مذاکره، اساس سیاست خارجی ایران است

    کد خبر :44602

 

از زمان شکل‌گیری آل‌سعود در عربستان در23 سپتامبر 1932 تا به امروز همواره در این تاریخ 85 ساله، روابط دیپلماتیک میان تهران و ریاض با رنگ‌وبویی از تنش، حال با شدت و ضعف در ادوار مختلف روبه‌رو بوده است.

کلافی از تنش که اختلافات بر سر امنیت دو کشور، دعوا بر سر قیمت نفت، حاکمیت بر جزایر ایرانی تنب بزرگ، کوچک و ابوموسی، چالش‌های هویت خلیج همیشگی فارس، مناقشات تعیین مرزهای آبی و … که موجب شده سیاست خارجی بین دو کشور بر هم گره بخورد. با انتخاب محمدبن‌سلمان در جایگاه ولیعهدی عربستان سعودی، ریاض درصدد است شعاع دایره تنش‌ها را بیشتر کند. با درنظرگرفتن این حقیقت، ایران باید با پذیرش واقعیت‌ها و درک اصل دفاع از منافع در دیپلماسی به دنبال مدلی جدید از دیپلماسی در منطقه باشد. هر چند در پارادایم «عمل و عکس‌العمل» گویا تنش‌ها با حادثه تروریستی 23 ژوئن (دوم تیرماه) در مکه دامن خود آل‌سعود را هم گرفته است.

به گزارش بازتاب به نقل از وقایع اتفاقیه ، برای تحلیل دقیق‌تر شرایط و روابط دیپلماتیک تهران در مقابل ریاض پس از ولیعهدی شاهزاده جوان سعودی و حادثه تروریستی مکه و تأثیر آن بر مسائل منطقه خاورمیانه به گفت‌وگو با دکتر کمال دهقانی فیروزآبادی، نایب‌رئیس اول کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی پرداخته‌ایم:

حمله تروریستی جمعه 23 ژوئن (دوم تیر ماه) مکه یکی از نقاط عطف عربستان‌سعودی در‌گذار از تحولات شدید و درعین‌حال سریع این کشور به شمار می‌آید، تنها پس از 45 روز از سفر ترامپ به خاورمیانه، عربستان‌سعودی به یکباره هم با قطر به مقابله برخاست، هم نوک پیکان ایران‌هراسی و حمله و اتهام‌زنی علیه تهران را تیزتر کرد و هم در یک کودتای نرم و مخملی ساختار قدرت در آل‌سعود به یکباره تغییرات شدیدی یافت و یک گزینه جوان و درعین‌حال پراگماتیک، ولیعهد عربستان شد؛ در بستر چنین نکاتی مجموعه شرایط و عوامل شکل‌دهنده و بروزدهنده چنین تغییرات و رفتارهایی را از جانب ریاض ناشی از چه عواملی می‌دانید؟

قبل از پاسخگویی به سؤال شما من حادثه تروریستی مکه مکرمه را به‌شدت محکوم می‌کنم زیرا موضع‌گیری‌های جمهوری‌اسلامی مانند حکومت سعودی نیست که هر لحظه تغییر یابد و معیارهای آن دو یا چندگانه باشد. ما هیچگاه تروریسم را به خوب یا بد تقسیم نکرده و نمی‌کنیم بلکه از دید ما تروریسم در هر نقطه و در هر زمانی دست به هر اقدامی برای تخریب و کشتار بزند، حرکتی تروریستی است و به شدت هم محکوم است و باید در مقابل آن، چه با کلام و چه در رفتار و عمل علاوه بر محکومیت ایستادگی کرد اما گذشته از این مطلب این نکته را هم باید متذکر شویم که یکی از استراتژی‌های سیاست خارجی ایران عدم دخالت در امور سایر کشورهاست پس تغییر ولیعهد و به قدرت رسیدن محمدبن‌سلمان یک رویداد بسیار مهم و درعین‌حال از مسائل درون‌خانوادگی آل‌سعود است اما آن چیزی که برای ما در این خصوص بسیار مهم است، موضع‌گیری‌های ریاض در عرصه‌های بین‌المللی به‌ویژه تقابل با تهران است و ازاین‌رو، این تغییر معنادار در ساختار قدرت برای ایران هم، سیگنال خود را دارد.

پس از ذکر این نکته برای پاسخ دقیق‌تر به عوامل شکل‌دهنده این رفتارها و تغییرات در ساختار قدرت ریاض هم باید گفت که مجموعه تفکرات تندروانه، ذات و جوهره شکل‌دهنده این حکومت، منشأ این مسائل بوده و موجب پیدایش تخاصمات در دو سطح شده‌است که اولین سطح به سطح منطقه‌ای و بین‌المللی بازمی‌گردد. عربستان برنامه‌ها و حمایت‌های بی‌شائبه‌ای برای ایجاد و رشد و توسعه افراط‌گرایی اسلامی در منطقه و حتی کل جهان صورت داده است که تقریبا از سه دهه پیش شروع شده است. تلاش‌هایی که در افغانستان و پاکستان از طریق حمایت از مدارس دینی برای ترویج و تدریس نوع خاصی از تفکرات رادیکال دینی با رنگ و لعابی از وهابیت انجام گرفت که در نهایت هم به یک تروریسمی ختم شد که امروز میوه‌های تلخ این طرح ریاض را، از شرق و جنوب‌شرق آسیا تا غرب آفریقا شاهد هستیم و حتی دامنه این تروریسم به کشورهای اروپایی هم کشیده شده‌است. مضافا سایر رفتارهای خصمانه ریاض در مقابل کشورهای همسایه و منطقه هم به خوبی مشهود است. از حمایت رژیم بحرین در سرکوب مخالفان تا بمباران مردم بی‌دفاع یمن را شامل می‌شود. در این راه هم تمام قوانین و مقررات بین‌المللی مربوط به جنگ را درباره مناطق مسکونی و غیر‌نظامیان زیر پا گذاشته است. حمله به مراسم‌ مذهبی، بمباران مساجد و مدارس و حتی بیمارستان‌ها، نمونه‌های آشکار این رفتارهای ریاض در تناقض با کنوانسیون ژنو است و این پایان کار حکومت سعودی در این سطح از تخاصمات نیست زیرا درهمین‌راستا ریاض در اقدام جدید خود دست به قطع روابط و در ادامه محاصره دوحه با همکاری کشورهای هم‌پیمان خود در منطقه زده است. پس اگر با چنین دیدی به تحلیل روابط دیپلماتیک ریاض با تهران بپردازیم، شرایط و عوامل بروز این تغییرات و رفتارها- که همان ذات رادیکال و تندرو است- هم در تخاصم با ایران مشخص می‌شود. متأسفانه بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران ما شاهد اوج‌گیری و شدت‌یافتن مواضع نادرست، غیر‌منطقی، جانب‌دارانه و حتی در اکثر موارد خصمانه از جانب آل‌سعود در مقابل جمهوری‌اسلامی ایران بوده‌ایم. شما شاهد بودید که آل‌سعود در حمایت از منافقین که دستشان به خون ملت ایران آغشته است چه پشتیبانی‌هایی را انجام دادند و در‌این‌راستا اخیرا «ترکی فیصل» رئیس سابق دستگاه اطلاعات امنیتی عربستان اقرار به حمایت و پشتیبانی همه‌جانبه از منافقین کرد؛ البته این سیاست خصمانه متأسفانه نه‌تنها درباره حمایت از دشمنان جمهوری‌اسلامی که حتی به تخاصم مستقیم به خود ملت ایران هم کشیده شد. در حج سال 66 هجری شمسی، حکومت سعودی حجاج ایرانی را به خاک و خون کشید یا تلخ‌تر از آن فاجعه منا در سال 94 بود که تأثیر بسیار منفی بر افکار عمومی ملت ایران و بین‌الملل نسبت به آل‌سعود گذاشت. دامنه این فعالیت‌های تنش‌آفرین به همان سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و حمایت از صدام در جنگ تحمیلی هشت‌ساله به کشورمان باز‌می‌گردد که با تمام توان اعم از کمک‌های مالی، تسلیحاتی، رسانه‌ای و حتی سیاسی از رژیم بعث عراق و شخص صدام حسین حمایت کرد و درعین‌حال با تحریک سایر کشورهای عربی هم‌پیمان حوزه خلیج‌فارس برای حمایت از بغداد که به همکاری کویت، بحرین، امارات و… در این خصوص انجامید به خوبی نقش حمایتی خود را ایفا کرد. با مقاومت بی‌بدیل ایران در آن سال‌ها و شکست صدام در جنگ تحمیلی، تمام این سیاست‌های حمایتی با ناکامی مواجه شد اما نکته مهم و جالب توجه اینجاست که بغداد و بعث عراق پس از شکست در جنگ تحمیلی به ملت ایران به یکباره به اشغال کویت و حمله به عربستان‌سعودی که حامیان دیروز آن بودند، دست زد.

با مطرح کردن این نکته به دومین سطح از تخاصم که سطح داخلی خود عربستان است می‌رسیم، آیا چیزی شبیه به این شرایط، توضیح دهنده وضعیت کنونی ریاض نیست؟

زمانی عربستان با تمام توان حامی جریانات تروریستی بود ولی امروز همین جریانات تروریستی دامن خود او را هم گرفته که حادثه تروریستی مکه مکرمه مصداق آن است. یقینا این مسأله ادامه‌دار خواهد بود زیرا با حمایت و پشتیبانی دلارهای نفتی خود از چنین جریان‌هایی به واقع بادهایی را کاشته که باید در آینده منتظر دروکردن طوفان باشد. همان‌طور که گفتم حادثه تروریستی مکه می‌تواند یک نمونه کوچک و آغازین برای این مسأله باشد. ازاین‌رو، که سرمایه‌گذاری و حمایت از داعش به‌عنوان برنامه و نقشه چند سال اخیر ریاض برای ترویج تفکرات رادیکال دینی، با پیروزی‌های مستمر جبهه مقاومت هم در سوریه و هم در عراق با شکست مواجه شد و قطعا تروریست‌ها در پس این شکست‌ها عربستان را هم هدف بعدی خود در نظر دارند. حادثه تروریستی در مکه به خوبی نشان داد که تروریست‌ها حتی به مقدس‌ترین مکان مسلمانان هم اهمیت نمی‌دهند، پس با نگاهی به این کارنامه عملیاتی پر از اشتباه، طبیعی بود که ما باید منتظر چنین تغییر معناداری در ساختار سیاسی قدرت آل‌سعود به‌واسطه روی‌کارآمدن محمدبن‌سلمان می‌بودیم و یقینا در داخل خاک عربستان هم‌اکنون به‌واسطه این اشتباهات، اختلافاتی درون‌ساختاری به‌وجود‌آمده است که تعیین و انتخاب بن‌سلمان به‌عنوان ولیعهد جدید خاندان سعودی دالی بر ادامه رویه رفتارها و اقدامات اشتباه ریاض است. زیرا اشکال و اشتباه اساسی درباره شرایط و عوامل این رفتارهای اشتباه در ذات و جوهره در حکومت سعودی است.

در راستای گفته‌های شما، دیپلماسی و سیاست خارجی ایران در دولت یازدهم با یک برنامه‌ریزی دقیق و درست به حل‌وفصل پرونده هسته‌ای و تجدیدروابط با اکثر کشورها، سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی انجامید اما همواره یکی از چالش‌های این دیپلماسی بحث کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به‌ویژه ریاض بوده است، هرچند به‌طور ضمنی اشاره هم داشتید ولی علاوه بر موارد مطرح شده به‌طور صریح از دید شما دیگر دلایل تنش، ایجاد زاویه شدید و کوبیدن بر طبل «ایران‌هراسی» از جانب ریاض چیست؟

همان‌طور که گفتم اکنون به‌واسطه اشتباهات محاسباتی در طول این سه دهه گذشته اکنون اختلافات جدی در خود خاندان آل‌سعود شکل گرفته است و در‌این‌راستا شاید ریاض با ایجاد و دامن زدن به مسأله ایران‌هراسی به‌دنبال نوعی فرافکنی، سرپوش گذاشتن بر این اختلافات و در نهایت نوعی همگرایی در خاندان آل‌سعود با ایجاد و معرفی یک دشمن جدید ساختگی است. امروز جامعه عربستان به‌واسطه نبود اصلاحات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… با چالش‌های عدیده‌ای روبه‌رو است و با این شیوه حکومت‌داری اکنون جامعه داخلی عربستان هم با افزایش آگاهی در حال انتقاد از این نوع رفتارها در قبال خود است. لذا ریاض از پدیده ایران‌هراسی و تنش با تهران به‌دنبال ایجاد یک جو و اتمسفر رعب و وحشت از جمهوری‌اسلامی است که در سایه آن از یکسو به سرکوب مخالفان خود پرداخته و از‌سوی‌دیگر، مطالبه‌گری از حکومت سعودی به محاق رود و این درحالی است که جمهوری‌اسلامی ایران از همان روز اول تا به امروز هیچگاه دشمنی را نه برای ریاض و نه برای هیچ کشور دیگری نخواسته و تهران اتفاقا در مقابل سیاست‌های اشتباه سایر کشورها به‌ویژه عربستان‌سعودی همواره یک موضع کاهش تنش و دفاعی را علی‌رغم پتانسیل‌های بسیار بالای خود به‌ویژه در چهار سال اخیر در پیش گرفته است. با این روش دنبال این است که از هرگونه تنش و تقابل بیشتر جلوگیری شود زیرا اولویت دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری‌اسلامی ایران به تداوم و گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای مسلمان همسایه و مسلمان منطقه بازمی‌گردد.

اما نکته دیگر به تفاوت رفتار داخلی تهران با ریاض بازمی‌گردد. شما شاهدید که در ایران همه اقوام و مذاهب در یک اتحاد به‌صورتی آرام و مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی می‌کنند. اما حکومت آل‌سعود چه رفتارهایی را علیه اقلیت شیعه این کشور روا می‌دارد؟ نه‌تنها این رفتار در قبال ملت خود که در مقابل سایر ملت‌های مظلوم مانند بحرین و یمن هم ادامه دارد. لذا تمام این مسائل و فرافکنی‌ها دست به دست هم می‌دهد تا مشکلات اساسی که ریاض هم در داخل و هم در خارج با آن دست به گریبان است را کمرنگ کند. با گمراه‌کردن افکار عمومی داخلی و حتی بین‌المللی درباره رفتارهای خود به‌دنبال معرفی تهران به‌عنوان بانی و مسبب این‌گونه اقدامات خصمانه در سایه پروژه ایران‌هراسی است وگرنه که مبنای دیپلماسی و سیاست خارجی ایران گفت‌وگو و احترام متقابل بوده‌است. اساس کار دیپلماسی جمهوری‌اسلامی ایران برای حل تنش‌ها و مناقشاتی که در کشورهای خاورمیانه وجود دارد من جمله بحث سوریه، یمن، بحرین و… گفت‌وگو درون‌ساختاری هر کشور است و ما اساس گفت‌وگو را حتی برای مناقشاتی مانند تنش اخیر دوحه- ریاض یک راه‌حل اساسی، بنیادی و اولویت مهمی می‌دانیم. لذا تهران همیشه بر گفت‌وگو و مصالحه از طریق مذاکره در روابط دیپلماتیک تاکید داشته و خواهد داشت.

آیا مناسبات منطقه‌ای خاورمیانه به سمت تیره‌تر شدن پیش خواهد رفت؟

اساسا قضاوت درباره آینده تحولات منطقه خاورمیانه با توجه به حجم و تنوع بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در مسائل خاورمیانه و روند سریع بی‌سابقه تحولات در این منطقه کمی دشوار و پیچیده به نظر می‌رسد. در عین حالی که قضاوت درباره آینده تیره یا روشن تنش‌های منطقه هم کمی زود است زیرا شاید واقعیت‌هایی که اکنون در صحنه تحولات منطقه به‌وقوع پیوسته سبب‌شده که عربستان در ضعیف‌ترین و شکننده‌ترین موضع در منطقه قرار گیرد و حتی من معتقدم این وضعیت ناپایدار ریاض در طول چهار دهه گذشته بی‌سابقه است. ریاض از یک‌سو به جنگ فرسایشی با ملت یمن پرداخته و از‌سوی‌دیگر، با حمایت مالی و تسلیحاتی به سرکوب مردم بحرین می‌پردازد و همزمان با تهدید سایر کشورهای عربی منطقه، جبهه‌ای را در مقابل قطر ایجاد کرده است که مضاف بر این بحث دخالت در جنگ سوریه و عراق و در نهایت هم مقابله با تهران به‌عنوان اولویت اساسی سیاست خارجی ریاض سبب شده تا این کشور در یک تشتت رفتاری و برنامه‌ای قرار گیرد و امروز به‌واسطه چنین رفتارهایی، عربستان‌سعودی نزد افکار عمومی منطقه و بین‌الملل جایگاهی بسیار کمرنگ داشته باشد. علاوه‌بر‌آن عربستان از نظر اقتصادی هم دچار مشکل است زیرا که سرمایه‌های داخلی این کشور و پول‌های نفتی به‌واسطه این سیاست‌های خصمانه به‌راحتی هدر داده‌می‌شود. در همین سفر اخیر ترامپ قراردادهای تسلیحاتی بالغ بر 500 میلیارد دلار بسته ‌شد که در اولین فقره این معاملات، تسلیحاتی به ارزش 110 میلیارد دلار خریداری شد و این موارد از آن دست نکاتی است که یقینا علاوه‌بر بعد اقتصادی بر بعد اجتماعی هم اثر‌گذار خواهد بود. جامعه عربستان به جامعه‌ای آگاه بدل شده که روزبه‌روز سطح این آگاهی افزایش می‌یابد لذا افکار عمومی عربستان از این رفتارها و هدردادن سرمایه کشور برای خرید تسلیحاتی نخواهد گذشت و مطمئنا در آینده مطالبه‌گری افکار عمومی این کشور بیشتر از پیش خواهد بود. یقینا تنها پاسخگوی این مطالبات فقط خود حکومت آل‌سعود است و در این میان فرقی نمی‌کند که عبدالعزیز بن‌سلمان برسرکار باشد؛ محمد‌بن‌سلمان یا هرکس دیگری و این چالش جدی پیش‌روی ریاض است و این چالش عربستان‌سعودی را در یک موضع لغزنده و درعین‌حال متشتت گرفتار کرده است. همزمان با این شرایط از‌سوی‌دیگر هم جمهوری‌اسلامی در موضع قدرت و اقتداری قرار دارد که در طول تقریبا چهاردهه گذشته بی‌سابقه بوده است. در سایه آن امروز تهران از چنان قدرتی برخوردار است که پاسخ هرگونه اشتباه محاسباتی و بی‌خردی را به‌صورت قاطع خواهدداد، در پاسخ سؤال قبلی به صدام و رژیم بعث اشاره‌کردیم که نمونه بسیار روشن یک حاکم عربی است که با اشتباه محاسباتی و سوءتدبیر به دنبال چالش و تنش با تهران بود و اکنون می‌بینیم که سرنوشت رژیم بعث و صدام به کجا کشید و جمهوری‌اسلامی ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟

عربستان سعودی علی‌رغم داعیه پدر‌خواندگی کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس نتوانسته به‌طور کامل نفوذ خود را بر همه این کشورها بگستراند و دولی مانند کویت، اردن، عمان و در تنش اخیر با دوحه این کشورها رویکردی مستقل‌تر را در همراهی با سیاست‌های استیلایی ریاض در پیش گرفته‌اند که وضعیت شکننده مورد نظر شما درباره ریاض را متزلزل‌تر می‌کند؛ در سایه این مسأله جمهوری‌اسلامی ایران باید در مقابل چنین فرصت‌هایی برای کاهش تنش‌آفرینی ریاض چه اقداماتی را در روابط دیپلماتیک و سیاست خارجی خود انجام دهد؟

استراتژی دیپلماسی و سیاست خارجی تهران گفت‌وگو، مذاکره و احترام متقابل است. جمهوری‌اسلامی ایران در سایه گفت‌وگو برای حل‌وفصل مناقشات منطقه‌ای خاورمیانه، هم امنیت خود، هم امنیت سایر کشورها و در کل امنیت خاورمیانه را در نظر گرفته است. برای تهران اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی مهم است، رفتارهای به‌دور‌از خوی انسانی گروه‌های تروریستی در کشورهای منطقه مهم است و… پس طبیعی است که هرگونه سازش با تل‌آویو یا حمایت از گروه‌های تروریستی به نا‌امنی خاورمیانه می‌انجامد و اتفاقا این نوع رفتارهای ریاض با پی‌گرفتن چنین سیاست‌های غلط، امروز او را در انزوا با برخی از دولی که شما به آن اشاره کردید قرارداده‌است. در مقابل هم تهران برای کاهش تنش و همچنین تقلیل نا‌امنی همواره به‌دنبال ارتباط با همه کشورها و دول منطقه بوده است. در همین تنش ریاض با دوحه و محاصره این کشور جمهوری‌اسلامی ایران موضعی دقیق را در حل‌وفصل این اختلافات در پی گرفت و یکی از کشورهایی بود که کمک‌های خود را چه از نظر سیاسی و چه از نظر کالاهای مصرفی به دوحه روانه کرد. سایر کشورها مانند کویت، عمان و اردن هم به‌خوبی به قدرت تهران واقفند. از‌همین‌رو تهران هم در سیاست احترام متقابل همواره به‌دنبال ارتباط دیپلماتیک متناسب با این کشورها بوده است تا بتواند فضای ثبات و آرامش در منطقه را بگستراند؛ بله شاید شرایط خاص این دول فرصتی برای تهران باشد اما قطعا جمهوری‌اسلامی از این فرصت برای ایجاد خاورمیانه‌ای آرام و به دور از تنش استفاده خواهد کرد.

با توجه به تمام نکاتی که به تحلیل آن نشستیم و مضافا تحولاتی که در خاورمیانه با شکست‌های داعش و تروریسم در سوریه و عراق به‌وقوع پیوسته یقینا ریاض و واشنگتن به‌دنبال برنامه جدیدی برای تنش‌آفرینی و مقابله با تهران خواهند بود، از‌همین‌رو آینده تحولات خاورمیانه چه سمت‌وسویی پیدا خواهد کرد؟

یقینا اگر نگوییم مهمترین بسترساز مشکلات و تنش‌های خاورمیانه واشنگتن است، حداقل یکی از مهمترین بسترسازان این تنش‌هاست و مطمئنا سیاست‌های تنش‌آفرین ریاض هم در سایه این بسترسازی‌ها و حمایت ایالات‌متحده صورت گرفته و سمت‌وسو پیدا می‌کند. اگر عربستان‌سعودی در راستای این برنامه‌ریزی‌های واشنگتن گام‌بردارد باز هم کمافی‌السابق مجری سیاست‌های آمریکا در منطقه خواهدبود و یقینا هم واشنگتن و ریاض به سادگی از شکست تروریست‌ها و خاتمه تنش‌آفرینی در منطقه دست برنخواهندداشت و در موازات سیاست‌های قبلی خود باز با برنامه‌های جدید به‌دنبال اختلافات بیشتری هستند؛ بنابراین هیچ سیگنال و علامتی مبنی‌بر کاهش تنش یا از میان رفتن اختلافات در منطقه وجود ندارد حال اینکه میزان این اختلافات و سطح آن تا چه اندازه‌ای باشد و تحولات خاورمیانه در سایه آنچه سمت‌وسویی پیدا می‌کند باید منتظر آینده بود اما به نظر می‌آید خاورمیانه باز شاهد تنش‌های جدیدی باشد، چنان‌که تاکنون بوده است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید