چرا مردان با زنان بزرگتر از خود ازدواج میکنند؟
قرنها شنیدن خبر ازدواج مردان با زنان كوچكتر برای جامعه عادی شده بود و هیچوقت كسی از این مردان نمیپرسید چرا؟ اما حالا تمایل به ازدواج با زنان بزرگتر در میان بعضی از مردان دیده میشود و تحلیلهای اجتماعی و روانشناسی را به خود اختصاص داده است. ازدواج مردان و زنان با افراد کوچکتر یا بزرگتر از خودشان، یکی از پرمناقشهترین بحثها در خانوادههاست.
حرفهای از مد افتاده
«این حرفها قدیمی شده است.» پزشك آزمایشگاه است؛ دختری مستقل كه طی سالها فعالیت به تمكن مالی خوبی دست یافته و حالا سال دهم زندگی مشتركش را پشتسر میگذارد. «من ٦سال از همسرم بزرگترم و تاكنون این مسأله باعث مشكلی در زندگیمان نشده است.» همسر «سیمین» هنرمند است و كلاسهای موسیقی برگزار میكند. البته «فاطمه» این حرفها را قدیمی نمیداند و معتقد به ازدواج با مرد بزرگتر است. «دوست دارم با بزرگتر از خودم ازدواج كنم، البته اكثر دوستانم هم بزرگتر از من هستند.
حوصله ندارم، بچه بزرگ کنم.کوچکتر که باشند باید برایشان مادری کنیم و جایگاهها تغییر میکند برای همین نمیتوانند مسئولیتپذیر باشند.» اما «نسیم» بهترین ازدواج را با همسنوسال میداند. «همسنوسال بودن خیلی خوب است چون درك بهتری از دنیای هم داریم، البته اگر شرایطی پیش بیاید كه از ابعاد مختلف مناسب و منطقی باشد حاضرم با یكی، دو سال بزرگتر یا حتی كوچكتر از خودم هم ازدواج كنم.» «ساناز» از دختران دهه شصتی است و در برنامهریزی زندگیاش ازدواج اصلا جایی ندارد!«اصلا به ازدواج فكر نمیكنم ولی واقعیت این است كه در ازدواج بزرگتر یا كوچكتر بودن زوج بستگی به شرایط روحی و تربیتی افراد دارد و نمیتوان گفت این مسأله خوب یا بد است! بعضی از مردان و زنان از نظر شخصیتی دوست دارند با فردی ازدواج كنند كه از نظر سنی بزرگتر باشد تا بتواند نقش حامی بودن را برایشان بازی كند.
واقعیت این است كه بعضیها دوست دارند همیشه مورد حمایت قرار بگیرند. در مقابل هم عدهای خواهان ازدواج با افراد كوچكترند تا بتوانند نقش اولیا بودن را برایشان ایفا كنند.» «شیرین» و «محدثه» هم جزو دههشصتیها محسوب میشوند، البته اواخر دهه و هر دو بر این باورند كه مردی كه برای زندگی مشترك انتخاب میكنند باید بزرگتر از آنها باشد. «محدثه» ٣یا٤سال بزرگتر بودن را برای مرد مناسب میداند، البته «شیرین» دلیل این تمایلش را درك بالاترش نسبت به مسائل در مقایسه با مردان همسنوسالش عنوان میكند.
گزینه مناسب؛ همسن
«با كوچكتر از خودم كه اصلا اما اگر بزرگتر از خودم باشد ایرادی ندارد، البته تا ٥سال.» مدیر بازرگانی یك شركت بزرگ است؛ متولد ٦٤. «محسن» با تاكید بر اینكه زن باید كوچكتر از مرد باشد را تفكر مختص مردان قدیم میداند.«اینكه زن باید از مرد كوچكتر باشد برای مردان قدیم است كه دوست داشتند زنانشان را به روش خود تربیت كنند، البته در آن دوران ازدواجها در سن پایین اتفاق میافتاد و دختران با همان سن پایین از پختگی خاصی برخوردار بودند اما دختران دهه ٧٠ به بعد اصلا آمادگی همسر و مادر شدن ندارند و برای همین بهتر است با دختران بزرگتر ازدواج كنیم.» در حالی كه همكارش فاصله سنی ٥سال را مناسب میداند.
«امید» متولد ٦٤ است و باورش این است كه زن باید ٥سال كوچكتر از مرد باشد.«این مسألهای است كه امروزه فراموش شده شاید برای همین است كه زوجها به این همه مشكل برمیخورند چرا قدیم این همه طلاق و مشكلات خانوادگی وجود نداشت و این همه زنان و مردان از نداشتن تفاهم حرف نمیزدند!» «بابك» كه عكاس خبری است ازدواج با همسنوسال را مناسبترین انتخاب میداند.
«دوست دارم با همسنوسالم ازدواج كنم چون بزرگتر از من تجربیاتی داشته كه من هنوز تجربه نكردهام و كوچكتر از من هم تجربیاتی را نیاز دارد كه من آنها را از سر گذراندهام اما با همسنوسالم میتوانم تجربیات همسانی را تجربه كنم و خود این مسأله هیجانانگیز است.» اما «محمود» معتقد به ازدواج با زن كوچكتر است.«كوچكتر از خودم. چون خانمها از نظر عقلی زودتر به پختگی میرسند و خانم كوچكتر از من بیشك پختگی به اندازه من دارد، البته ما دوستی داریم كه همیشه در میان آقایون با بزرگتر از خودش دوست میشد و در نهایت هم با خانومی كه ١٠سال بزرگتر از خودش بود ازدواج كرد.»
راهکارهایی برای زن وشوهرها با اختلاف سنی بالا
از آنجا که تفاوت سنی میان زوجین خصوصا زمانی که مرد بزرگتر است و دختر هم در سنین بسیار پایین به سر میبرد، میتواند زمینه ناهمسانی در اندیشه و افکار فردی و اجتماعی را میان همسران فراهم آورد، این احتمال وجود دارد که چنین ازدواجهایی در دام ارتباط والد – کودکی بیفتد. در این دسته از ازدواجها فرد کوچکتر هنوز در دوران نوجوانی به سر میبرد و فرد بزرگتر مرحله جوانی خود را سپری میکند، باتجربهتر است و خود را در قبال ناپختگیها، ناآگاهیها و خودسریهای فرد کوچکتر مسئول میداند؛ مسئولیتی از جنس مسئولیت پدرانه. درواقع بسیاری از افراد بزرگتر در ازدواجهای با فاصله سنی زیاد معتقدند مسئولیت «تربیت» همسر نوجوانشان بهعهده آنها واگذار شده و در نتیجه ممکن است ناخواسته در مقام یک والد شروع به سختگیری و کنترل خارج از عرف همسر نوجوانشان کنند.
مسلما در ازدواجهایی با شکاف سنی بالا خصوصا زمانی که زوجین کم سنوسال هستند، فرد کوچکتر ممکن است به تفریحات، سرگرمیها و رفتارهایی علاقهمند باشد که شاد و پرهیجان است، اما از نگاه فرد بزرگتر چندان پسندیده و مقتضی مقام و شأن فرد متاهل نیست. در چنین ازدواجهایی حتی ممکن است خندههای همسر زمینه ایجاد ناراحتی و کج خلقی زوج بزرگتر را فراهم کند!
حال چنانچه فرد بزرگتر همسرش را بهگونهای «منطقی» همراهی نکند، بلکه مشغول سرزنش کردن و ایرادگیری از رفتارهای ناپخته او باشد و نحوه برخورد همسرش را مایه شرمساری و خجالت خود ببیند یا کلا تصمیم بگیرد او را به حال خود بگذارد و در هیچکدام از علایق همسرش مشارکت نکند، رفته رفته دلسردی و پشیمانی بر زندگی هر دوطرف سایه میگستراند و آنها را به سمت فاصله گرفتن از یکدیگر و پناه بردن به عالم تنهایی یا جایگزین کردن جمع دوستان و اقوام به جای همسر سوق میدهد.
بسیاری از خانمهایی که در سنین پایین و در اوج نوجوانی زندگی مشترک را آغاز کردهاند ممکن است بعد از گذشت سالها از زندگیشان بهدنبال شکوفایی استعدادهایشان باشند. در چنین شرایطی مرد ممکن است شاهد آزمون و خطاهای زن برای بهدست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطیاش باشد. در واقع فرد کوچکتر با حرکت به سمت سنین رشد و پختگی، رفتارهایی را نشان میدهد که درواقع مقتضی سن اوست و بخشی از فرآیند طبیعی رشد محسوب میشود.
در چنین شرایطی همسر بزرگتر که تاکنون همسرش را فردی صرفا «تابع» میشناخته، ممکن است با ایجاد چنین تغییراتی به اشتباه بیندیشد که او مشغول سرکشی و طغیان است و باید در مقابل چنین تغییراتی ایستادگی کرد. در شرایط مذکور چنانچه زوجین از قدرت گفتوگوی منطقی و انعطاف بر سر تغییرات بهوجود آمده برخوردار نباشند دیر یا زود شاهد جدایی عاطفی و روحی از یکدیگر خواهند بود.
موضوع اصلا” گویا نبود و بعد از مطالعه چیزی دستگیرم نشد . لطفا” موضوعات را از زوایای مختلف بررسی و نتیجه گیری کنید به نظر من بحث بحث کاملا” ناقص و نپخته ای بود .