مردم فقط ادای دغدغه مندی را در می‌آورند

    کد خبر :128516

اين روزها «قضيه آب» دوباره جدي شده است. هم در رسانه‌هاي رسمي، هم در شبكه‌هاي مجازي و هم در افواه عوام، پرونده قطور و كهنه آب رو آمده و هر كس به زباني صفت قحط آب ‌گويد. كم‌كم بيان كارشناسان و دست‌اندركاران از حالت اخبار و انذار درآمده و تبديل به هشدار و فرياد شده است. البته آقاي كلانتري سال‌هاست كه دارد ماجراي بي‌آبي را فرياد مي‌زند و كسي جدي نمي‌گيرد. اين روزها بيان كلانتري هم سخت‌تر و تندتر شده و به جايي رسيده كه ما را نسبت به آينده اين سرزمين مي‌ترساند. آيا واقعا اقليم ما دچار سودانيزه شدن است؟ عبارت «سودانيزه» ترسناك است و همه آن تصاوير قحطي و گرسنگي و بيكاري و بدبختي و بي‌آب و علفي را در ذهن‌مان تداعي مي‌كند. اما اين تداعي‌ها هيچ نسبتي با تصاوير روزمره‌اي كه مي‌بينيم ندارد. چيزي كه ما مي‌بينيم فواره‌هاي چرخان آب است كه نيمي چمن و نيمي از پياده‌رو را خيس مي‌كنند. چيزي كه ما مي‌بينيم اسراف بي‌محاباي آب در همه سطوح است. چيزي كه عيان است تعميم بدترين الگوي مصرف است… در حوزه كشاورزي هم آنچه مي‌بينيم بيشتر هدر رفتن آب است تا كنترل و تنظيم آب…

راستش را بخواهيد من ياد قصه‌اي افتادم كه بي‌ربط با اين ماجرا نيست. در تنبلخانه شاه‌عباس، برنامه‌اي ترتيب دادند تا بفهمند چه كسي تشنه است و چه كسي تشنه نيست. تنبل‌ها به فغان آمدند، سر و صدا كردند، له‌له زدند، اما داوران هيچ كدام را شايسته مقام تشنگي تشخيص ندادند. تشنه واقعي كسي بود كه بلند شد و رفت لب چاه و آب كشيد و خورد. با حرف و شعار و دعوا و هشدار و انذار كسي ملتفت بي‌آبي يا كم‌آبي نمي‌شود، با خالي كردن دل ملت اتفاقي نمي‌افتد. «ما» وقتي مي‌فهميم قصه بي‌آبي جدي است كه ببينيم تغييري در رفتارهاي مرسوم پيش آمده.

از ديدن بيابان يا چاله‌هاي عظيم اگرچه مي‌ترسيم، اما در موقع مصرف آب دست و دل‌مان نمي‌لرزد، اتفاقي هم نمي‌افتد. در تعريف سانتي‌مانتال گفته‌اند كسي كه نمي‌خواهد يا نمي‌تواند بهاي احساساتش را بپردازد. خوب يا بد، ما در مواجهه با خيلي از اخبار ريز و درشت دنيا سانتي‌مانتال رفتار مي‌كنيم. مثلا دل‌مان براي گرسنگان بيافرا مي‌سوزد، گاهي حتي براي قحطي‌زدگان اتيوپي اشك مي‌ريزيم. براي مظلومان دنيا شعر مي‌سراييم و حرف‌هاي بزرگ‌بزرگ مي‌زنيم، اما نهايتا بهاي احساسات‌مان را نمي‌پردازيم و پا از «حرف» آن طرف‌تر نمي‌گذاريم. مواجهه ما با خيلي از امور عالم مواجهه سانتي‌مانتاليستي است و اتفاق بد و ناگوار اين است كه در برابر آب و هوا هم چيزي جز سانتي‌مانتاليزم به چشم نمي‌خورد.

شما ببينيد چند سال است كه طرفداران محيط زيست، اوضاع تيره و تار هوا را هشدار مي‌دهند؟ هشدار آنها به كنار، چند سال است كه به عينه مي‌بينيم هوا كثيف است و ديگر نفس نمي‌شود كشيد؟ حتي آمار رسمي مي‌دهند كه سالي چندين نفر، از آلودگي هوا مي‌ميرند و مريضي لاعلاج مي‌گيرند. در مقام حرف همه‌مان از بدي هوا شكايت مي‌كنيم و غر مي‌زنيم. اما آيا در عمل هم كاري مي‌كنيم؟ مطلقا نه. در عمل همچنان به آلوده كردن هوا مشغوليم و هر شكلي هست ماموريت‌مان را در توليد دود و دم به انجام مي‌رسانيم. هر كدام ما به قدر وسع مي‌كوشيم كه هوا را آلوده سازيم. اما از هواي سالم هم طرفداري بي‌هزينه مي‌كنيم. چند روز ديگر كه هوا سرد شود و اينورژن اتفاق بيفتد، دوباره، بلكه صدباره مطبوعات پر مي‌شوند از بحث‌هاي محيط زيستي.

در عمل اما، هيچ. با آب هم داريم همين معامله را مي‌كنيم. حرف زيادي مي‌زنيم. هشدار زياد مي‌دهيم. اخيرا فيلم‌هاي ترسناك هم مي‌سازيم تا عاقبت بي‌‌آبي را به رخ‌مان بكشد. عاقبت بي‌آبي عين عاقبت نسيه‌فروشي پيش چشم‌مان است، تا حدودي خاطرمان را مكدر مي‌كند، اما فقط همين. همين و ديگر هيچ. روي همين حساب است كه داوران تشنه‌ياب اگر بخواهند از روي رفتار قضاوت‌مان كنند، حكم قطعي مي‌دهند كه از بي‌آبي مطلقا خبري نيست.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید