مهدیه نساج: دهه ۶۰ دوران طلایی تلویزیون بود
مهدیه نساج با بیان اینکه تلویزیون ما در گذشته خیلی قدرتمندتر ظاهر میشد، گفت: از دهه ۶۰ میتوان به عنوان دوران طلایی تلویزیون ایران نام برد.
مهدیه نساج بازیگر اصلی سریال «مینو» است. این سریال زندگی پرستاری فداکار (مینو بهروزی) را روایت میکند که در هیچ شرایطی حاضر نیست وظیفه خود را انجام ندهد. رضا با بازی عباس غزالی عاشق مینو است و برای او هر کاری انجام میدهد اما با اشتباهی که منجر به آتش گرفتن پسر مینو میشود، با مشکلاتی مواجه میشود.
با مهدیه نساج بازیگر نقش مینو بهروزی به گپ و گفتی دوستانه پرداختیم.
با وجود اینکه اولین کار شما در تلویزیون به سریال «چهل تیکه» در سال ۸۷ مربوط میشود، اما بیشتر مردم شما را با سریال«مینو» شناختند. چرا؟
درباره سریال «چهل تیکه» باید بگویم که قبل از بازی در این سریال، کارم چیز دیگری بود و بههیچ وجه به بازیگری فکر نمیکردم. اما خیلی اتفاقی برای سریال «چهل تیکه» انتخاب شدم. این سریال یک کار کودک بود که تنها روزی هفت دقیقه پخش میشد. به همین دلیل خیلی دیده نشد اما من بعد از بازی در آن، به حرفه بازیگری علاقهمند شدم و آن را به صورت آکادمیک دنبال کردم. در ادامه دورههای مختلفی دیدم و سالها در تئاتر به فعالیت پرداختم. این روند ادامه داشت تا اینکه در سریال «آسپرین» فرهاد نجفی به ایفای نقش پرداختم و تا حدودی دیده شدم. بعد از آن سریال «زیرپای مادر» را بازی کردم و سپس به سریال مینو پیوستم که به نوعی کاملا برایم متفاوت از کارهای دیگر بود.
یعنی به نوعی میتوان گفت ژانر سریال مینو مورد علاقه من بود و شاید همین موضوع انگیزه ایفای نقش را برایم چندین برابر کرد. همچنین علاوه بر نگاه جدید این سریال به زمان جنگ، ایفای نقش پررنگتری برعهده من گذاشته شده بود. در نهایت باید بگویم که همه این موارد در اینکه این سریال دیده شود، تاثیرگذار بود و سبب استقبال مردم از آن شد.
خودتان کیفیت آثار ارائه شده در تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا از آثاری که در تلویزیون داشتهاید، رضایت دارید؟ تا چه اندازه سریالها را دنبال میکنید؟
خیلی رابطه تنگاتنگی با تلویزیون ندارم و جزو آدمهایی که صبح تا شب تلویزیونشان روشن است، نیستم اما سعی میکنم به لحاظ حرفهای آن را دنبال کنم. لازم است بگویم که از نظر من و همه کسانی که با آنها ارتباط دارم، تلویزیون ما در دهه ۶۰ خیلی قدرتمندتر ظاهر میشد. بهنوعی تعداد آثار کمتر بود ولی سریالهایی که ساخته میشدند، خیلی آثار استخواندارتری بودند. در واقع از دهه ۶۰ میتوان بهعنوان دوران طلایی تلویزیون نام برد.
البته فکر میکنم در یکی دو سال اخیر نیز شاهد اتفاقهای بهتری به لحاظ تنوع مضمون در تلویزیون هستیم. در واقع سریالها نسبت به قبل تغییرات زیادی داشتند. ما امروز سریالهایی درباره محیط زیست، جنگ، مسائل اجتماعی و … داریم. در نهایت میتوان گفت آثار تلویزیون متنوعتر شده ولی امیدوارم بازهم بهتر شود.
فکر میکنید نقطه اوج شخصیت مینو که مردم با آن بیشترین همذاتپنداری میکنند، کجاست؟
کاراکتر مینو بارها در این سریال میمیرد و زنده میشود. بهنوعی اتفاقاتی برای او میافتد که اگر هر کدام از آنها در زندگی آدمی ایجاد شود، برای او یک فاجعه به شمار میآید. ولی این آدم مجبور است، هرطور شده بلند شود و به راه خود ادامه دهد چراکه او علاوه بر مادر بودن، یک پرستار هم هست که وظیفه او را دو چندان میکند.
لازم است بگویم که ما واقعا قصدمان قهرمانسازی نبود و به این صورت سعی کردیم در قسمتهایی خستگی و وادادن مینو را هم نشان دهیم. در ادامه سریال اتفاقهایی مهلکی برای مینو میافتد و او همواره سعی میکند که با وجود تمام مشکلات به وظایف مادری و پرستاری خود هم عمل کند. البته هنوز قصه مینو تمام نشده و نقطه اوج آن در قسمتهای پایانی اتفاق میافتد. در واقع اتفاقی در ادامه سریال برای مینو میافتد که به شخصه وقتی خودم در فیلمنامه با آن مواجه شدم به این فکر میکردم که قطعا بدترین اتفاق دنیا بوده و از آن بدتر در دنیا نمیتواند برای یک مادر بیفتد. این اتفاق حتی از مرگ فرزندش بدتر است.
کلام آخر؟
رسمی در کار ما وجود دارد که ممکن است وقتی کسانی از بیرون زندگی کار بازیگران را نگاه میکنند، بگویند که این آدم چقدر نقشهای تکراری بازی میکند. متاسفانه این دوستان این طرف ماجرا را نمیبینند و از رسم نانوشته کار ما اطلاع ندارند. بهنوعی اکنون وضعیت بهصورتی است که وقتی یک آدم نقشی را خوب بازی کرد، همه مدلهای آن نقش به او پیشنهاد میشود. امیدوارم این اتفاق برای من نیفتد و بتوانم نقشهای متفاوتی را در آن بازی و تجربه کنم.