چرا پنجم دی اعتراضات عمومی و تجمعات سراسری در ایران برگزار نشد؟
از همین امروز تا هر زمان دیگر، تردیدی نباید باشد فراخوانی که مردم را به اعتراض فرامیخواند، وضعیتی است که حاکمیت و دولت و همه نهادها برای آنان ساخته اند؛ از امروز تا هر زمان دیگری، مسئولان باید از خود بپرسند، ما چه کرده ایم که مردم علیه ما به خیابان آمده اند و اعتراض میکنند؛ این نکتهای است که باید همواره مورد توجه قرار گیرد.
پنجشنبه پنجم دی، چهلمین روز درگذشت افرادی بود که در حوادث آبان ۹۸ در جریان اعتراضات به افزایش قیمت بنزین جان خود را از دست داده بودند. در شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای فارسی زبان ایرانیان خارج از کشور، تلاش گستردهای شکل گرفت که در این روز و در چهلم درگذشتگان، تجمعات و اعتراضات عمومی دیگری در سراسر ایران برگزار شود؛ اما این اتفاق آن گونه که آنان انتظار داشتند، در هیچ یک ازشهرهای کشور رخ نداد،این در حالی بود که در برخی از شهرها حضور نیروهای امنیتی و انتظامی بسیار پر رنگ بود و در برخی شهرها برخوردها و تنش هایی هم صورت گرفت.
به گزارش تابناک : هرچند ممکن است عدهای چه در داخل و چه در خارج ایران، حضور پررنگ نیروهای امنیتی در روز پنجشنبه را عامل آرامش ایران در این روز قلمداد کنند، واقعیت این است که مبلغان این حرکت انتظار بسیار بیشتری داشتند که حتی حضور نیروهای امنیتی مانعی برای انجام آن نباشد؛ اما این انتظار محقق نشد و و این خود دو نشانه مهم در دل خود دارد که لازم است، اشاره کوتاهی به آن شود.
نشانه اول: عمده تبلیغات و تلاشها برای ایجاد و شکل گیری تجمعات و اعتراضات عمومی در ایران، از سوی شبکههای رادیو و تلویریونی اپوزیسیون، اپوزیسیون و مخالفان نظام در شبکههای اجتماعی و برخی از معترضان داخلی، صورت گرفت؛ با وجود این و علیرغم انتظار آنان، استقبالی از این تلاش و تبلیغات آنان صورت نگرفت. وقتی این عدم استقبال جامعه ایرانی به فراخوانان آنان برای اعتراضات عمومی در پنجم دی ماه را با حضور مردم در اعتراضات سال ۹۶ و آبان ۹۸ مقایسه میکنیم، متوجه میشویم که جامعه ایرانی با فراخوان تلویزیونی و یا شبکههای اجتماعی به خیابان نمیآید. در دی ۹۶ و آبان ۹۸، حضور مردم در واکنش به فشارهایی بود که عملا بر زندگی آنان وارد شده بود و این جامعه خود تشخیص میدهد که چه زمانی را برای اعتراض انتخاب کند و منتظر تبلیغات تلویزیونی و یا پیام فعالان شبکههای اجتماعی نمیماند. این نکته باید درسی برای اپوزیسیون و مخالفان نظام باشد که وزنی توهمی برای خود قائل نشوند که میتوانند با فعالیتهای تبلیغی و تهییجی مردم را به خیابانها بکشانند.
ممکن است پرسیده شود چرا در سال 88 شبکه های اجتماعی توانستند در سازماندهی اعتراضات مردمی نقش قابل توجهی بازی کنند؟ پاسخ این است که در آن سال بدنه اجتماعی معترضان وجودی واقعی در شبکه های اجتماعی داشت و در آن سال یک جنبش اجتماعی اعتراضی در ایران به وجود آمده بود که از شبکه های اجتماعی برای تسهیل فعالیت های خود استفاده می کرد؛ اما آنچه در یک ماه اخیر برای تدارک پنجم دی ماه شکل گرفت، کمپین تبلیغ و ترویج از سوی حساب های کاربری عمدتا خارج نشین و یا کاربران فیک و جعلی بود. سرنوشت کشورهای همسایه، به مردم ایران نشان داده است که هر گونه حمایت و دخالت از بیرون جامعه ایرانی، قدم خیری برای آنان نخواهد بود، در عین حالی که جامعه نمیتواند و نمیخواهد فریاد خود بر ظلم و محرومیتی که بر او تحمیل شده را خاموش کند.
نشانه دوم: هنوز چند روزی نگذشته از روزی که یکی از مسئولان اعتراضات آبان ماه را اعتراض حاشیه نشینان بی سوادی نامید که تحت تاثیر شبکههای مجازی اعتراض کرده اند و یا آن دیگری اعتراضات را حجامت نظام نامید. عدم حضور گسترده مردم در پی فراخوان پنجم دی به این افراد نشان داد که معترضان نه حاشیه نشین بی سواد هستند و نه تحت تاثیر فضای مجازی و تلویزیونهای فارسی زبان خارج نشین، بلکه بدنه اصلی معترضان بخشی از جامعه ایرانی است که فشار اقتصادی را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده و در نقطه مقابل هم هر روز فسادهایی را میبیند که گویا حتی با برخوردهای قضایی صورت گرفته هم خیال پایان یافتن ندارد و چنان قدرتمند شده که هر روز در قالب جدیدی خود را بازآفرینی میکند.
عدم حضور گسترده مردم به فراخوانهای خارجی، حاکی از این بود، هرچند در دی ۹۶ و آبان ۹۸، طبقه ضعیف و مستضعف در واکنش به فشارهای اقتصادی به صدا درآمد، اما آنها همان مستضعفانی بودند که ولی نعمت امام و انقلاب بودند و هزار بار بی انصافی و ناجوانمردی بود که آنان را حاشیه نشینان بی سواد خطاب کنند.
عدم حضور در فرخوانهای پنجم دی، باید عبرتی باشد برای برخی مسئولان داخلی که رویکردشان را نسبت به جامعه خود تغییر دهند و به جای آنکه مردم ضعیف کشور را بی سوادان حاشیه نشینی بنامند که تحت تاثیر دیگران هستند؛ ، در پی اصلاح وضع موجود برآیند و اعتراض برای احقاق حق خود را از حقوق حقه آنان قلمداد کنند. به راحتی برچسب عامل بیگانه به مردم زدن کار راحتی است؛ اما راه حل نیست. شکست فراخوان پنجم دی نشان داد مردم چشم به فراخوانی از بیرون ندارند؛ فراخوان آنان وضعیت زندگی خودشان است و حتما به ندای آن فراخوان نمیتوانند بی تفاوت باشند؛ حاشیه نشینان بی سواد هم جزئی از این مردمند و حقوق و حقوقی برابر بر حکومت دارند؛ از این جهت که باید حاکمیت وسایل رفاه و زندگی مطلوب را برای آنان فراهم کند.
از همین امروز تا هر زمان دیگر، تردیدی نباید باشد که فراخوانی که مردم را به اعتراض فرامیخواند، وضعیتی است که حاکمیت و دولت و همه نهادها برای آنان ساخته اند؛ از امروز تا هر زمان دیگری، مسئولان باید از خود بپرسند ما چه کرده ایم که مردم علیه ما به خیابان آمده اند و اعتراض میکنند؛ این نکتهای است که باید همواره مورد توجه قرار گیرد.
تردیدی نیست که برنامه ریزی برای بهره برداری سیاسی از اعتراضات بدنه اصلی جامعه، وجود دارد و خواهد داشت. تردیدی نیست که منابع مالی و حمایتهای سیاسی برای منحرف کردن اعتراضات مردمی وجود دارد و خواهد داشت؛ اما این وظیفه حکومت است که با عملکرد صحیح در حکمرانی در مرحله اول و به رسمیت شناختن اعتراضات به حق بدنه واقعی جامعه، اتفاقا از جان و مال مردمش، حتی در هنگامه سوءاستفاده مخالفان محافظت کند. حضور و بهره برداری دیگران از اعتراضات مردم، جوازی برای سوء مدیریت در مواجهه با اعتراضات مردم و یا آسان صحبت کردن از جان آنان، به دلیل سوء استفاده دیگران از این تظاهرات نیست.