مهمترین عامل بیکاری در ایران
جواد صالحیاصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک از ساده انگاریها در زمینه نظام تحصیلی ایران و همچنین ابرچالش بیکاری در ایران انتقاد کرد. او در این زمینه تاکید کرد:« بیکاری یک مشکل خیلی عمیق است که احتیاج به برنامههای طولانیمدت دارد. میخواهم با فقر مقایسه کنم. آنطور که ما به فقر نگاه میکنیم کاملاً متفاوت از نگاه به بیکاری است. اینطور نیست که ما تنها به بیکاران، به هر شکلی یک شغلی برسانیم تا کاری داشته باشند. شما یک نفر بیکار را میبینید، برایش یک پراید میخرید و میگویید با پراید برو کار کن. این کار مشکل را حل نمیکند.
یکی از ریشههای عمیق بیکاری در ایران مساله ارزان بودن سرمایه است. وقتی که قیمت انرژی خیلی ارزان است باعث میشوید سرمایه نسبت به کار ارزان شده و تولید بیشتر سرمایهبر شود. چون سرمایه است که از انرژی استفاده میکند. مضافاً، وقتی که درآمد صادرات شما از تولید نیست و از رانت نفت و گاز است، این باعث میشود سرمایههایی که اکثراً از خارج وارد میشوند نسبت به نیروی کار ارزان شود. ارزانی سرمایه باعث شده تولید در ایران خیلی بیش از آنچه از نظر اقتصادی عقلانی است، اتوماتیزه شود.» به گزارش اقتصاد نیوز صالحی اصفهانی در ادامه تصریح کرد:« نکته دوم که نشان میدهد مشکلات ما عمیقتر است و احتیاج به راهکارهای بلندمدت دارد مساله مهارتهای افراد دارای مدرک دانشگاهی است. ما در دوره دولت آقای احمدینژاد در دانشگاهها را باز کردیم و برای مرهمگذاری مساله بیکاری متقاضیان شغل را به دانشگاهها فرستادیم. از نظر سیاستگذاری این اقدام، کار نادرستی است. چراکه انتظارات این افراد بالا میرود و از سوی دیگر کیفیت سیستم آموزشی را هم پایین میآورد. بنابراین وقتی آنها بدون مهارتهای لازم وارد بازار کار میشوند باعث افزایش بیکاری فارغالتحصیلان میشوند. حالا دیگر نمیتوان با همان نگاه قبلی یعنی دادن پراید به هر بیکار مشکل را حل کرد.» این استاد دانشگاه به تحلیل مشکلات آموزشی کشور نیز پرداخت و گفت:« مشکلاتی در نظام مهارتآموزی در کشور هست که باید اصلاح شود. من به چند نکته اشاره میکنم. یک اینکه نظام آموزشی ما فن را با مدرک اشتباه گرفته است. در دوره دبیرستان افراد در 15سالگی وقتی نمره پایینی دارند روانه رشتههای فنی میشوند و دانشآموزان ممتاز را به رشتههای نظری میفرستند. طبیعی است افرادی که اینگونه در دبیرستان انگ کمکفایتی خوردهاند در بازار کار شانس موفقیت خوبی ندارند. وقتی یک نظام آموزشی مدرک را بر فن در اولویت قرار میدهد، طبیعتاً حاصل آن کسانی میشود که با وجود داشتن مدرک و حافظه خوب مهارتهای لازم را ندارند. من این را در مورد همه دانشگاهها نمیگویم. با دانشگاههای خوب ما که در علوم مهندسی و پزشکی هستند اشتباه نگیرید و بیشتر منظور من دانشگاههایی است که ورودشان نسبتاً آزاد است و در آنها آموزش بیشتر روی حافظه افراد تمرکز دارد. مشکل دوم، که نشان میدهد ما فن را با مدرک اشتباه گرفتیم، مساله نحوه آزمون افراد است که نمونه بارز آن همین کنکور میشود. بهطور مثال در کنکور، نوشتن که یکی از مهمترین فنون است نادیده گرفته میشود. در دنیای امروز دو فن مهم است، یکی ریاضی و یکی هم نوشتن. ما چون نوشتن را اصلاً در آزمون کنکور نداریم، در دبیرستانها هم تاکید نمیشود. مساله صرفاً نوشتن نامه یا یک نوشته نیست، مساله نوع فکر کردن خلاقانه است که با نوشتن میآید و هنگام از بر کردن معلومات تشویق نمیشود. تا این مسائل حل نشوند، بیکاری وجود خواهد داشت. جنبه سوم مساله بیکاری در طرف تقاضای بازار کار، یعنی مشکلات کارفرما و سرمایهگذاری است. بخشی از این مشکلات به همان اشتباه بودن قیمت نهادهها برمیگردد، که باعث میشود کارفرمایان سرمایه را به استخدام نیروی کار ترجیح بدهند. بخشی هم به فضای کسبوکار ارتباط دارد که برای سرمایهگذاری مناسب نیست. علاوه بر اینها در سالهای اخیر بالا بودن نرخ سود بانکی بر مشکلات بنگاهها برای ایجاد کار افزوده است. بنابراین هم سرمایه ما ارزان است، هم نیروی کار ما مهارتی کمتر از مدرک دانشگاهی خود دارد و هم اینکه از نظر تولید شغل دچار مشکل هستیم.»