عروسهای بیلیارد باز، دامادهای پورشه سوار!
«آن وقتها میآمدند آتلیه چند تا عکس میگرفتند و میرفتند سر مراسم. حالا کسی اگر خیلی اهمیت داشت برایش، عکاس هم میخواست برای مجلس اما اغلب توی فامیلِ عروس یا داماد کسی پیدا میشد که دست به دوربین باشد.
به خاطر همین دیگر نیازی به عکاس مجلس نبود. فیلمبرداری هم همین طور بود. اصلاً کسی فیلمبرداری نمیکرد. یک جور کار لوکس محسوب میشد که زحمت آن را معمولاً هم کسی در فامیل میکشید و دیگر چطور میشد که فیلمبردار میخواستند. اینکه میگویم مال 30، 40 سال پیش است. حتی 20 سال پیش هم هنوز، روال کم و بیش همین جور بود. میتوانم بگویم از 10 سال پیش به این ور همه چیز زیر و رو شد. خصوصاً این چند سال اخیر اصلاً دیگر کارها به کل فرق کرده است.»
این را عبدالحسین محمدی، عکاس میگوید. 50 سال است عکاسی میکند. آتلیه قدیمی با قابهای بزرگ روی دیوارها، انگار آدم را سالها عقب میبرد. خیال میکنی دهه 60 یا 70 است هنوز. قابها هنوز رنگ و جلایشان خوب است. عکسها چاپ قدیماند اما باکیفیت.
«عکس باید توی قاب باشد. چند سالی است که عکسها را روی تخته شاسی میزنند. اینجوری به مرور زمان رنگش کدر میشود. البته سلیقه الان است.
عکسهای توی قاب دیگر از مُد افتاده. البته هنوز بعضیها دوست دارند. اینهایی که قاب را دوست دارند، همانهایی هستند که ترجیح میدهند عکسهای عروسیشان کلاسیک باشد. راستش اعتقاد خود من هم همین است. عکس عروسی آدم باید جوری باشد که وقتی 20 سال بعدش نگاهش میکنی، پشیمان نشوی از اینکه چرا به مُد آن وقت نگاه کردهای. الان اصلاً عکس عروسی برای خودش پروژه بزرگی شده. از یک ماه قبلش عروس و داماد را دریا و کویر میبرند و تا میتوانند، عکس میگیرند. روز عروسی هم که دیگر بماند. من نمینفهمم این کارها دیگر برای چیست؟! نه اینکه فکر کنید چون کار خودمان رونق ندارد این را میگویم. میتوانستم مثل بعضی همکارهایم، همه چیز را بهروز کنم اما همین روش کار خودم را بیشتر میپسندم. حالا بیشتر برای عکس پرسنلی میآیند پیش ما. قبلاً عروس و داماد زیاد داشتیم. تنوع عکسها را با تعویض پس زمینهها میدادیم. رنگهای مختلف. حالا دیگر سلیقهها عوض شده.»
خیلی از آتلیههای جدید دیگر شکل و شمایل یک عکاسی را ندارند. آنقدر ابزار مختلف گوشه و کنارشان دیده میشود که باید کلی وقت گذاشت و در مورد تک تکشان پرسید.
مثلاً موتورسیکلت گوشه دیوار چه میکند؟ یا آن میز بیلیارد برای چیست؟ آلات موسیقی چطور؟ پیانو، ویولن و گیتار. آیا قرار است یک گروه نوازنده در آتلیه به اجرای موسیقی بپردازند؟ ماجرای آن چرخ دستی قدیمی با تنقلات رویش چیست؟ تاب آویزان از سقف چه کاربردی دارد؟ و آن کپه کاه در گوشهای دیگر. تعجب نکنید. تمام اینها ابزار عکاسی است، تا جایی که دیگر دوربین و سهپایه در کنارشان چندان به چشم نمیآید.
«سلیقه امروز این است. اگر خودمان را با سلیقه روز منطبق نکنیم، کلاهمان پس معرکه است.» این را شاهین ناطقی، عکاس میگوید. حدود 8 سال سابقه در این کار دارد. آتلیه عروس و داماد با پیشرفتهترین تجهیزات دنیا.
این را روی کارتش چاپ کرده. «اینها که چیزی نیست. باز ما امکاناتمان نسبت به خیلیهای دیگر کمتر است و البته به لحاظ بودجهای هم به صرفه هستیم. هستند آتلیههایی که برای تکمیل آلبوم عروسی، عروس و داماد را تا دُبی و روی کشتی هم میبرند. میدانید، کاری است که ته ندارد. شما میتوانید عروس و داماد را زیر آب برای غواصی ببرید یا نوک قله کوه. هرکاری میشود کرد. کارهای نوآورانه. ما البته امکاناتمان همین است و به فکر جیب مشتریهایی هم هستیم که نمیتوانند زیاد هزینه کنند.»
البته همین هزینه به صرفه و اقتصادی حداقل چیزی حدود 15 تا 20 میلیون تومان برای مشتری تمام میشود که البته به گفته شاهین، چیزی هم نیست و برای آنها اصلاً نمیصرفد چرا که فقط برای کرایه پورشه، شبی یک میلیون تومان باید پرداخت کند، حالا نه اینکه خیال کنید پورشه را برای ماشین عروس گل میزنند، نه؛ فقط برای گرفتن چند شات جهت تکمیل آلبوم عروسی است.
اینکه عروس با آن لباس و تور روی سر چرا باید بیلیارد بازی کند، خیلی اهمیت ندارد؛ چیزی که مهم است، این است که حتماً باید با این پز عکسی داشته باشد. یا اینکه داماد با کت و شلوار و پاپیون روی موتورسیکلت با آن هیبت نشسته و یکی از دستهایش را توی یقه کتش کرده ، باز هم شاید به نظر کسی عجیب نرسد اما لبوفروشی داماد و عشوه عروس هنگام گذاشتن قاچ لبو به دهان، دیگر هیچ جوره با هیچ معیاری جور درنمیآید!
پا به توپ شدن عروس با آن شکل و شمایل و داماد توی دروازه با قیافه زار هم از آن سناریوهاست که احتمالاً با سلیقه هرکسی جور درنمیآید اما به قول شاهین، برای فان خوب است.
دو آتلیه هیچ شباهتی با هم ندارند. یکی در قدیم جا مانده و دیگری با سلیقه روز سازگار است. یاد عکسهای عروسی قدیمی میافتم. زن و مردهایی با چهرههای آرام و لبخندهای خجولانه در چند عکس یادگاری؛ سیاه و سفید.
منبع:روزنامه ایران