پدرخواندههای جدید سينمای ايران!
بخش قابلتوجهي از مقدرات سينماي ايران امروزه بيش از آنكه در سازمان سينمايي و مراكز و نهادهاي ديگر رقم بخورد، از سوي دفاتر توليد و پخش فيلم در حال رقم خوردن است. نگاهي به نقش تعيينكننده بخش خصوصي در سينماي ايران نشاندهنده همين واقعيت است.
به نظر ميرسد طي سالهاي اخير سازمان سينمايي با وجود همه فراز و فرودها و جنجالها پيرامون موضوع مديريت سينماي ايران كه به واسطه نقش حاكميتي بر عهدهاش نهاده شده به دليل ضعف استراتژي و انفعال تشكيلاتي و ساختاري، ناخواسته و در راستاي قدرت گرفتن شركتهاي فيلم مقدرات سينما را به بخش خصوصي واگذار كرده است؛ واگذاريای كه روي كاغذ انجام نشده اما در واقعيت مسئله اين اتفاق افتاده است.
نماد سرمايه در سينماي ايران
چند سالي است وقتي صحبت از نقش تعيينكننده فردي چون علي سرتيپي در سينماي ايران ميشود، ميگويند كه او صرفاً يك پخشكننده خوب است، اما به نظر ميرسد نقش سرتيپي به عنوان يك سرمايهدار در مناسبات و رويكردهاي بخش اعظمي از سينماي ايران بيش از اينهاست. سرتيپي در اين سالها به مشهورترين پخشكننده سينماي ايران تبديل شده است. موفقيت سرتيپي در پخش فيلمها و مسير رساندن آنها به فروش بالا هر تهيهكنندهاي را وسوسه ميكند كه فيلم خود را براي پخش به وي بسپرد.
نام سرتيپي زماني در سينماي ايران برجسته شد كه وي به خاطر يكسري روابط با فيلمسازان، فيلمهاي خوب را قبل از رونمايي در جشنواره ميديد و فيلمهاي به اصطلاح بفروش را گلچين و براي پخش با آنها وارد مذاكره ميشد. اگر به ليست فيلمهاي بفروش اين چند سال اخير سينماي ايران نگاهی بندازيم، عمده آنها را فيلميران پخش کرده است، آن هم به واسطه لابيگري و رايزنيهاي شخص سرتيپي.
اما بار ديگر كه نام سرتيپي سر زبان افتاد به خاطر مديريت پرديس كوروش بود. سرتيپي با برقراري ارتباط با مدير عامل «هلدينگ گلرنگ» توانست آنها را مجاب كند كه در مجتمع تجاري كوروش يك پرديس سينمايي هم بسازند. اين پرديس هم اكنون پرفروشترين سينماي كشور است. بخش خصوصي به واسطه ساخت و توسعه سالنهاي جديد سينمايي رفتهرفته به بخشي قدرتمند تبديل شد و توانست انحصار و اقتدار دولتي را بشكند، تا حدي كه اين اقتدار توانست رفتهرفته روي محتواي آثار نيز تأثيرگذار باشد.
علي سرتيپي را بايد نماد سرمايه در سينماي ايران تلقي كرد؛ سرمايهاي كه به طور عادي و طبيعي نميتوان از آن انتظار داشت درباره اقتضائات و سياستهاي سينمايي نقشي تعيينكننده داشته باشد، اما وقتي پول حرف اول را بزند تأثير آن را نميتوان ناديده گرفت. سرمايه به طور طبيعي رسالت اصلي سينما در فرهنگسازي را ناديده ميگيرد، وقتي پاي مديريت ضعيف در ميان باشد در واقع اين سرمايه است كه جولان ميدهد.
سرتيپي اگر چه از سال 70 به عنوان بازيگر با فيلمهاي دايي خود يعني رسول صدرعاملي پا به سينما گذاشت، اما فعاليتهاي جدي و اثرگذار او در سينما از سال 81 اتفاق افتاد؛ زماني كه او در مقام تهيهكننده اقدام به ساخت فيلم «توكيو بدون توقف» كرد. او از آن سال تا به امروز فيلمهاي ديگري نظير «ديشب باباتو ديدم آيدا»(رسول صدر عاملي)، «آكواريوم»(ايرج قادري)، «نصف مال من، نصف مال تو» (وحيد نيكخواه آزاد)، «نيش زنبور»(حميدرضا صلاحمند)، «ورود آقايان ممنوع» (رامبد جوان)، «جيببر خيابان جنوبي»(سياوش اسدي)، «پل چوبي» (مهدي كرم پور)، «شهرموشها2»(مرضيه برومند)، «شكاف»(كيارش اسدي زاده) و «دراكولا»(رضا عطاران) را در مقام تهيهكننده كار كرده است.
مهر تضمين سرتيپي
حال ديگر همه دوست دارند با سرتيپي كار كنند، اگر شده در سرمايه توليد فيلم او را سهيم كنند، اگر پاي پخشكننده اول سينماي ايران و شركتي چون فيلميران در توليد يك اثر سينمايي باز شود، در صورت دارا بودن برخي مؤلفههاي فروش تا حدي فروش آن تضمين ميشود. در واقع علي سرتيپي كسي است كه ميتواند مهر تضمين فروش روي آثار سينمايي ايران بزند.
در حاليكه حيدريان در رؤياي كمپانيسازي است، اين فيلميران و شركتهايي از اين دست هستند كه در سينماي ايران تأثيرگذار هستند. فيلميران از سال ۸۳ با ادغام چهار شركت فيلمسازي «فيلمسازان جوان» به مديريت غلامرضا موسوي، «ميلاد فيلم» به مديريت رسول صدرعاملي، «آفتاب نگاران» به مديريت محمدرضا تخت كشيان و «سيران فيلم» به مديريت حميد اعتباريان شكل گرفت و ساماندهي شد. سرتيپي با اين ادغام سالهاست مديرعامل مؤسسه بينالمللي پخش «فيلميران» است.
ظاهراً همين حالا سرتيپي در توليد شش فيلم كمدي و سه فيلم اجتماعي در حال ساخت مشاركت دارد. اينكه علي سرتيپي دقيقاً چقدر در توليد و اكران فيلمهاي كمدي ضعيف و نازل نقشآفرين است، احتياج به بررسي بيشتري دارد، اما قدرت گرفتن بخش خصوصي و ضعف مديريت دولتي در سالهاي اخير منجر به اين شده كه صدرنشين آثار سينماي ايران آثار چيپي چون «من سالوادور نيستم» و «پنجاه كيلو آلبالو» باشند.
وقتي سرمايه حرف اول را ميزند
تأثيرگذاري بخش خصوصي در سينماي ايران امروزه انكارناپذير است. قدرت گرفتن بخش خصوصي البته اتفاق مباركي است؛ چراكه دولتها هيچ زماني از خود در مديريت امور خدماتي استعداد نشان ندادهاند و بخش دولتي به نسبت بخش خصوصي همواره تنبل و ناتوان نشان داده است، در حقيقت آنچه امروز به واسطه قوت گرفتن بخش خصوصي در سينماي ايران نگرانكننده است، اين مسئله است كه مراكز تصميمگيري و سياستگذاري دولتي در موضوع مهمي چون سينما به دليل فقدان درك و انديشه و رويكردهاي سازنده و اساسي كه موجب تقويت روندهاي محتوايي در سينما شوند.
بخش عمدهاي از تمشيت امور سينمايي را بدون اينكه بخواهند يا بدانند به بخش خصوصي اعطا كردهاند و معلوم است كه براي بخش خصوصي در درجه اول سود و منفعت حرف اول را ميزند، براي سودآوري حتماً بايد سينما به عنوان هنري عامهپسند، سرگرمكننده باشد و بخش خصوصي هم به طور طبيعي براي پر كردن سالنها به سمت سنگين كردن اين وزنه ميرود، اما اگر مديريت و سياستگذاريهاي مناسب اعمال نشود، سرگرمي به جاي اينكه گذرگاهي براي ارائه مفاهيم عميق انساني باشد، به هدف تبديل ميشود و از دل اين رويكرد به سينماي سودمحور، مردم و جامعه بيش از همه ضرر ميبينند. وقتي سرمايه حرف اول را در سينما بزند به طور قطع بايد براي عاقبت كار نگران بود. سرمايه تنها ميتواند وسيله باشد، ولي وقتي در فرهنگ تبديل به هدف شد، تازه آغاز مشكلات است. وضعيت اين روزهاي سينماي ايران نشان از سيطره سرمايهسالاران دارد.