علی تکومبایف؛ شاعری جریانساز و وفادار به ملت خود
علی تکومبایف نویسنده، شاعر، عضو آکادمی علوم قرقیزستان و یکی از بنیانگذاران ادبیات قرقیز است که او را «پوشکین قرقیزی» و «آلاتو» (به نام بلندترین رشته کوههای قرقیزستان) مینامند.
رایزنی فرهنگی ایران در قرقیزستان در گزارشی از زندگی و آثار علی تکومبایف که آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است، به تاثیرگذاری این شاعر قرقیز در کشورش و نیز منطقه پرداخته است.
علی تکومبایف (Aaly Tokombaev) در ۷ نوامبر ۱۹۰۴ در روستای چون کایندی شهرستان کمین استان چوی قرقیزستان به دنیا آمد. در زمان آغاز قیام سال ۱۹۱۶ خانواده وی به چین پناه برده و در سال ۱۹۱۷ بستگانش در راه بازگشت از چین در اثر حادثهای تلخ جان خود را از دست دادند. علی یتیم ماند و در سال ۱۹۲۲ در مدرسه شبانه روزی تاشکند پذیرفته شد. ژ
وی علی رغم سختیهای بسیار در سال ۱۹۲۷ تحصیلات عالی خود را در دانشگاه دولتی آسیای میانه به پایان رساند و در همان سال در نشریه «قزل قرقیزستان» (قرقیزستان سرخ) آغاز بکار کرد. در سالهای ۱۹۳۱-۱۹۳۰ به سمت سردبیری بخش قرقیزی در انتشارات مرکزی اتحاد شوروی (واقع در مسکو) منصوب شد و در سال ۱۹۳۱ سردبیر انتشارات دولتی قرقیزستان شد. در سالهای بعدی در سمتهای مختلف در نشریات ادواری قرقیزستان و از سال ۱۸۳۴ الی ۱۹۴۹ ریاست اتحادیه نویسندگان قرقیزستان را به عهده داشته است. در سالهای ۱۹۶۳ الی ۱۹۸۰ به عنوان نماینده مجلس شورای عالی قرقیزستان انتخاب شد.
نخستین شعر تکومبایف در سال ۱۹۲۴ در اولین شماره اولین روزنامه قرقیزی به نام «ارکین تو» منتشر شد. سپس در سال ۱۹۲۷ مجموعه اشعار وی تحت عنوان «درباره لنین» در تاشکند به چاپ رسید. در دهه ۱۹۳۰ مجموعههای اشعار وی مانند «گلهای زحمت»، «حمله»، «نخستین اشعار» و … انتشار یافت.
س. لیپکین مترجم سرشناس در خصوص گامهای اولیه شاعر جوان نوشته است: «نوشتن به زبانی بقدری تازه و پویا که هر واژه شاعر تبدیل به سیما و هر صفت وی تبدیل به مفهوم جدید میشود، کار آسان و در عین حال دشواری است. علی تکومبایف مسیر پررنجی برای خود برگزیده است، مسیر مهار کردن شعر شرطی و مسیری به سوی واقعگرایی».
در اواخر دهه ۱۹۳۰ تکومبایف به ادبیات منثور روی آورد و نخستین کتابهای وی در این ژانر ادبی «قلب مجروح»، «سرّ نغمه» بوده است. در سال ۱۹۳۴ وی ضمن شرکت در نخستین کنگره نویسندگان شوروی با ماکسیم گورکی دیدار میکند.
در سال ۱۹۳۷ به جرم عضویت در سازمان ضدانقلابی محکوم به حبس شد. وی را به تعریف و تجلیل و ستایش از ماناس و پرداختن به آثار تندرو ملا قلیچ متهم کردند. ملا قلیچ از شعرای مکتب زمانگرایان بود که در اشعارش، حکومت شوروی را مورد انتقاد شدید قرار میداد.
علی تکومبایف نویسندهای مبارز بود و رمانی منظوم با عنوان «سالهای خونین» نوشته بود. این اثر در خصوص قیام قرقیزی سال ۱۹۱۶ دارای جنبه ناسیونالیستی بوده است. در سال ۱۹۱۶ مردم آسیای مرکزی از جمله قرقیزها علیه سیاست غیرعادلانه امپراطوری روسیه «قیام ملی آزادبخش» برپا کردند. در نتیجه این قیام تعداد زیادی از مردم توسط روسها کشته شدند.
بعد از این قیام تعداد قابل ملاحظهای از مردم این منطقه، از سرزمینهای خود فرار کرده و به چین و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. دانشمندان و تاریخدانان نتوانستهاند تعداد دقیق کشتهشدگان و مهاجرین را تعیین کنند.
علی توکومبایف در سال ۱۹۳۹ از حبس آزاد شد و در سالهای جنگ جهانی دوم تعدادی از آثار دارای جنبه میهندوستی تحت عناوین «هموطن ماناس»، «۲۸»، «سوگند»، «شرف»، «صاحبان جنگل» تألیف کرد.
پس از جنگ جهانی دوم کتابهای «زندگی»، «داستانهای غنایی»، «نغمه کوموز»، «ما سرباز بودیم» و … به رشته تحریر درآورد.
در سال ۱۹۴۷ از نظر محتوای آثارش از سوی حزب کمونیستی مورد انتقاد قرار گرفت. در سال ۱۹۶۷ رمان منظومش «سپیده دم» جایزه دولتی تحت گل قرقیزستان را دریافت کرد.
در سالهای ۱۹۷۰ کتابهای «طلوع آفتاب»، «آشیربای»، «جمهوری»، «دنیای زندگی من» و … منتشر شدند. در سالهای آخر عمرش مجددا در رسانههای سراسری مورد انتقاد قرار گرفت و متهم به نیهیلیسم ملی شد.
علی توکومبایف آثار فاخر ادبیات روس و جهان را از جمله آثار پوشکین، گوته، شیلر، لرمونتوف، کوپالا، مایاکوفسکی، مارشاک، نظامی، آبای و جمبول را به زبان قرقیزی ترجمه کرده است.
علی توکومبایف برای نقش مهم و سهم بسزایی که در بنیانگذاری ادبیات قرقیزی داشته است، به نشانها و افتخارات بسیار نایل شده است. در شهر بیشکک تندیس یادبود وی در خیابان عبدالرحماناف روبروی تئاتر اپرا و باله نصب شده است و یکی از خیابانهای بیشکک به نام وی نامگذاری شده است.
علی توکومبایف خالق انواع ژانرهای شعری به زبان قرقیزی از جمله شعر شعاری، پیام سیاسی، غزل، هجو بوده است. وی سختترین نوع حماسه – رمان منظوم را پدید آورده است.
موضوعات اصلی آثار توکومبایف داستانهای تراژدی و درام و مسایل اجتماعی است. در مجموع زندگی علی توکومبایف را میتوان با روزگار امروز مقایسه کرد؛ زمانی که ملت قرقیز به قلههای فرهنگ معاصر حرکت میکند. مسیر حرفهای نویسنده مصادف با ظهور و توسعه یک جامعه جدید و حرکت آن به سوی شکوفایی و قدرت بوده است.
علی توکومبایف در وهله اول شاعر سبک روزنامهنگاری است. شعر وی جنب و جوش و حس سرزندگی دارد. البته این روحیات ویژه بسیاری از شعرهای دهههای ۱۹۳۰-۱۹۲۰ بوده است. شور و اشتیاق اجتماعی آن روزگار، برای علی توکومبایف تبدیل به اشتیاق شاعری شده بود.
تعلق خاطر و حس یکی بودن و نزدیکی با تحولات اجتماعی در زندگی مردم او در جای جای آثار این شاعر قرقیز مشاهده میشود. تمام سوژههای غزلیات و دیگر آثار منظوم علی توکومبایف حول محور مردم عادی میچرخند.
وی پسری بوده است که در دوران کودکی درد و رنج بیمادری و بیپدری را تحمل کرده و در دوران نوجوانی برای ثروتمندان کار میکرده است. در جوانی چوپان بود و علی رغم رنج و سختیهای بسیار در سال ۱۹۴۵ به عنوان شاعر خلق قرقیزستان نایل شد. البته چنین بیوگرافی برای روزگار وی معمول بود. تجربه شخصی وی و سختیهای زندگی باعث شکلگیری دیدگاههای خاص شد که این دیدگاهها برای شعر وی نیز اهمیت بسیار داشته است. دیدگاههای انقلابی وی سال به سال تقویت شد. به این دلیل بود که تخلص «بالکا» (به قرقیزی به معنی پتک یا چکاش) را انتخاب کرد. آثار علی تکومبایف که در دهه ۱۹۲۰ نوشته شده است روحیات تیره سالهای انقلابی و احساس نفرت طبقاتی از کسانی داشت که میخواستند وحدت توده را به هم بزنند.
مهمترین رویدادهای اجتماعی کشور در اشعار شاعر قرقیزی تجلی پیدا کرده است. از شکست سنتهای کهن، گسست نسلها، سنت و تجدد، مسئله یکجانشینی و توسعه کشاورزی تا آزادی زن قرقیزی و دوستی پایدار با روسها و دیگر اقوام ساکن در کشور! در اشعار غنایی اولیه شاعر مفهوم زمان نیز انعکاس پیدا کرده است. عشق در غزلیات متأخر توکومبایف عمیقتر و کاملتر شده است گویی در اثر وزش بادهای روزگار صیقل خورده است.
علی تکومبایف استاد شعر سیاسی و مدنی در اشعار غنایی نیز آثار برجسته خلق کرد که به مخاطب حس خوشبختی و سعادت است.
تکومبایف ماکسیم گورکی را استاد خود میدانست. وی با آثار برترش ثابت کرد که احساسات بینالمللی یا انترناسیونالیسم عمیق در درک وقایع اجتماعی از ویژگیهای اصلی جهانبینی و چهره ادبی وی است. شاعر به دوستی بین ملتها دعوت میکرده و آن را بزرگترین موفقیت سیاست ملی میدانست.
علی تکومبایف یکی از سازندگان فرهنگ آن زمان بوده است. وی شاعری بوده است که استعداد و قریحه خویش را وقف ستایش زندگی، احساسات و افکار انسان جدید قرقیزستان کرده است.
دیدگاهها و اظهارات شعرا و نویسندگان دیگر بیانگر شخصیت و آثار علی تکومبایف است؛
«علی توکومبایف شاعر باتجربه با توشه سنگین زبانی، خالقی جویا و ریشسفید محترم ما هستند.» (ت. عبدالماموناف)
«علی تکومبایف شاعری جسور و لطیفالذوق، خردمند و در عین حال ساده است. قوت شعر وی مانند هر شاعر حقیقی در وفاداری به زندگی و ملت خود است». (ک. کولیاف)
«شعر علی تکومبایف بسیار منحصر بفرد است و سرشار از عشق و محبت گرم به وطن خود است. قرقیزستان دریاچههای بسیار دارد که ایسیک کول زیباترین و عمیقترین آنهاست. قرقیزستان رودهای بسیار دارد که بزرگترین آنها نارین است. رمان منظوم «سپیدهدم» از میان تمامی آثار تکومبایف همین خاصیت را دارد. شاعر سی سال عمر ادبیاش را صرف این اثر کرده است. تجربه زندگی و ذوق شاعری تبدیل به اثری به یاد ماندنی شده است». (ق. ملک اف)
از داستان «قلب مجروح» علی توکومبایف:
«قلبم جریحهدار شده است. انسان هر سطح زندگی داشته باشد آرزوهای ناتمام دارد. زمانی که گرسنه بودم تنها آرزویم سیر کردن شکمم بود. در آن روزگار تنها آرزویم این بوده است. زمانی که این آرزو برآورده شد، آرزویی دیگر پدید آمد: چگونه این لباس پاره پوره را از تن بردارم و لباسی نو تهیه کنم؟ زمانی که با شکم سیر در لباس نو بر تنم زیر سقفی بالای سرم بودم این فکر ذهنم را مشغول کرده بود که چگونه بتوانم از تبهکارانی که به من ظلم کرده بودند، انتقام بگیرم؟ اما این آرزو نیز برآورده شد و به جای آن آرزوی جدید آمد: ای کاش فرزندانم بزرگ بشوند و زندگیشان سر و سامان بگیرد. کاشکی بتوانم آن ایام خوشی را ببینم آنگاه با خیال راحت میتوانم از این دنیا بروم. تمام آرزوهایم برآورده شد اما دوست ندارم بمیرم. هنوز هم فکر میکنم که زندگی مدیون من است. آرزو دارم که همه پسرانم را دور خودم جمع کنم و آنگاه هیچ گلهای از این زندگی نخواهم داشت. امروز این آرزو هم برآورده شد. پسرانم، نوههایم همچون میوههایی بر شاخه درختی دور برم هستند. گویی به اوج خوشبختی رسیدهام. اکنون میتوانم راحت بمیرم. اما انگاری برای مردن هنوز زود است. یک آرزوی دیگر دارم…»
سخنان معروف تکومبایف درباره زندگی:
«اگر یک روی ماه روشن است، روی دیگر آن تاریک است. اگر بندی به پای اسب سرخ بسته باشد، وسیله ای برای بریدن آن پیدا خواهد شد».
«قوی ضعیف را مانند مار میبلعد. چرا زندگی اینگونه است؟ نباید چنین باشد. انسان برای خوشبختی و سعادت آفریده شده است. البته مرگ از زندگی بدون شادی و خوشبختی بهتر است.»
«آدم پولدار میتواند هر چیزی که در ذهن دارد به زبان بیاورد و فقیر هر آن چیز را که دم دست دارد، میخورد… بلا و نکبت بر سر ما آمد و مجبور شدیم گدایی کنیم. اما آدم از سر نداری و گرسنگی شرم و انصاف نمیشناسد».
«انسانی که غم بسیار تحمل کرده است، قدر هر حرف پر از همدردی از هر انسانی را میشناسد».