابهایی است که مخاطبان را بیاعتماد میکند و همیشه هم در مصاحبههای رسانهای یا تلویزیونیاش از تعدد آثار یکبار مصرف و بیمایه گله کرده، خاطرنشان کرد: گاهی اوقات ناشران کارهایی چاپ و منتشر میکنند که ارزش چندانی ندارد، اما مخاطب آن را میخرد چون با دلگرمی به اسم آن ناشر فکر میکند حتما کتاب خوبی است, اما بعد میبیند اصلا ارزشش را نداشته. گاهی نیز هم خود ناشر و هم خود مولف یا مترجم میدانند کتابشان صرفا یک کتاب بازاری یا عامهپسند است و با هدف صرفا مالی چاپش میکنند که فینفسه عیبی هم ندارد و لابد ناشر برای چاپش توجیهات اقتصادی زیادی دارد و همه جای دنیا هم هست؛ اما درواقع دقیقا به خاطر همین اوضاع و احوال است که جشن رونمایی و امضای آثار جدیتر آن ناشر اهمیت بیشتری پیدا میکند. یعنی منطقی است که وقتی سودتان را از کتابی میکنید که بدون جشن و رونمایی هم میفروشد، پس واجبتر میشود که برای کتاب مهم و قوی اما مهجورترتان یا برای نویسنده مظلومترتان حتما جشن امضا بگذارید تا در بازار رقابت و دیده شدن جلو مخاطب عقب نیفتد.
این داستاننویس افزود: شرایط جامعه تغییر کرده و ما باید خودمان را با آن هماهنگ کنیم نه اینکه قهر کنیم و متوقع باشیم جامعه با ما هماهنگ شود. زمانی بود که سالی ۱۰ – ۱۲ کتاب خوب بیشتر چاپ نمیشد و مخاطبان جدی با تبلیغ شفاهی و به اصطلاح دهان به دهان کتاب را به هم معرفی میکردند. اما امروز که جهان مجازی و کانالهای تلگرامی و اینستاگرام و … نقش تعیینکنندهای در دیده شدن آثار دارند، نمیشود از مجراهای مفیدی مثل جشن رونمایی روبرگرداند و توقع داشت مخاطب خودش همه چیز را کشف و تحسین و تکریم کند. قطعا در این میان کتابهای ناروایی هم وارد میدان امضا میشوند اما در کنارشان حتما چند کار جدی هم دیده خواهند شد.