لزوم بازنگری در تعریف محرومیت/ مردم حلقه گمشده محرومیت‌زدایی

  • اجتماعی
  • پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۹:۴۵
    کد خبر :534736

یک کارشناس و فعال حوزه توسعه محلی، کلید توسعه را عاملیت مردم و میدان‌داری عناصر جهادی دانست و گفت: بازنگری در تعریف محرومیت ضروری است.

روح الله ایزدخواه مردم را «حلقه مفقوده محرومیت‌زدایی» عنوان کرد و گفت: اشتباه بزرگ ما این است که وقتی سراغ منطقه محروم می‌رویم، سراغ نداشته‌های آن و فاصله‌اش با کلان‌شهرها می‌رویم. چه کسی و با کدام شاخص توسعه‌یافتگی را تعریف کرده و گفته است که کلان‌شهر، جایی توسعه‌یافته است؟ مثلاً امنیت را در نظر بگیرید؛ شما در بلوچستان شش ماه زندگی کنید و ببینید آیا کسی می‌آید با قمه شما را تهدید کند و لپ‌تاپتان را بگیرد؟ در حالی که در تهران هر روز این حادثه تکرار می‌شود.

وی تأکید کرد: پس اگر مثلاً به «امنیت» به عنوان شاخص محرومیت و توسعه‌یافتگی نگاه کنیم، تهران ممکن است توسعه‌یافته‌تر از بلوچستان نباشد. اگر شاخص ما، «نشاط و افسردگی» باشد، کجا خودکشی بیش‌تر است؟ در منطقه محروم یا در کلان‌شهر؟ اگر شاخص «امکانات» را می‌خواهیم در نظر بگیریم؛ امکانات چیست؟ شهربازی، امکانات است و آن کوه‌های بکر و فرح‌زا و رودخانه‌های خروشان مناطق محروم امکانات محسوب نمی‌شود؟ اگر روابط قومی و طایفه‌ای شاخص باشد؛ فرار دختران از خانه در کلان‌شهر بیش‌تر است یا در مناطق محروم؟

ایزدخواه ادامه داد: طایفه‌مداری، خانواده‌مداری در کجا بیش‌تر است؟ رابطه والدین و فرزندان در کجا هنوز اصالت خود را حفظ کرده است؟ اگر شاخص بهداشت را در نظر بگیریم؛ بیماری‌های عجیب و خلق‌الساعه که در کلان‌شهر هست و در مناطق محروم نیست، چگونه توجیه می‌شود؟ تعداد کسانی که بالای ۷۰ سال دارند به نسبت جمعیت در مناطق محروم بیش‌تر است یا در کلان‌شهر؟ آیا با صرف ترک تحصیل افراد می‌توان گفت منطقه‌ای محروم است و جایی که افرادش دانشگاه رفته‌اند و تحصیل کرده‌اند، توسعه‌یافته است؟

این کارشناس و فعال حوزه توسعه محلی گفت: از نظر من، مسئله محرومیت این‌ها نیست. بلکه این است که چقدر مردم در پیشرفت، عاملیت داشته باشند. در هیچ‌یک از پارادایم‌های دنیا در اقتصاد و سایر حوزه‌های علوم انسانی، مردم به عنوان «مردم» دیده نشده‌اند؛ خدمت‌رسانی به مردم، مسئله دوم و سوم است و «عاملیت مردم در پیشرفت»، نکته اول در محرومیت زدایی است.

ایزدخواه تاکید کرد: مسئله محرومیت فقط در این خلاصه می‌شود که چقدر امکان عاملیت و نقش آفرینی مردم در اینکه امور زندگی خود را اداره کنند، فراهم است.

وی ادامه داد: بعد از دویست سیصد سال سابقه علوم انسانی در غرب، به تازگی در این علوم به مساله مشارکت رسیده‌اند و می‌گویند مثلاً در توسعه زیرساخت‌ها مدل ppp بهترین مدل است؛ یعنی بخش غیر دولتی و دولتی با هم شریک شوند. برای چه؟ چون آن‌ها اصلاً از مسئله «مردم» شروع نکرده‌اند. در مدیریت، یک مکتب علمی بوده است که بعدها این نقد را به آن کردند که انسان را ماشین دیده است. اما نگاه ما، به طور تاریخی این‌ها نبوده است؛ در تأسیس جهاد سازندگی، در اولین فراز بیانیه تأسیس آن، مطرح شده است که ما باید متوسل شویم به ملت.

این کارشناس و فعال حوزه توسعه محلی افزود: وقتی شما برنامه‌ریزی را به سبک متمرکز شروع می‌کنی، بعد از هفتاد سال، همچنان در خم یک کوچه هستی. همچنان باید به سازمان مدیریت التماس کنی تا به کارشناسش بگوید یک بار هم شده از پشت میز بلند شود و ببیند در منطقه بلوچستان، دوازده ماه کشت چه معنایی دارد. تا بنشیند آن‌جا و بگوید هر کس می‌خواهد در بلوچستان آب بخورد باید از من اجازه بگیرد!

ایزدخواه که سابقه فعالیت‌های توسعه‌ای در منطقه سیستان و بلوچستان را دارد، ضمن اشاره به یک تجربه شخصی، گفت: استاندار این سوال را مطرح کرد که من بیش‌تر به منطقه خودم واردم یا دفتر کشاورزی سازمان مدیریت تهران؟ چرا من باید اجازه بگیرم و او تصویب کند که فلان طرح در منطقه ما اجرا شود یا خیر؟

وی تاکید کرد: این‌ها پیشرفت نیست! این‌ها پس‌رفت و عقب‌ماندگی است. نظام برنامه‌ریزی ما، «متمرکز» شده؛ «مردم»، کجای کار هستند؟ حالا می‌خواهیم با وصله و پینه درستش کنیم، نمی‌شود! اگر صد سال دیگر هم همین سیستم ادامه پیدا کند، باز وضع همین خواهد بود که هست. آن وقت شما ببینید طی کمتر از ۱۰ سال جهاد سازندگی ما در اوایل انقلاب، خلأهایی را پر می‌کند که به اعتراف دانشگاه پرینستون آمریکا، بی سابقه بوده است و در دنیا این شدت در جبران عقب‌ماندگی روستاها قبل از این تکرار نشده است!

کارشناس و فعال حوزه توسعه محلی به یک رساله دکترا در سال ۱۳۹۰ اشاره کرد و گفت: اگر جهاد سازندگی نبود، پرونده این انقلاب همان دو سه سال اول بسته می‌شد. اگر نمی‌توانست مساله پیشرفت را در دورترین نقاط کشور مطرح کند و در دستور کار بگذارد، آن هم چهار ماه بعد پیروزی انقلاب و با مدل مردم‌محور، این انقلاب به ثمر نمی‌نشست.

ایزدخواه، در ادامه پرسید: ما این را چطور امروز به تکنوکرات‌ها تفهیم کنیم که بر مبنای این واقعیت‌ها، چهل سال پیش که این همه دفتر و اداره و سازمان نداشتیم و ۷۰ درصد مردم هم روستانشین بودند و به اندازه امروز فناوری هم نداشتیم، مدل مردمی جواب داد؛ بهتر از امروز! البته ایرادهایش سرجایش هست؛ اما در حد خودش و در حد انتظار آن روز، جواب که داد هیچ، حماسه ایجاد کرد و دنیا پانزده سال پس از انحلال جهاد سازندگی می‌رود و مطالعه می‌کند که این پدیده عجیب چه بود؟ چه سازمانی بود و چه مکانیزمی داشت؟ چگونه چند بچه مهندس توانستند مردم را در پیچیده‌ترین پروژه‌های مهندسی‌بر روستایی مشارکت دهند و به کار گیرند.

وی با اشاره به یکی از سفرهایش به منطقه شوش خوزستان، گفت: در بهترین نقطه کشاورزی ایران و در مدار ۳۰ درجه که مانند کالیفرنیاست، دهیار، فوق لیسانس کشاورزی است. انبوه این ظرفیت‌ها در روستاها و شهرها هست. ما باید به نظام برنامه‌ریزی تکنوکراتی امروز کشور کافر شویم و تا لختی پادشاه را در این قصه نشان ندهیم، مساله درست نمی‌شود. اصلاً موضوع سازمان مدیریت هم نیست که با انحلالش مسئله حل شود؛ بلکه آن پارادایم، غلط است.

به گزارش مهر،ایزدخواه سپس با انتقاد از تعطیلی جهاد سازندگی، آن را تلاشی عامدانه و آگاهانه تعبیر کرد و گفت: سه دولت در طی ۱۶ سال با جهاد سازندگی جنگیدند تا توانستند آن را ریشه کن کنند. این نهاد بزرگ مردمیِ توانمند، یک‌شبه، ریشه‌کن نمی‌شد. جهاد دانشگاهی هم تجربه مشابهی است که در زمان خود به سرعت شکاف بین دانشگاه و صنعت را پر می‌کرد. نهضت سوادآموزی هم مثال دیگری است که در دوره خودش حرکت بسیار مؤثری بود. این‌ها همه حرکت‌هایی فراتر از نهاد بود.

وی ادامه داد: رئیس یک همایش در پاکستان، استادی بود و می‌گفت شما آماده TAKE-OFF هستید و ما نیستیم؛ از ایشان خواستم یک شاخص بگوید؛ گفت شما در جامعه ۷۰- ۸۰ میلیونی خود بالای ۸۵ درصد با سواد هستید و ما در جامعه‌ی نزدیک ۲۰۰ میلیونی خود بالای ۶۰ درصد بی‌سواد مطلق داریم.

این کارشناس و فعال حوزه توسعه محلی، این مسئله را یک ظرفیت بزرگ دانست و گفت: تمام صحبت من این است که به حضور و عاملیت مردم در اقتصاد و توسعه و پیشرفت ایمان بیاوریم و کلید این قصه، میدان‌داری عناصر جهادی است که می‌توانند این حرکت را ایجاد کنند. مردمی شدن اقتصاد و سازندگی کشور از عهده چه کسی بر می‌آید؟ چه عاملی می‌تواند این را تسریع، پیشرانی و تسهیل کند؟ ما معتقدیم که آن عامل، یک عامل جهادی است؛ هم عناصر جهادی، هم گروه‌های جهادی و هم حرکت‌های جهادی. این‌ها می‌توانند برای نقش‌آفرینی مردم و آوردن مردم در صحنه اداره امور جامعه نقش‌آفرینی کنند. چرا؟ چون حکومت اساساً زبان و رفتاری متفاوت با مردم دارد و حتی نقشش به گونه‌ای است که با این مأموریتی که ما مطرح می‌کنیم سازگار نیست. این، «عامل جهادی» است که می‌تواند برای عاملیت مردم ریل‌گذاری کند و از طرفی عزم و خواسته و تصمیم حاکمیت را تشخیص دهد و از طرفی دیگر هم شرایط حضور مردم را درک کند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید