هاشمیطبا: امیدوارم آبه پس از سفر به ایران به یاد «آلیس در سرزمین عجایب» نیفتد
سیدمصطفی هاشمیطبا در روزنامه شرق نوشت:
حسب حدیث شریف نبوی «اکرم الضیف ولو کان کافرا»، لازم است هر میهمانی را اکرام داشت و به بهترین وجه از او پذیرایی کرد. این امر درباره آقای آبه، نخستوزیر ژاپن، نیز صدق میکند. ظاهرا بازار، یعنی عوامل مادی اقتصادی اعم از طلا و ارز و قیمت اتومبیل و حتی مسکن تحت تأثیر این مسافرت قرار گرفته و حداقل حالت انتظار بهخود گرفته است. اینکه بازار چه امیدی به این سفر دارد و چرایی آن بحثی است که حداقل از عهده این نویسنده برنمیآید، اما میتوان از ابعاد مختلف به آن نگاه کرد تا تحلیلی نزدیک به راستی از آن بهدست آید.
ژاپن همواره در برخورد با مسائل کشورمان، ضمن ادای احترام و احتراز از برخوردهای سخیف، دنبالهرو آمریکا بوده است و دقیقا تحریمهای سازمان ملل از برجام و سپس تحریمهای آمریکا را دنبال کرده است؛ حتی در خلال جنگ تحمیلی با احتیاط فراوان رابطه کشورمان را دنبال میکرده است.
آمریکا بزرگترین سیلی را در تاریخ خود از ژاپن دریافت کرده است؛ جایی که خلبانان انتحاری ژاپن با هواپیماهای پر از مواد منفجره خود را به کشتیهای آمریکا در بندر «پرل هاربور» کوبیدند و بیش از سه هزار سرباز آمریکایی را کشتند.
متقابلا آمریکا با حمله اتمی موجب تسلیمشدن ژاپن شد و امپراتور ژاپن در مقابل یک ژنرال آمریکایی زانو زد و تقاضای مساعدت از آمریکا را کرد. آقای آبه حکایت سیلیزدن و سیلیخوردن را خوب میفهمد و شاید در درون خود انگیزه پیشگیری درباره دیگران را داشته باشد.
حساسیتها در همه زمینهها در ژاپن بسیار زیاد است؛ از روابط فردی، رعایت حقوق دیگران، رعایت نظافت و بهداشت و محافظت از محیط زیست تا مسئله تکنولوژی و اقتصاد. خوب است بدانیم وقتی پیشبینی شد که در سال بعد تولید ناخالص ژاپن بهاندازه 1/0 درصد کاهش مییابد، بهعنوان یک امر فوقالعاده اقتصادی موضوع را مطرح و پیگیری میکردند.
شاید آقای آبه از اینکه در ایران تورم حداقل 50 درصدی و کاهش حداقل پنج درصدی تولید ناخالص ملی وجود دارد و اوضاع عمومی کشور بدون هیچگونه تمهیدات فوقالعادهای و باوجود بیان «جنگ اقتصادی» ازسوی مسئولان، در جریان است، مبهوت و متعجب شده و میخواهد بداند چه ترفندی در این کشور باستانی وجود دارد؟
آقای آبه حق دارد مبهوت شود، زیرا میبیند از یکسو آمریکا بزرگترین تحریمها را اعمال کرده و موضع ایران در این زمینه به فرمایش رهبر انقلاب استقامت است و بیان «جنگ اقتصادی» نشانه مقابله با آمریکا و اذناب آن با ایران است و از سوی دیگر مسئولان سیاسی به دولت فشار میآورند تا معیشت بهتر برای مردم را فراهم آورند و دولت هم بودجه خود را خیلی عادی به مجلس تقدیم و مجلس هم خیلی عادیتر آن را تصویب میکند و هیچچیز تغییر نمیکند و هیچ نشانهای از اعمال سیستمهای جدید برای مقابله نیست و اسراف و تبذیر همچنان در کشور در جریان است و در یک تعطیلی چندروزه هشتمیلیون از مردم با اتومبیلهای شخصی به مسافرتهایی میروند و راه سهساعته را در 10 ساعت میپیمایند و آب و برق و گاز و بنزین را مسرفانه بههدر میدهند.
…شاید بخواهد بیاید یک پروژه تحقیقاتی در این زمینه تشکیل دهد یا همه اینها را دلیلی برای تمایل ایران به یک اقتصاد اسرافکارانه بداند و فکر کند وقتی ایران در این شرایط چنین چراغسبز میدهد حالا ما هم از این نمد برای خود کلاهی دستوپا کنیم تا عقب نیفتیم.
آقای آبه حق دارد به تحقیق بنشیند، زیرا در فضای مجازی میبیند یک یا چند یا چندین سایت، بزرگترین اهانت و بدترین القاب را به رئیسجمهوری قانونی منتخب مردم و تأییدشده ازسوی رهبر انقلاب میدهند و وزیرخارجه را خائن و وطنفروش خطاب میکنند و آب از آب تکان نمیخورد و برخی روزنامهها پا را فراتر میگذارند و بهتانهای ناروا میزنند.
البته آقای آبه برخی چیزها را نمیداند وگرنه بیشتر مبهوت میشد و شاید از پروژه تحقیقاتی خود دست میکشید. آقای آبه نمیداند که در قرآن ناسزاگفتن حتی به بتهای پرستیدهشده منع شده است و مولی علی(ع) در جنگ صفین سربازان را از ناسزاگفتن منع کرد، درحالیکه در ایران برخی سیاسیون ما هم به یکدیگر ناسزا میگویند.
حتما آقای آبه میداند که مذاکره برای مذاکره نیست، بلکه برای بهنتیجهرسیدن است. وقتی حاصل چند سال مذاکره و امضای نتیجه مذاکرات بهجای وفای به عهد و اجرا ازسوی یک فرد به هوا میرود، دیگر مذاکره چه حاصلی دارد؟ زیرا این دور تسلسل مذاکره- جرزدن پایان نخواهد داشت. او این درک را از طرف ما دریافت میکند اما ظواهر و شواهد سردرگمش خواهد کرد.
خلاصه بگویم امیدوارم آقای آبه پس از سفر به یاد رمان «آلیس در سرزمین عجایب» نیفتد و خود را آلیس نینگارد و این را درک کند که دنیای امروز سرزمینی بسیار عجیبتر از کشور ایران است. با این همه، به آقای آبه که نماینده یک ملت نمونه هستند دستمریزاد میگوییم و با خوشامد در ورودشان، هنگام خداحافظی میگوییم: «سایونارا»!