چرا شبکههای اجتماعی بچه های ما را بدبخت می کنند؟

بازتاب– در دنیای مدرن، کودکان بیش از هر زمان دیگری در معرض محتواهای دیجیتال قرار دارند. شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، تیکتاک و یوتیوب، تصویری آرمانی از زندگی ارائه میدهند که دستیابی به آن برای بسیاری از نوجوانان غیرممکن است. این مسئله منجر به ایجاد “خلأ هدف” شده است؛ جایی که کودکان تلاش میکنند به استانداردهای غیرواقعی موفقیت برسند و در صورت ناکامی، دچار ناامیدی و اضطراب میشوند.
کودکانی که احساس گمگشتگی میکنند
امروزه، بسیاری از کودکان احساس میکنند که جهان در حال فروپاشی است. از بحرانهای زیستمحیطی گرفته تا ناآرامیهای اجتماعی، نگرانیها درباره آینده به سطح بیسابقهای رسیده است. بر اساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال ۲۰۲۱، حدود ۶۰ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۵ ساله معتقدند که جهان در مقابله با تغییرات اقلیمی شکست خورده است. در چنین شرایطی، برای کودکی که تازه در حال یافتن جایگاه خود در دنیا است، این واقعیت میتواند ترسناک باشد.
کاهش ارتباطات اجتماعی و معنوی
در گذشته، کودکان بخشی از جوامعی بودند که به آنها احساس تعلق و هدف میدادند. اما امروزه بسیاری از نوجوانان ارتباط خود را با گروههای اجتماعی و مذهبی از دست دادهاند. طبق پژوهش مرکز تحقیقات پیو در سال ۲۰۲۳، وابستگی مذهبی در میان جوانان به طور چشمگیری کاهش یافته است. این فقدان ارتباط معنوی میتواند باعث شود که کودکان در مواجهه با چالشهای زندگی، نه تنها احساس حمایت کمتری کنند، بلکه از راهنماییهای معنوی و آرامشبخش خداوند نیز محروم شوند. در دنیایی که مملو از اضطراب و عدم اطمینان است، ایمان به خداوند میتواند منبعی از امید، قدرت و جهتگیری باشد که بسیاری از کودکان امروزی از آن بیبهره ماندهاند.
افزایش نگرانکننده مشکلات روانی
آمارها نشان میدهند که سلامت روانی کودکان و نوجوانان به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. بر اساس نظرسنجی ملی سلامت کودکان، بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۳ مشکلات رفتاری و روانی نوجوانان ۳۵ درصد افزایش یافته است. تشخیص اضطراب در میان کودکان ۶۱ درصد و افسردگی ۴۵ درصد رشد داشته است. این افزایش چشمگیر نشاندهنده بحران جدی در سلامت روانی نسل آینده است.
نقش شبکههای اجتماعی در بحران هدف
با افزایش استفاده از شبکههای اجتماعی، کودکان به طور مداوم با محتوای زندگیهای آرمانی مواجه میشوند. اینفلوئنسرها، تبلیغکنندگان و برندها، تصاویری از موفقیت و خوشبختی را به نمایش میگذارند که در بسیاری از موارد دستیافتنی نیستند. نوجوانان تلاش میکنند تا به این استانداردهای غیرواقعی برسند و در صورت شکست، دچار احساس بیکفایتی و افسردگی میشوند.
اینفلوئنسرها اغلب سبک زندگیای را تبلیغ میکنند که نه تنها غیرواقعی است، بلکه بر اساس اهداف تجاری طراحی شده است. آنها محصولاتی را معرفی میکنند که به نظر میرسد کلید خوشبختی باشند، اما در حقیقت تنها برای افزایش فروش طراحی شدهاند. کودکان به تدریج باور میکنند که ارزش آنها وابسته به میزان موفقیت مالی یا ظاهریشان است، نه به استعدادها و ویژگیهای شخصیشان.
تبلیغات و تأثیر آن بر خودانگاره کودکان
علاوه بر اینفلوئنسرها، تبلیغات نیز نقش پررنگی در شکلدهی نگرش کودکان نسبت به موفقیت و خوشبختی دارد. تبلیغکنندگان با ارائه محصولات جدید و ترندهای زودگذر، این باور را ایجاد میکنند که خوشبختی تنها از طریق خرید و مصرف به دست میآید. اما این رویکرد تنها منجر به نارضایتی و افزایش اضطراب در میان نوجوانان میشود.
چگونه میتوان از این چرخه خارج شد؟
محدود کردن زمان استفاده از شبکههای اجتماعی
یکی از مهمترین اقداماتی که والدین میتوانند انجام دهند، محدود کردن زمان استفاده از شبکههای اجتماعی است. این اقدام نه تنها از اعتیاد به دنیای مجازی جلوگیری میکند، بلکه به کودکان این امکان را میدهد که وقت بیشتری را به فعالیتهای آموزشی، ورزشی و تعاملات واقعی اختصاص دهند. همچنین، با تنظیم زمان استفاده از دستگاهها، میتوان به کودکان کمک کرد که درک بهتری از تعادل میان دنیای دیجیتال و دنیای واقعی داشته باشند.
آموزش تفکر انتقادی نسبت به محتوای دیجیتال
کودکان باید یاد بگیرند که هر چیزی که در اینترنت میبینند یا میخوانند، حقیقت ندارد. آموزش تفکر انتقادی و تجزیه و تحلیل محتوا به کودکان میتواند به آنها کمک کند تا از بین حجم وسیع اطلاعات آنلاین، اطلاعات معتبر و مفید را انتخاب کنند. این آموزش باید شامل شناسایی منابع معتبر، ارزیابی صحت اطلاعات و درک پیامهای پنهان یا تبلیغاتی باشد.
ایجاد فضاهای تعاملات واقعی
با توجه به اینکه بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی کودکان به دلیل وابستگی بیش از حد به شبکههای اجتماعی افزایش یافته است، ضروری است که فضاهایی برای تعاملات واقعی و اجتماعی فراهم کنیم. این فضاها میتواند شامل فعالیتهای خارج از خانه مانند ورزش، سفر، و برگزاری گردهماییهای خانوادگی و دوستانه باشد. این گونه تعاملات به کودکان کمک میکند تا احساس هدفمندی و ارتباطات عمیقتری با دیگران برقرار کنند، که در نهایت به تقویت سلامت روانی آنها کمک خواهد کرد.
منبع psychologytoday