پول و چاپلوسی بیحدومرز؛ هنر معامله با دونالد ترامپ

او خود را سلطان معاملهگری مینامد؛ اما دونالد ترامپ واقعاً چقدر در هنر معاملهگری مهارت دارد؟ این پرسشی است که پس از ایجاد تلاطم در اقتصاد ایالات متحده و آغاز جنگ تجاری با چین، دوباره مطرح شده است.
بازتاب– ترامپ در کتاب پرفروش خود «هنر معامله»، که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد و در واقع به قلم نویسندهای دیگر به نام تونی شوارتز نوشته شده بود، خود را چهرهای موفق و بیبدیل در دنیای معاملات معرفی کرد. همین کتاب آغاز راه او برای ورود به تلویزیون و سپس سیاست بود؛ جایی که با بازی در نقش رئیس در برنامهی «کارآموز» تبدیل به نمادی از موفقیت اقتصادی شد و سرانجام با همین تصویر ساختهشده وارد کاخ سفید شد؛ نه یکبار، که دوبار.
اما حالا بسیاری از کسانی که در ساختن این تصویر نقش داشتند، از کردهی خود پشیماناند. تونی شوارتز بعدها گفت که عنوان واقعی کتاب باید «جامعهستیز» میبود. بیل پرویت، تهیهکنندهی فصل نخست برنامهی «کارآموز» نیز پس از پایان توافق عدم افشایش اعتراف کرد: «او اصلاً آن سلطان املاک موفق نیویورک نبود که ما نشان دادیم.» جان میلر، مدیر بازاریابی شبکهی NBC که از سازندگان چهره تلویزیونی ترامپ بود، گفت: «ما یک هیولا خلق کردیم.»
مجری برنامه «کارآموز سلبریتی» دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۵، در حال اجرای ژست مشهورش با جمله «تو اخراجی هستی».
عکس: اینویژن / آسوشیتدپرس
در نهایت، نمیتوان پیروزیهای انتخاباتی ترامپ را نادیده گرفت. او دو بار به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده انتخاب شد و در انتخابات دوم حتی اکثریت آرای عمومی را نیز به دست آورد. اما آنچه مورد تردید است، توان واقعی او در عرصهی معاملهگری است؛ بهویژه پس از خسارات اقتصادی ناشی از سیاستهای تعرفهایاش که خیلی زود با عقبنشینیهایی از سوی خود او همراه شد.
به نوشته اسکای نیوز؛ درست زمانی که ترامپ با هیاهو تعرفههایی تلافیجویانه علیه کشورهای مختلف اعلام کرد، ناگهان تصمیم گرفت بسیاری از آنها را اجرا نکند. در حالی که مشاورانش سعی داشتند این عقبنشینی را بخشی از یک «برنامهی هوشمندانه» جلوه دهند، بازارها بیثبات شده بودند و چهرهی آمریکا در سطح جهانی آسیب دیده بود. این عقبنشینی حتی وزیر بازرگانی آمریکا، هاوارد لوبنیک، را که پیشتر اعلام کرده بود هیچ تأخیری در اجرای تعرفهها نخواهد بود، در موقعیتی دشوار قرار داد.
پیتر ناوارو، معمار اصلی استراتژی تعرفهای ترامپ، نیز در موضعی تحقیرآمیز قرار گرفت. کسی که ایلان ماسک او را «احمقتر از یک گونی آجر» خوانده بود، در فایننشال تایمز نوشته بود: «این یک مذاکره نیست» — اما ترامپ تنها چند روز بعد تمام آن را نقض کرد.
ترامپ در ظاهر، این عقبنشینی را پیروزی جلوه داد و گفت: «این یکی از بزرگترین روزهای تاریخ اقتصاد آمریکا بود.» در حالی که وزیر خزانهداریاش در کنارش با حالتی مضطرب ایستاده بود، سخنگوی کاخ سفید، کارولین لویت، رسانهها را بهخاطر درک نکردن «هنر معامله» شماتت کرد و گفت: «این استراتژی باعث انزوای چین شد و دنیا را به سمت توافق با آمریکا کشاند.»
اما واقعیت این است که ترامپ با عقبنشینیاش، مسیر مذاکرات را از همان ابتدا به ضرر آمریکا آغاز کرد. او بارها به روش «درخواست بیشازحد برای رسیدن به امتیاز متوسط» اشاره کرده است — اما در عمل، تنها تعرفههای سراسری ۱۰ درصدی باقی ماند و تعرفههای سنگین بر کشورهای خاص کنار گذاشته شد. این در حالی است که بسیاری از متحدان آمریکا، از جمله بریتانیا و اتحادیه اروپا، اکنون با دست بالا وارد مذاکره خواهند شد تا امتیازاتی مانند کاهش تعرفه بر خودرو، فولاد و آهن را کسب کنند — کالاهایی که ایالات متحده خود توان جایگزینیشان را ندارد.
در این میان، ترامپ و اطرافیانش تلاش میکنند وانمود کنند همهی این اقدامات برای مقابله با چین بوده است. اکنون میزان تعرفههای آمریکا بر کالاهای چینی به ۱۴۵ درصد رسیده — اما چین با پاسخی متقابل اما سنجیده، از ورود به تقابل کامل خودداری کرده و در عوض با فاصله گرفتن از وابستگی به اقتصاد آمریکا، جایگاه خود را به عنوان مدافع قوانین تجارت جهانی به نمایش گذاشته است .
ترامپ اما همچنان به دنبال یک دیدار «مردانه» با شی جینپینگ است، حتی اگر بهای آن، امتیازاتی چون فروش تایوان باشد. در کنگرهای که تحت سلطه جمهوریخواهان است، مخالفتی با اقدامات ناپایدار و خودسرانه ترامپ دیده نمیشود و تنها عاملی که باعث عقبنشینیاش شد، فشار بازار و از دست رفتن منافع مالی متحدان ثروتمندش بود.
حالا دموکراتها خواهان تحقیق درباره احتمال معاملات درونسازمانی ترامپ و اطرافیانش در بازار بورس شدهاند — اگرچه بعید است در آمریکای ترامپی، این تلاشها به نتیجهای برسد.
و شاید همین نکته کلیدیترین درس برای کشورهایی باشد که در صف مذاکره با ترامپ ایستادهاند — همانطور که به نظر میرسد دولت های دیگر نیز آن را درک کرده اند. در معامله با ترامپ، قواعد دیپلماتیک و اخلاقی جایی ندارد. برای او، مسائل کلان و استراتژیک اهمیتی ندارند، مگر آنکه در آنها منفعتی شخصی نهفته باشد.
هنر مذاکره با ترامپ این است که همیشه «سودی شخصی» برای او در نظر گرفته شود — چه به شکل پول، و چه با چاپلوسیهای بی حد و مرز.