عامل قتل «بنيتا»: زودتر راحتم کنيد
رسيدگي به ماجراي مرگ بنيتا، دختر هشتماههاي که با خودروي پدرش ربوده شد و بهطرز دلخراشي درون خودرو جان باخت، بزودي در دادگاه کيفري استان تهران آغاز خواهد شد.
به گزارش نيـوز، اين واقعه هولناک هنگامي رخ داد که جوان 27 ساله معتادي به نام محمد، روز 29 تير امسال که براي خريد مواد روانگردان- شيشه- به مشيريه رفته بود ناگهان متوجه يک پرايد روشن در کنار خيابان شد.بعد هم با کمک دوستش نقشه سرقت را در چشم به هم زدني اجرا کرد.اين در حالي بود که پدر بنيتا، دخترش را داخل پرايد گذاشته و لحظهاي براي بستن در پارکينگ، جگرگوشهاش را داخل ماشين رها کرده بود که جوان معتاد از همين چند ثانيه استفاده کرد و ماشين و نوزاد را دزديد.
او يک ساعت و نيم بعد به منطقه مامازن در پاکدشت رفت و ماشين و بنيتا را در خياباني رها کرد که دخترک، به دليل شدت گرما و تشنگي به طرز دلخراشي جان باخت.متهم اصلي پرونده در تازهترين اظهاراتش گفت: «وقتي ماشين را دزديدم، متوجه دختربچه شدم و يک لحظه ديدم پستانکش افتاده، آن را در دهانش گذاشتم تا گريه نکند. بعد ماشين را نزديک يک ابزارفروشي گذاشتم و فکر کردم حتماً بچه را پيدا ميکنند و نجاتش ميدهند. متهم سپس جزئيات بيشتري از زندگي خود را شرح داد:
خانوادهات چقدر در جرايمي که مرتکب شدهاي، نقش داشتهاند؟ هيچ نقشي نداشتند. آنها هميشه مانع کارهاي خلاف من بودند.
پدرت تو را تنبيه ميکرد؟ بله، هم تنبيه بدني ميکرد، هم محدوديتهايي قائل ميشد. آخرين بار که به خاطر سرقت به زندان افتاده بودم، 17 ماه دنبال کارهايم را نگرفت تا شايد اصلاح شوم.
آخرين بار پدرت وثيقه گذاشت و از زندان بيرون آمدي. فکر ميکني اين بار هم اين کار را انجام دهد؟نه، توقع اين کار را ندارم.
چند بار ازدواج کرده اي؟يک بار.
تنها زندگي ميکني؟نه، مدتي است ازدواج کردهام و با همسرم زندگي ميکنم. همسرم دو ماهه باردار است.
او هم مواد مصرف ميکند؟ بله، شيشه ميکشد.
چطور با هم آشنا شديد؟ مشتري موادم بود.
پدر و مادرت به مصرف يا فروش مواد مخدر اعتراضي نميکردند؟ چرا، سعي ميکردند مانعم شوند اما فايدهاي نداشت. دو سه بار هم مأموران را خبر کرده بودند.
شغلت چه بود؟ موتورسازي داشتم اما به خاطر سوءسابقهام، مأموران جمعش کردند.
روز حادثه براي چه کاري به مشيريه رفته بودي؟صبح مواد کشيده بوديم. رفته بوديم مواد بعد از ظهرمان را بخريم.
تا قبل از آن سرقت کرده بودي؟ بله، پنج سابقه کيفري دارم که سرقت هم جزو آنهاست.
وقتي بنيتا را در ماشين رها کردي، با خودت گفتي هر اتفاقي بيفتد به تو مربوط نيست؟من از ترس زندان ماشين و بچه را رها کردم.
هيچ جا توقف نکردي براي بچه شير يا آب بگيري؟نه، به فکرم نرسيد.
چرا با تلفن همگاني، محل رها کردن ماشين را به پليس خبر ندادي؟ فکر ميکردم همان روز بچه را با ماشين پيدا ميکنند. من بچه را جايي گذاشتم که فقط پنج قدم با ابزارفروشي فاصله داشت.
چرا امروز، وقتي تصوير جسد بنيتا را ديدي متأثر شدي؟ به خاطر نفهمي من اين اتفاق افتاد.
الان چه احساسي داري؟ ميخواهم هرچه زودتر راحتم کنند.
متهم رديف دوم چه ميگويد؟
مهدي، متهم رديف دوم پيش از اين اعتراف کرده بود هنگام سرقت خودرو، جلوي در پارکينگ خانه ايستاده بود تا مانع دخالت پدر بنيتا شود. اما حالا مدعي است که هيچ نقشي در حادثه نداشته است.
چند بار ازدواج کرده اي؟يک بار، دو تا بچه هم دارم.
شغلت چيست؟ بنگاهدار هستم.
هيچ فکر کردهاي اگر آن روز تو سوار ماشين ميشدي چه اتفاقي ميافتاد؟ من سوار نميشدم. دوستم يک چهارراه آن طرفتر منتظرم بود. قرار بود محمد برايمان مواد جور کند.
يعني تفريحي ماشين را دزديديد؟ من هيچ نقشي در سرقت نداشتم. پيشنهاد سرقت هم از من نبود.
پس چرا مقابل در پارکينگ خانه ايستادي؟ من اين کار را نکردم. خود محمد ناگهان از من فاصله گرفت و سوار ماشين شد و فرار کرد.
چرا کمک نکردي بچه سالم پيدا شود؟من به اميد اينکه سالم پيدا شود همکاري کردم اما ديگر دير شده بود.