فتنه فوتبالی با اف.ای.تی.اف/ فوتبال ایران چقدر از FATF و تحریمها ضربه خورده است؟
گروه ورزشی بازتاب: «ویلموتس روزی 390 میلیون تومان دستمزد گرفته است» این عنوان یکی از گزارشهایی است که اخیراً در بازتاب منتشر شد. طبق این گزارش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، بابت حضور کمتر از یک ماه این مبلغ هنگفت را دریافت کرده است. با توجه به پایین بودن ارزش ریال نسبت به یورو و دلار چرا اینقدر اصرار به جذب مربیان خارجی وجود دارد؟
برخی این اتفاق را حق فوتبال ایران میدانند و معتقد هستند باید از تجارب خارجیها نیز استفاده کرد، برخی اما معتقدند این اصرار در سالهای اخیر که کشور با مسئله تحریم مواجه است، یک فتنه فوتبالی با طعم اف.ای.تی.اف است.
برخی میگویند باید مشکل FATF را برطرف کرد، برخی دیگر نیز میگویند باید بهجای بازی با احساسات هواداران و آوردن مربی خارجی که یکدفعه جمع میکند و میرود، از مربیان داخلی استفاده کنیم.
ضربه FATF و تحریمها به فوتبال
علی دهقانی سانیج، کارشناس مسائل بینالملل، دراینباره مینویسد: اگر میخواهید بدانید که عدم تصویب لایحه مبارزه با پولشویی یا FATF معروف و همچنین تحریمهای بانکی چه ضررهایی به تجارت و اقتصاد کشور وارد میکند؛ کافی است خیلی راحت به وقایع دو هفته اخیر بنگرید. بسته شدن پنجره نقل و انتقالاتی ماشینسازی، فسخ قرارداد ویلموتس و اینک استراماچونی دقیقاً ارتباط مستقیمی با این لوایح دارد.
در قانون مبارزه با پولشویی مبدأ و مقصد پولی که جابجا و منتقل میشود، باید کاملاً روشن و مشخص باشد. وقتی با یک خارجی قرارداد عقد میکنید؛ او در فرهنگی بزرگشده که دقیقاً رأس تاریخ قیدشده در قراردادش پولش را میگیرد و اصلاً در باورش نمیگنجد که ۲۴ ساعت واریز دستمزدش با تأخیر مواجه شود، چه برسد به بیش از دو ماه عدم دریافت مبلغ قراردادش.
او نه از بالا رفتن ساعتی مبلغ ارز چیزی میداند، نه از تحریم و عدم تصویب قانون مبارزه با پولشویی، بلکه بسیار خرسند خواهد شد که دستمزدش را نگیرد؛ چون میتواند بعد از دو ماه فسخ کند و برود با تیم دیگری قرارداد ببندد و حدود دوسوم مبلغ قرارداد قبلی خود را نیز از طریق فیفا استیفا کند.
اما برگردیم به اصل مطلب و ببینیم مشکل کجاست. تحریم بانکی عملاً کار ما را در جابجایی پول مشکل کرده؛ اما عدم تصویب لایحه FATF این مشکل را صدچندان کرده، زیرا برای واریز پول بهحساب یک فرد خارجی ما مجبوریم از طریق غیر بانکی مانند صرافی اقدام نماییم.
مشکل اول: در واریز مبلغ پول بهحساب صرافی، مقداری هزینه باید بابت انتقال پول و مالیات پرداخت شود و این مبلغ با افزایش نقدینگی بهصورت طبیعی بالا رفته درنتیجه مقداری پول در این مرحله از بین میرود و اگر خالص دریافتی گیرنده همان مبلغ قرارداد باشد، هزینه مالیات و جابجایی باید به هزینههای پرداختکننده اضافه شود.
مشکل دوم: دقیقاً داستان از این مرحله به بعد سخت و پیچیده میشود. صرافی باید مبلغ پول را بهحساب بانکی فرد موردنظر در اروپا واریز نماید اینجاست که قانون مبارزه با پولشویی وارد میشود.
ابتدا حساب بانکی فرد موردنظر بلوکهشده و پول مصادره میشود. صاحب حساب باید عنوان کند که این حجم از پول از کجا و بابت چه چیزی از یک یا چند صرافی به حسابش واریزشده و باید ثابت کند تخلفی نکرده، بلکه این پول دستمزد کارکردش در یک تیم باشگاهی است و آن کشور بابت تحریم و عدم تصویب قانون مبارزه با پولشویی توان جابجایی پول از حساب بانکی خود را ندارد.
زیرا اگر این توانایی وجود داشت؛ تنها با ارائه برگ قراردادش مشکل حل بود؛ اما پذیرفتن اینکه پول از صرافی بابت دستمزد سرمربی فوتبال پرداختشده، کمی برای مردان قانون در اروپا غیرقابلپذیرش است.
مشکل سوم: گاهی برای فرار از این مشکلات دست به دامن ریختن پول در چمدان میشویم و به فرد طلبکار میگوییم پولهایت در چمدان حاضر است بیا و بگیر (برانکو و پرسپولیس).
با نظر به اینکه جابجایی صدها هزار دلار در چمدان ازلحاظ امنیتی و روانی فشار زیادی را به حملکننده آن وارد میکند! بهمحض ورود این حجم پول نقد در فرودگاههای خارج کشور، مبلغ مصادره میشود و فرد باید اسناد رسمی ارائه کند که این پول نقد را از کجا آورده و ممکن است حداقل ظرف دو هفته پروسه تحقیق طول بکشد و پس از اثبات حقیقت درجا حدود ۴۰ درصد مالیات از آن پول به نفع دولت برداشته میشود. درنتیجه این راه نیز منتفی خواهد بود؛ زیرا اگر اجرایی بود، برانکو میآمد و چمدان پولش را میگرفت.
این مشکلات بهزودی گریبان تمام خارجیهای حاضر در فوتبال کشور را خواهد گرفت و آنها یکییکی خواهند رفت. از همه مهمتر این است که بعد از فوتبال دیگر تجارتهای بینالمللی کشور نیز این حوادث را تجربه کرده و بازار بینالمللی خود را از دست میدهند.
فتف و فوتبال و فشفشه؛ تأملاتی در ضد مدیریت ورزش
محمد ایمانی با نگاهی مخالف نسبت به علی دهقانی معتقد است تبِ آوردنِ سرمربی، چند سال است فوتبال ما را فراگرفته. پولهای هنگفتی در دوره مضیقه اقتصادی کشور، ارزانی مربی خارجی و دلالها شد و بعضاً نهتنها مشکلی را حل نکرد، بلکه مشکلساز هم شد.
استفاده از تجارب دیگران، یک بحث است و به شکل کنتراتی، تیم ملی یا باشگاهی را دست مربی خارجی سپردن، بحثی دیگر. برخی مدیران با این مدل خارجی گری افراطی و دهانپرکن، مسئولیت پاسخگویی را از دوش خود بردارند.
نتیجه گرایی مقطعی -مثلاً در جامجهانی- تنها توقع مدیران مذکور بود؛ درست مثل فشفشهای گه ظرف چند ثانیه گُر میگیرد و به همان سرعت هم خاموش میشود. آن مدیران در طول سالها نگفتند تکلیف تربیت ورزشکار از پایه و تبدیل آن به جریان بالنده و همیشگی و باتربیت و درایت چه میشود؟
اگر تیمها بردند، افتخارش برای خارجی و منطق خارجی گری بود؛ اگر باختند، با رندی پای اخلاقیات و روحیات و سیاست و فرهنگ ایرانی نوشته شد. از این مدل پوپولیست و نتیجه گرا، هرگز احساس شخصیت، هویت، عزت، تلاش و سختکوشی درنمیآید؛ و کمتر، بازیکن یا تیم غیرتمند و بااخلاق ساخته میشود.
حالا چند وقتی است بحث رفتن فلان یا بهمان مربی خارجی بهشدت داغ شده؛ آنقدر که احساس میشود، هم برخی مدیران و هم طیفی در خارج، بدشان نمیآید همین موضوع را جای موضوعات مهم مدیریتی و اقتصادی و سیاست خارجی ما بنشانند.
طیف اول با این جنجال، از پرسشهای انتقادی شانه خالی میکند و دومی، سر سوژه همیشگی خود میرود که ایران تحریم است و منزوی است و مشکل FATF (اف ای تی اف) را باید حل کند.
طیف دوم و دنبالههای رسانهای آنها چنان به بحث رفتن مربیان خارجی جهت میدهند که مخاطب تردید میکند نکند آوردن و تحتفشار قرار دادن مربی خارجی برای رفتن از ایران، بخشی از مهندسی آنها برای معتبر سازی تحریمها و ضرورت تسلیم داشتههای امنیتی و فنی و سیاسی و موجودیت خویش به بهانههای مختلف به دشمن است.
انتهای پیام/#