چرا با یک تعطیلی، تمام امور کشور متوقف میشود؟
دولت احمدی نژاد به هر بهانه ای، ادارات را تعطیل و یا ساعت کاری را به میزان قابل توجهی کم می کرد. نتیجه این تصمیمات، تشویق مردم به راحت طلبی و ترویج فرهنگ فرار بود. در دولت، این سیاست ها متوقف شد اما هنوز فکری به حال فرهنگ راحت طلبی مردم نشده.
پایگاه خبری انتخاب : مدارس و دانشگاه ها سال جدید تحصیلی را شروع نکرده، به حالت نیمه تعطیل درآمده اند. دلیل این اتفاق، تعطیلیهای دور روز اول هفته دوم مهرماه امسال است که با تاسوعا و عاشورای حسینی مصادف شده.
ماجرای تعطیلی های رسمی کشور سال هاست که بحث های زیادی را به دنبال خود کشانده؛ گاه حتی به صحن علنی مجلس هم رفته و تغییراتی نیز در تقویم رسمی کشور داده شده است. بر اساس تقویم، 26 تعطیلی رسمی در سال وجود دارد. 10 تعطیلی مطابق تقویم شمسی و به خاطر مناسبت های علمی و 16 تعطیلی مطابق تقویم قمری و بر اساس مناسبت های مذهبی.
تا کنون مقایسه های فراوانی میان آمار تعطیلات رسمی ایران با کشورهای دنیا انجام گرفته اما آنچه بدان کمتر توجه شده این است که مشکل کشور تعداد تعطیلات رسمی نیست؛ مشکل اتفاقا «تعطیلات غیررسمی» است.
به زبان ساده تر، یک تعطیلی رسمی، چند تعطیلی غیررسمی را در پس و پیش خود یدک میکشد. نمونه و مثال عینی آن مدارس و دانشگاه ها در آغاز سال تحصیلی 97-96 هستند. با اینکه به صورت رسمی فقط دو روز اول هفته آینده تعطیل است اما، دانش آموزان، دانشجویان، معلمان و اساتید از همین حالا خود را در تعطیلی می پندارند. روند آموزش تقریبا متوقف و همه چیز به هفته سوم مهرماه موکول شده است. معلمان و اساتید هم دریافته اند که نه تنها ایام قبل از تاسوعا و عاشورا حتی روزهای پس از آن تا پایان هفته را هم تعطیل بپندارند.
وضعیت در ادارات دولتی هم به همین شکل است. قریب به اتفاق خدمات دولتی به مردم متوق. و به یک هفته بعد از تعطیلات تاسوعا و عاشورا موکول شده؛ این وضعیت منحصر به یکی دو مقطع زمانی خاص در هر سال نیست. کافی است موعد یکی از همان 26 تعطیلی فرابرسد تا همین قصه تکرار شود.
مشکل از کجاست؟
اینکه صرفا دولت و مسئولان را در این زمینه مقصر بدانیم کمی به دور از انصاف است؛ اما تردیدی وجود ندارد که سهم بیشتر تقصیرات بر گردن مجموعه دستگاه های مسئول است نه بخش خصوصی و مردم.
آنچه با کمال تاسف باید پذیرفت این است که عموم مردم و جامعه به فرهنگ راحت طلبی و مسئولیت ناپذیری و فرار از وظیفه دچار شده اند. طبیعی است که رواج این فرهنگ عموم مردم از جمله کارکنان ادارات دولتی را هم درگیر آن می کند؛ در چنین شرایطی فرار از کار و راحت طلبی، خواسته عمومی شده و در نتیجه آن، قشر کوچکتری که تلاش دارند از این وضعیت فرار کنند هم عملا راه به جایی نخواهند برد.
اما با این وجود سهم مسئولان همچنان بیشتر است. حتی اگر نیاز اصلی و ضروری از بین بردن این روحیه، «فرهنگ سازی» باشد، باز هم باید مسئولان مربوطه را به چالش کشید که برای تغییر این روحیه چه کرده اند؟
اصلاح قوانین، جدی گرفتن امور جاری کشور در تعطیلات اینچنینی و القای آن به مدیران میانی و پایین دستی جامعه، صدور بخشنامه های الزام آور و … بخشی از اقداماتی است که می توان برای از بین بردن این وضعیت غیرقابل دفاع در کشور انجام داد.
از تشویق راحت طلبی در دولت احمدی نژاد تا سکوت در دولت فعلی
رفتارها و تصمیمات دولت های نهم و دهم، عملا به این فرهنگ راحت طلبی و فرار از انجام وظیفه کمک کرده بود. دولت با بخشنامه های شفاهی و کتبی، با وضوح تمام مدیران دستگاه ها را مکلف می کرد که با درخواست های مرخصی کارمندان در روزهای موسوم به «بین التعطیلین» موافقت کنند.
از طرفی به مناسبت های مختلف، ساعت کاری ادارات را به میزان قابل توجهی کم می کرد. مثلا در برخی مناسبت های مذهبی مانند ایام محرم و یا روزهای بعد از لیالی قدر، ادارات یک یا دو ساعت دیرتر شروع به کار می کردند و در بسیاری روزهای دیگر نیز زودتر از حد معمول تعطیل می شدند.
طبیعی است که چنین سیاست هایی، عملا نتیجه ای جز تشویق مردم به راحت طلبی و ترویج فرهنگ فرار از کار نداشت.
در دولت یازدهم، این سیاست ها عملا متوقف شد. دیگر به هر بهانه ای ادارت تعطیل نمی شدند و یا ساعات کار آنها کوتاه نمی شد.
با این وجود، روحیه و فرهنگ فرار از کار همچنان در میان مردم و از جمله در میان کارکنان دولت وجود دارد. به بیان ساده تر، اگرچه دولت روزهای بین التعطیلین را تعطیل اعلام نمی کند و ساعات کاری را کمتر نکرده اما عملا بسیاری از امور دولت در این روزها متوقف شده است. مسئولان دولتی هم در خصوص چنین وضعیتی عملا سکوت کرده و تدبیری برای جلوگیری از توقف کارها نیندیشیده اند.
طبیعی است که اتفاقات اینچنینی نتیجه خود را در شاخص های توسعه کشور نشان می دهد؛ با توقف کارها، رشد اقتصادی تضعیف و روند آموزش مختل خواهد شد. توسعه علمی با دست انداز مواجه می شود و حتی احساس شادابی، همیاری و مفید بودن از میان خواهد رفت
به نظر می رسد گام اول در رفع این معضل آسیب شناسی دقیق و علمی ماجراست؛ این آسیب شناسی باید مشخص کند که دلیل اين نوع گرايش به تعطيلي در ميان ايرانيان چیست. عدم ارضاي مردم از اين همه تعطيلي كه در دنيا بي مانند است، از چه معضل و بحراني نشات مي گيرد؟ آیا شهروندان ایرانی به آینده کشور خود بی اعتنا هستند؟ آیا سرنوشت همشهريان و هموطنان برای آنها اهمیتی ندارد؟ ریشه این بی توجهی و بی اعتنایی چیست؟
در این میان، دولتها چه كوتاهي و قصوری در برابر مردم داشته اند كه نتیجه آن، اين سطح از بي توجهي به كشور شده است؟
موضوع، موضوع پیچیده ای نیست؛ قطعا مسئولان کشور نیز بر آن واقفند اما رفع این معضل نیاز به عزم جدی تری دارد و چه بهتر که این اتفاق در دولت دوازدهم آغاز شود.