کتاب ها چگونه در افغانستان قربانی جهل و دیکتاتوری طالبان می شوند؟

    کد خبر :1007925

“حجت الله ضیا”، نویسنده و روزنامه نگار اهل کابل در گزارشی برای خبرگزاری الجزیره، به واکاوی یک بُعد نگران کننده از تلاش های طالبان جهت حاکم کردن دیکتاتوری جهل و عقب ماندگی در افغانستان پرداخته و مشاهدات عینی خود از این مساله را نقل کرده است.

بازتاب– تقریبا دو سال از زمانی که گروه طالبان بار دیگر افغانستان و شهر کابل را فتح کردند، می گذرد. من(نویسنده گزارش کنونی: حجت الله ضیا) همچون بسیاری از مردم دیگر افغانستان که به سختی کار می کنند تا بتوانند تحصیل کنند و آموزشِ خوب را تجربه کنند، به شدت در حال مبارزه هستم. با این حال، به نظر می رسد که این مساله ارزش خود را در افغانستان کنونی از دست داده و  “کتاب” دیگر یک دارایی ارزشمند در افغانستان به حساب نمی آید.

هنگامی که جنگجویان طالبان در ماه آگوست سال 2021، وارد پایتخت افغانستان شدند، بسیاری از دوستانم به فرودگاه هجوم بردند تا از افغانستان خارج شوند. آن ها با قدرت گیری مجدد طالبان هیچ چشم انداز روشنی را پیش چشمان خود در سرزمین مادری‌شان نمی دیدند. از این رو، روند فرار مغزها در افغانستان به شدت سرعت گرفت.

در این راستا، افراد مختلفی نظیر آن هایی که مدارک دکترای تخصصی داشتند و کتاب ها و مقالات زیادی نوشته بودند و یا پزشکان، مهندسان، دانشمندان، شعرا و نقاشان، از افغانستان فرار کردند. یکی از همکارانِ خود من به نام علیرضا احمدی که به عنوان خبرنگار کار می کرد هم با سیل قابل توجه جمعیت مردم افغانستان به سمت فرودگاه کابل راهی شد تا شاید بتواند از کشورش خارج شود.

قبل از اینکه وی بخواهد افغانستان را ترک کند، در صفحه فیس بوک خود نوشت که 60 مورد از کتاب هایش را که مرتبط با حوزه های مختلف بودند، تنها به مبلغ 50 افغانی(کمتر از یک دلار آمریکا)، به فروش گذاشته است. او هرگز نتوانست از افغانستان خارج شود و در جریان یک بمب‌گذاری در فرودگاه توسط عناصر داعش کشته شد.

من نیز تصمیم گرفتم که تمامی 300 کتابِ خود را که در حوزه های مختلفی نظیر حقوق بین الملل، حقوق بشر، حقوق زنان و زبان انگلیسی بودم، اهدا کنم. من آن ها را به کتابخانه های عمومی دادم و فکر می کردم که در کشوری که قرار است توسط طالبان حکومت شود، آن ها هیچ ارزشی را برای من نخواهند داشت.

کم کم شروع به جستجوی راه هایی جهت خروج از افغانستان کردم. علی رغم خروج از افغانستان با این حال من همچنان با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کردم. از این رو، تصمیم گرفتم به عشق قدیمی خودم که همان کتاب و کتابخوانی بود برگردم.

من به ایران سفر کردم. یک روز وقتی در خیابان انقلاب تهران قدم می زدم، نمی توانستم هیجان خود را از حضور در کتابفروشی های مختلف پنهان کنم. من تقریبا اکثر پول کمی که برایم مانده بود را خرجِ خرید کتاب هایی در حوزه های حقوق بشر و حقوق زنان کردم. کتاب هایی که نمونه های آن ها را در افغانستان ندیده بودم. در این راستا، من بار دیگر غرق مطالعه کتاب و کار فکری شدم.

در طی یک سال، من وقت زیادی را صرف نگارش یک کتاب در حوزه حقوق زنان و جایگاه آن در نظام حقوقی بین المللی و اسلام کردم. من نسخه تمام شده کتاب خود را به ناشران مختلفی ارائه کردم با این حال از پذیرش آن خودداری می شد. تا اینکه نسخه ای از این کتاب توسط یکی از دوستانم به وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان ارائه شده و بر اساس آن درخواست صدور مجوز رسمی جهت چاپ کتاب شد. خیلی زود کمیته بررسی کتاب در افغانستان سوالات زیادی را که مرتبط با انتشار کتاب و محتوای آن بودن را برای من ارسال کردند. البته که اکنون پس از گذشت 5 ماه، هنوز زمینه برای انتشار کتاب من فراهم نشده است.

ناشران در افغانستان کنونی با مشکلات گسترده ای جهت انتشار کتاب روبرو هستند و طالبان نیز در رابطه با عملکرد خود در این زمینه به هیچکس پاسخگو نیست. جالب است که کتاب هایی که در چهارچوب ایدئولوژی مطلوب طالبان هستند با هیچ مانعی جهت انتشار رو به رو نمی شوند. طالبان به صورت ضمنی از رویه‌های معناداری جهت سرکوب عقاید و دیدگاه های جریان های منتقد و مخالف با دیدگاهشان استفاده می کنند.

البته که ممانعت از انتشار کتاب و یا سانسور گسترده کتاب ها، تنها مشکلاتی نیستند که افغانستان کنونی از آن‌ها رنج می برد. شمار قابل ملاحظه ای از کتابفروشی ها و انتشاراتی ها نیز در دو سال گذشته در افغانستان تعطیل شده اند. منطقه “پل سرخ” کابل منطقه ای است که اغلب فعالان عرصه کتاب افغانستان در آن فعال هستند. با این حال، بسیاری از کتابفروشی‌ها در این منطقه در طول 2 سال گذشته تعطیل شده اند.

تصمیم طالبان مبنی بر قدغن کردن ورود زنان و دختران به دبیرستان ها و دانشگاه ها به این معنا است که این طیف ها دیگر اقدام به خرید کتاب نمی کنند. پسران و مردان جوان نیز تا حد زیادی از حضور در مدرسه و دانشگاه ناامید شده اند. در واقع آن ها دیگر در درس خواندن و تحصیل نفعی نمی بینند و معتقدند که این مساله نمی‌تواند شغل آن ها را در آینده تضمین کند. مسائلی از این دست همه و همه زمینه های خرید و فروش کتاب در افغانستان را تضعیف کرده اند.

در راس آن ها، دولت طالبان اقدام به تحمیل مالیاتِ بالا بر کتابفروشی ها نیز کرده است. موضوعی که در شرایط کسادی کار کتابفروشی ها در افغانستان کنونی، عملا هرگونه فعالیت در حوزه کتاب در افغانستان را به امری پرهزینه و غیرمقرون به صرفه تبدیل کرده است.

در عین حال، کتابخانه های اقصی نقاط افغانستان نیز مخاطبان خود را از دست داده اند و شمار کمی از شهروندان افغانستان به آن ها جهت مطالعه و یا به امانت گرفتن کتاب ها مراجعه می کنند. شمار قابل ملاحظه ای از کافه‌کتاب ها، انجمن های ادبی و دیگر ابتکارهای فعال در حوزه کتابخوانی نیز عملا به فعالیت های خود خاتمه داده اند. دیگر نوشتن و یا مطالعه کتاب در افغانستان، یک ارزش به حساب نمی آید.

تقریبا می توان گفت که یک شبه، صنعت انتشار کتاب در افغانستان به عنوان حوزه ای پیشرو و رو به رشد، به خاک سیاه نشسته و در آستانه نابودی است. البته مشاهده این وضعیت در افغانستان حقیقتا ناراحت کننده است. کشوری که از تاریخ ادبی غنی برخوردار است. هیچ کشوری در جهان در شرایطی که حاکمان آن هرگونه اندیشه‌ورزی را سرکوب کرده اند، رشد و پیشرفت نکرده است.

افغانستان کنونی به سمت تاریکی و جهل حرکت می کند و این مساله حقیقتا ترسناک است. کشتن و نابودی کتاب و دانش، تبعات و پیامدهای خطرناکی را برای آینده افغانستان خواهد داشت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید