عذرخواهی که برخی از طرفداران قطب احمدی نژاد به برخی مردم بدهکارند!
شاید هیچ کس مانند علی مطهری، صبورانه و مصرانه بر نقش و تقاضای محاکمه او برای برافروختن آتش فتنه در این سال ها اصرار نورزیده است؛ نماینده ای که به دلیل اظهاراتش در مورد نقش پررنگ احمدی نژاد در فتنه، توسط همراهان وی در مجلس و بیرون مجلس، تحت فشارهایی قرار گرفت و اگر رهبر انقلاب نبود، همان شورای نگهبانی که امروز صلاحیت احمدی نژاد را رد کرده، درصدد رد کردن صلاحیت فرزند شهید مطهری به خاطر افشاگری هایش در مورد نقش احمدی نژاد در فتنه برمی آمدند.
دولت محمود احمدی نژاد، مانند هر دولت دیگری در ایران، کارنامه ای دارد که بر اساس آمار و ارقام و البته وضعیت کلی کشور قابل ارزیابی است؛ خوب و بد وکم و زیاد، در عملکرد دولت هشت ساله وی، مانند هر دولت دیگری دیده می شود و چندان قابل بحث نیست؛ اما از همان آغاز، رویکرد کلان او نسبت به مدیریت کشور در حوزه های مختلف، مبحثی چالش برانگیز بود؛ مسأله ای که بسیاری از دلسوزان کشور از همان آغاز آن را تشخیص دادند و بارها در تریبون های مختلف درباره آن تذکرات جدی دادند. افسوس که هر چه تذکرات در این خصوص از سوی دلسوزان کشور جدی تر داده شد، به همان میزان منزوی کردن این دلسوزان و به حاشیه راندن آنان برای باز کردن جای بیشتر برای احمدی نژاد، با قدرت و سرعت بیشتری پی گرفته شد.
به گزارش «تابناک»؛ احمدی نژاد نه امروز در سال 1396، که از سال 1384 رندانه، نقش اپوزیسیون بودن نظام را برای خود برگزید. او هر آنچه از سال 1357 تا 1384، یعنی از زمان پیروزی انقلاب تا دوره ریاست خودش، در کشور انجام شده بوده را انکار کرد و هرچند به اسم، خود را اپوزیسیون دولت خاتمی و هاشمی و موسوی معرفی می کرد، ولی به زبان بی زبانی به همه اعلام می کرد که هر آنچه از انقلاب برآمده، به نظر او، باید فروریخته شود و در عمل هم به دنبال این فروپاشی رفت.
او بدین منظور تا جایی که می توانست جامعه را به دو قطبی شدید و خانمان براندازی هدایت کرد و در این کار تا بدان جا پیش رفت که اکثر فعالان سیاسی، وارد بازی او شده و ناچار شدند در یکی از قطب هایی که او ساخته بود تا همه آنچه در کشور هست را نابود کند، خود را جای دهند! معدودی از سیاستمداران از هر دو جناح باقی ماندند که در این دامگه احمدی نژادی نیفتادند؛ افرادی که اتفاقا در همه این سال ها مغضوب این هر دو قطب این بودند که چرا تکلیف خود را برای پیوستن به یکی از این دو قطب، مشخص نمی کنند.
آنچه در فردای انتخابات سال 88 اتفاق افتاد و اکنون به نام فتنه از آن نام برده می شود، صورت ظاهری ماجرایی بود که پیش از انتخابات توسط احمدی نژاد، کلید خورد. شاید هیچ کس مانند علی مطهری، صبورانه و مصرانه بر نقش و تقاضای محاکمه او برای برافروختن آتش فتنه در این سال ها اصرار نورزیده است؛ نماینده ای که به دلیل اظهاراتش در مورد نقش پررنگ احمدی نژاد در فتنه، توسط همراهان وی در مجلس و بیرون مجلس، تحت فشارهایی قرار گرفت و اگر رهبر انقلاب نبود، همان شورای نگهبانی که امروز صلاحیت احمدی نژاد را رد کرده، درصدد رد کردن صلاحیت فرزند شهید مطهری به خاطر افشاگری هایش در مورد نقش احمدی نژاد در فتنه برمی آمدند.
مطهری بارها در تریبون های مختلف، علاوه بر این افشاگری ها اعلام کرد، نهادی که ناظر در انتخابات و داور در اختلافات احتمالی است، نمی تواند به نفع کاندیدایی جهت گیری کند؛ اما آن زمان گوشی بدهکار این حرف ها نبود. چنان فعالان سیاسی غرق در قطب های برساخته احمدی نژادی بودند که به ندرت، نداهای حق طلبانه از سوی دلسوزان شنیده می شد.
سخنانی که رهبر انقلاب روز گذشته درباره برخی اتفاقات و مسائل کشور اظهار داشتند، سخنانی بود که شاید ایشان، سالها به خاطر مصلحت کشور و همراهی با دولت مستقر ـ که سیاست ثابت رهبری است ـ در دل نگاه داشته بودند؛ اما صبر و سعه صدر رهبر انقلاب و توصیه به رعایت، انصاف و تقوا و مصالح کشور، گویا در دل برخی اثر نکرد که هیچ، همان افراد را بر ادامه مسیر ده ساله گذشته، استوارتر کرد. نگاهی به فرازی از سخنان روز گذشته رهبر انقلاب و بازگشت به مسائل انتخابات 88 نشان می دهد که این دغدغه ها همان سالها هم وجود داشته است، چنانچه ایشان با اجمال در خطبه های نماز جمعه 29 خرداد 88 به آن اشاراتی داشتند.
«متأسفانه برخی افراد بی تقوا در داخل با متهم کردن افراد و دستگاه ها و تلاش برای صحیح جلوه دادن دروغهای شاخدار بیگانگان، همان کار دشمن را انجام می دهند… این افراد به جای آنکه سیاست خود را «دینی» کنند، برای رسیدن به اهداف پَست و حقیر سیاسی، دین خود را با سیاسی کاری همراه کرده اند.. این افراد، بی ملاحظه و بدون در نظر گرفتن خدا و دین و انصاف، در جهت اهداف دشمن سخن می گویند و به قیمت ناامید کردن مردم و نسل جوان، دشمن را شاد می کنند.»
احمدی نژاد همان سال ها هم، همان کار دشمن را انجام می داد؛ به جای آنکه سیاست خود را دینی کند، دین خود را برای اهدافش، سیاسی می کرد و جوانان را از همه سال هایی که بر انقلاب رفته بود ناامید می کرد؛ اما او متوجه نشد صبر و سکوت، برای کارهای وی نه از سر درستی وی، که به خاطر مصالح انقلاب و ایستادن پای انتخاب مردم بود؛ چرا که قدرت برای کسی که دینش را سیاسی می کند، توهم می آورد؛ توهم هم دین و دنیا را با خود می برد!
امروز شاید دیگر وقت آن نباشد که افرادی که به ویژه در مجلس و رسانه ها در سال های گذشته، همه دلسوزان کشور را به چوب بی بصیرتی می نواختند، مخاطب قرار دهیم. آنان امروز حاصل کارشان را می بینند. دیروز پشت شرشان است و فردا در مقابل رویشان؛ عذر خواهی از خلق خدا و استغفار به درگاه خدا؛ گاهی خیلی به آرامش انسان کمک می کند.