مهمان ماه عسل را باور کنیم یا آمار ۸۳ درصدی را؟
![مهمان ماه عسل را باور کنیم یا آمار ۸۳ درصدی را؟](https://baztab.ir/wp-content/uploads/2018/06/16-13.gif)
«فرهنگ سیاست زده سانسور میکند، چون گشودگی هزینه دارد و در چنین ساختاری هزینه به صلاح نیست، فرهنگِ سیاست زده تابو شکن نیست و چون محافظه کاری در چنین فرهنگی یک اصل است و فرهنگِ سیاست زده انکار میکند، چون نیاز به فکر ندارد»
البته مرتضی میرباقری معاونت صدا و سیما هستند و، چون این ستون به چهرهها بهانه میکند و تقریر میشود، لاجرم اسم ایشان آمد، وگرنه سوژه اصلی فقط میرباقری نیست. بهانه نوشتن از رسانه ملی، یکم سکانسی است که از «رهایم نکن» حذف شد و بنا به گفته مسئولان به خاطر دامن نزدن به جو مربوط به مدرسه معین کوتاه شده است. دوم بلوای «ماه عسل» است؛ جایی که دعوت از یک مهمان عرصه را بر احسان علیخانی تنگ کرد و سوم را هم که خود میرباقری ساخت، وقتی که از محبوبیت ۸۳ درصدی ویژه برنامههای ماه رمضان گفت و این سه اتفاق یک وجه اشتراک دارد و همان که نامش را میگذارم؛ سیطره سیاست بر فرهنگ و یا فرهنگِ سیاست زده، در فرهنگِ سیاست زده چه اتفاقاتی میافتاد که نباید؟ یک به یک جلو می رویم.
ساختار تصمیم گیری در یک فرهنگِ سیاست زده مبتنی بر تخصص نیست و در چنین فضای بیماری مدیرانی رشد میکنند که اصل را نه در کار فرهنگی و خلاقانه بلکه بر بقای خود میگذراند. در این شرایط با مدیرانی مواجه میشویم برای خوشایند بالادست در جرح و تعدیل جلوتر از هر خط قرمزی حرکت میکنند و در واقع جایگاه خودشان را محکم میکنند. این دسته از مدیران، چون سلسله مراتب پیشرفت را بر اساس شایستگی طی نکرده اند، جایگاهشان را صرفا با رفتارهایی خلق الساعه محکم میکنند و حتی مکتب سانسورچیها را هم دچار وهن میکند و پستان گرگ را هم سانسور میکنند. این استدلالی که برای سانسور سکانس مورد بحث در «رهایم نکن» آمده هم از همان جنس است. یک مدیری خواسته شیرین شود صرفا، ساختاری که اساسش شایسته سالاری نیست، آدمها را سیاسی کار بار میآورد و آنها به تبع محیط یاد میگیرند که کوچه فرعیها را بشناسند و سوراخ دعا را یاد بگیرند.
اما آن چه که بر سر «ماه عسل» آمد، نسخهی دیگری از سیاست زدگیِ فرهنگی است، مهمان «ماه عسل»، چون از مسائلی گفته که تابو است، پس پیش بینی این که هزینههایی در راه باشد دشوار نیست، چون رسانهای سیاست زده در مقابل فشارهای سیاسی استقلال خودش را حفظ نمیکند. همین میشود که علیخانی و تلاشش برای ارائهای متفاوت نسبت به غم نامههای سخیف سالهای پیش، احتمالا عقب گرد مجدد خواهد داشت و از طلا گشتن پشیمان شود. گو این که به دردسرهایش هم نخواهد ارزید، چرا؟ چون عدهای با سیاسی کاری و جلب رضایت بالا دستی، مشکلات را نمیبینند و تمایل دارند ویترینی شیک از جامعه نشان بدهند. (درباره صحت ادعاهای مهمان ماه عسل اطلاعات کاملی نداریم و این متن صرفا نقد فرصت ندادن به یک تاک شو است و موضعی درباره یاسمین اشکی ندارد)
مورد سوم آماری است که جناب میر باقری از محبوبیت ۸۳ درصدی ویژه برنامه رمضانی سیما داده اند که البته غیر واقعی مینماید. گو این که محبوبیت برنامههای صدا و سیما را نه فقط آمارهای رسمی بلکه بیشتر رفتارهای جامعه نشانمان میدهد. امروزه دیگر کسی منتظر آمارهای رسمی نمیماند، اگر روزگاری سریالهای طنز ساخته عطاران ساعات پس از افطار خیابانها را خلوت میکرد و جامعه را تحت تاثیر قرار میداد، حالا واضح است که جای چنین آثاری کاملا خالیست و همچنان مجموعه بازپخش شده ای، چون «پایتخت» محبوبتر است. دریغ که فرهنگ سیاست زده علم آمار را هم به اختیار خودش در میآورد و در پی سند سازی است.