چگونه با اضطراب خود مقابله کنیم؟
به گزارش خبرآنلاین، فرار کردن از شرایطی که به ما اضطراب میدهند و صرفا برای مدتی ما را از شر این حس آزار دهنده نجات می دهند؛ فقط باعث می شوند که اضطراب ما در بلند مدت بیشتر شود.رفتارهای اجتنابی و ایمنیبخش به عادت هایی تبدیل میشوند که غلبه بر اضطراب را بدتر و سختتر میکنند. کنار گذاشتن رفتارهای اجتنابی و ایمنی، مغز را مجددا آموزش میدهد تا وقتی تهدیدی وجود ندارد، خطری را نبیند.
اضطراب میتواند بسیار دردناک و آزاردهنده باشد. زمانی که دچار اضطراب میشویم بدنمان شروع به لرزیدن یا عرق کردن میکند یا نبضمان تند میزند. ممکن است از اضطراب اینکه اضطرابمان از کنترل خارج شود، ترس و اضطراب شدیدتری را حس کنیم یا فاجعهبار ترین و بدترین پیشامد ها را در یک موقعیت پیشبینی کنیم. این حسها به قدری آزاردهنده هستند که طبیعی است ما به دنبال راهی باشیم تا از آنها مصون بمانیم که دو تاکتیک و روش رایج در این مورد عبارتاند از اجتناب و رفتارهای ایمنیبخش.
اجتناب به روشهایی اشاره دارد که ما در آن سعی میکنیم از یک موقعیت خاص که باعث نگرانی یا ترس ما میشود دوری کنیم. مثلا اگر از صحبت کردن در جمع میترسیم به طور کلی از آن اجتناب میکنیم. رفتارهای ایمنی بخش کارهایی هستند که ما چه از نظر ذهنی و چه در عمل انجام میدهیم تا از هر چیزی که فکر میکنیم ممکن است در موقعیتی باعث اضطراب ما شود، جلوگیری کنیم. به عنوان مثال اگر از رانندگی در بزرگراهها میترسیم، ممکن است دائما شرایط ترافیک را بررسی کنیم یا فقط در هوای کاملا صاف رانندگی کنیم یا اینکه حتما باید یکی از دوستان و اقوام در کنار ما باشند.
تبدیل به عادت میشوند
وقتی از انجام کاری اجتناب میکنیم، از هرگونه پیامد منفی که در صورت انجام آن رفتار ممکن است رخ دهد نیز اجتناب میکنید. در این فرایند مغز ما یک تسکین موقتی را تجربه میکند و بدین ترتیب عادتی در ما شکل میگیرد. تا اینجا همه چیز خوب به نظر میرسد اما مشکل از زمانی شروع میشود که این فرایند و این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد تا جایی که عملکرد ما را دچار مشکل کند. مثلا برخی از ما هر زمانی که یکی از دوستان و یا اعضای خانواده در رسیدن به خانه یا محل قرار تاخیر میکند، دچار اضطراب میشویم و تماس گرفتن و اطمینان از سلامتی آنها خود را تسکین میدهیم و این چرخه ادامه پیدا خواهد کرد تا جایی که تبدیل به آدمی میشویم که دائما در حال بررسی حال نزدیکان هستیم که این موضوع میتواند به روابط ما با دیگران آسیب برساند ؛ اتفاقی که در بسیاری از پدر و مخصوصا مادرها مشاهده میشود.
چیز جدیدی یاد نمیگیریم
اگر هرگز سعی نکنیم از چرخههای اضطرابی خود بیرون بیاییم چیزی نخواهیم آموخت. اگر از ترس زمین خوردن هرگز سوار دوچرخه نشویم، هیچوقت دوچرخه سواری را یاد نخواهیم گرفت. اگر از ترس مسخره شدن هیچگاه در جمع صحبت نکنیم نمیتوانیم یاد بگیریم که قرار نیست هر بار توسط دیگران مورد تمسخر قرار بگیریم.
چیزهای خوب را هم از دست میدهیم
شاید از بزرگترین آسیبهایی که چرخه های اضطرابی به زندگی ما میزنند، محدود کردن تجربه ما از زندگی باشد ، اینکه نتوانیم ابعاد مختلف زندگی را لمس کنیم. مثلا اگر از ترس طرد شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن به کسی درخواست دوستی ندهیم ( اجتناب کنیم از این موضوع) ، در واقع یک بعد مهم و لذتبخش زندگی را از دست میدهیم.
همانطور که در بالا اشاره شد، هر بار که از یک رفتار اجتنابی یا ایمنیبخش استفاده میکنیم ، داریم ترس را در مغز خود تغذیه میکنیم و تسکین کوتاه مدت اضطراب را به کاهش آن در درازمدت ترجیح میدهیم و این موضوع در طول زمان اضطراب ما را بدتر و بدتر خواهد کرد تا جایی که عملکرد ما مختل شود.