چاقویی که پسرجوان را پای دار برد
حکم قصاص پسرجوان که در مشاجرهای خونین، پسرداییاش را به قتل رسانده بود ازسوی قضات دیوانعالی کشورتأیید شد وعامل قتل دریک قدمی طناب دار قرار گرفت.
قاتل درآخرین جلسه دادگاه با اظهار ندامت و پشیمانی گفت: «قبول دارم که مرتکب جنایت بزرگ وجبرانناپذیری شدهام اما هرگز نمیخواستم پسرداییام را که از کودکی با هم بزرگ شده بودیم به قتل برسانم. اما افسوس که یک لحظه خشم، جنون و عصبانیت، زندگی ما را به باد داد.من خودم را مستحق مرگ میدانم و از دایی و زن داییام شرمسارم.ولی امیدوارم به خاطر خدا به جوانیام رحم کنند ومرا ببخشند.»
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، دراین جنایت که عصر پنجم تیر سال 93 در کمالشهر کرج اتفاق افتاد پسر 23 سالهای کشته شد.ساعاتی بعد هم فرامرز، باهمراهی پدر و مادرش خود را به پلیس معرفی کرد.فرامرز 20 ساله، در بازجویی گفت: «امروزصبح همراه دوستم به مغازهای رفته بودم که پسرداییام شاهین از راه رسید. چون با دوست من بر سر موضوعی اختلاف داشت، با هم درگیر شدند و من هم به حمایت از دوستم میانجیگری کردم. پسرداییام به من گفت که بعداً به حساب من هم میرسد و… بعدازظهر پسرداییام به خانه ما آمد و با صدای بلند از داخل کوچه با توهین وفحاشی مرا تحریک کرد. تا اینکه چاقویی از داخل آشپزخانه برداشتم و گفتم اگر خواست مرا با چاقو بزند از خودم دفاع کنم، چون میدانستم او چاقو با خودش دارد.
وقتی بیرون رفتم او بسرعت به من حمله کرد تا اینکه یک لحظه از وی جدا شدم و چاقویی را که همراه داشتم درآوردم و به او ضرباتی زدم و…
پس ازاین اعتراف وصدورکیفرخواست متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی رنجبر محاکمه شد و با توجه به درخواست پدر و مادر مقتول، قضات دادگاه او را به قصاص محکوم کردند که این حکم ازسوی قضات دیوانعالی کشور تأیید شد.
عامل قتل: پشیمانم!
متهم که حالا23 ساله شده است به خبرنگارحوادث «ایران»، گفت: من مستحق مرگم و این روزها مرگ را هر روز هزاران بار تجربه میکنم… چه بگویم که شرمندهام و خجالت زده… داییام حق دارد که طناب دار را دور گردنم بیندازد. من شرمنده زن داییام هم هستم و امیدوارم به خاطر جوانیام مرا ببخشند اما اگرهم نبخشیدند هم حق دارند و حلالم کنند… به هرحال پشیمانم و اگر در آن لحظات چاقو به دستم نبود هرگز این اتفاق نمیافتاد.
چند کلاس درس خوانده ای؟ دیپلم دارم…
اگه از قصاص نجات پیدا کنی چه برنامهای برای زندگی داری؟ اگر اعدام نشوم تمام عمرم میخواهم غلام دایی و زن داییام باشم. در این مدت پدر و مادرم را بسیار رنج دادهام و الان تازه فهمیدهام که آنها را چقدر دوست دارم.امیدوارم خدا هم به من رحم کند و…