مرحوم دولابی: انشاءالله براق محمد و آل محمد(ص) باشیم
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: انشاءالله مومنین، براق محمد و آل محمد(ص) باشند؛ زیرا وقتی آنها سوار ما باشند، رو به خدا میرویم. حالا که نشد ما خود، براق سوار باشیم خوب است که لااقل براق این خانواده باشیم. بدتان که نمیآید؟.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خداوند، خود خالق حیاست ولی باز نگاه کن که در قرآن چه میگوید: لا تَرفَعوُا اَصواتکُم فَوقَ صوتِ النبیِّ، مبادا بالای صدای انبیا و اولیا، صدایی و ادّعایی بکنید. با ادب باشید. حتی به حبیبش میگوید واخفِض جناحَکَ للمومنینَ؛ جناحت را برای مومنین پایین بیاور. یعنی تواضع کن، پایین بگیرد. و لا تمشِ فی الارضِ مرحاً. به مومنین می گوید روی زمین، شنگول راه نروید. واغضُض مِن صوتِکَ اِنَّ انکَرَ الاصواتِ لَصوتُ الحمیر؛ بدترین صداها صدای الاغ است. همین الاغ اگر کمی به کارش سرکشی کنی، به همان اندازه سوارش شدهای. یعنی خواستههای دنیایت را که مربوط به طبیعت است، سبک آمدهای و سختگیر نشدهای. آن وقت براق شده است و دیگر الاغ نیست. دیگر غذا نمیخواهد – من به شما قول میدهم که اگر بدنهایمان زیر پایمان قرار بگیرد وسوارش شویم، از ما چیزی نمیخواهند. میگوید من نه آب میخواهم نه غذا – فقط تو سوار من باش، کافی است.
چنان الاغی، خیلی کیف میکند و از غذا و جو هم میگذرد – از همه چیز میگذرد. آیا پیامبرمان(ص) را ندیدید که سوار الاغ میشد؟ الاغ لاغر و کوچکی بود که حضرت، سوار آن میشد – جایتان خالی که ببینید چه کار میکرد. از این طرف و آن طرف، شلنگ تخته میانداخت؛ شانههای حضرت، بالا میپرید. حضرت عرض میکرد پروردگارا من متکبّر نیستم، این الاغ است که چنین میکند.
الاغ، خیلی انسان را بالا میاندازد. اسب و قاطر و مادیان آن جور نیست. الاغ است که وقتی دو میزند شانههای آدم به آسمان میپرد. الاغ، لاغر بود اما وقتی پیامبر(ص) سوارش میشد این جور میکرد. من میگفتم کسی نباید الاغ را بیهوده مذمّت کند. حضرت اگر سوار من هم شده بودند همی جور میکردم. بلکه سوار هر کس شود چنین میکند.
در نجف، دوست سیّدی داشتم که اهل هندوستان بود – خدایش رحمت کند – زن نگرفته بود. پرسیدم چرا زن نگرفتهای/ گفت حضرت(ع) که بیایند مرا زن میدهند و من براق حضرتم؛ وقتی که بیاید سوار من میشوند. این را تعریف میکرد و کیف میکرد. میگفت حضرت، سوار من میشود و من در آسمانها او را هر جا که نیّت کند میبرم. عشق او بود که چنین میگفت. موی بلندی داشت. در نجف یک بار مویش را بریده بودند و گفته بودند این چیست که درست کردهای؟ شبها در حرم امام حسین(ع) مینشست. وقتی که به همراه رفقا نشسته بودیم این را برایمان تعریف کرد. البته این را برای این که کیف کند میگفت و الا ما نمی خواهیم او را بیمقدمه تصدیق کنیم. حضرت آن قدر براق دارد که اینها در میانشان گمند. تمام آسمان و زمین براقند. انشاءالله مومنین، براق محمد و آل محمد(ص) باشند؛ زیرا وقتی آنها سوار ما باشند، رو به خدا میرویم. ما هم آنجا یک کمی نان بغل میزنیم. نه آب میخواهیم و نه هیچ چیز دیگر – راحت میشویم. حالا که نشد ما خود، براق سوار باشیم خوب است که لااقل براق این خانواده باشیم. بدتان که نمیآید؟ پس امشب دعا کنید؛ یا علی!
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم – ص 70
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی