طنز؛ نامه جکی چان به مدیرکل صدا و سیمای کیش
با توجه به اینکه حقیر از بینندگان و شنوندگان قدیمی و پروپاقرص صدا و سیمای ایران هستم به یاد دارم که در شبکه چهارم بیتی خوانده شد که در آن مجری میگفت: «مدعی خواست که از بیخ زند ریشه ما/ فارغ از اینکه خدا بود در اندیشه ما»
سید مهدی موسوی تبار در خبرگزاری ایرنا با تیتر «نامه سرگشاده جکی چان به مدیرکل مرکز کیش» نوشت:
نجابت جان
سلام
با توجه به اینکه حقیر از بینندگان و شنوندگان قدیمی و پروپاقرص صدا و سیمای ایران هستم به یاد دارم که در شبکه چهارم بیتی خوانده شد که در آن مجری میگفت: «مدعی خواست که از بیخ زند ریشه ما/ فارغ از اینکه خدا بود در اندیشه ما»
شنیدهام که در تاکسیها میگویند پخش فیلم من کار خودشان است، اما من که میدانم میخواستی آبروی چهل ساله من را در ایران ببری، اما به لطف یزدان و بچهها خودت برکنار شدی. من «جکی» هستم 65 ساله و فرزند «چارلز». پدرم یک کارگر ساده بود که حتی یارانه و سبد کالا هم نمیگرفت و مادرم، «لی لی» پادرد داشت و خودش میمالید تا خوب شود که نشد. با سختی بزرگ شدم و روی پای خودم ایستادم و از سیاهی لشکری در فیلمهای خلدآشیان «بروس لی» به اینجا رسیدم.
نجابت عزیز!
من که میدانم تو از عوامل مرحوم بروس لی و یا جت لی، خط گرفتی و میخواستی آبروی مرا ببری، اما باعث محبوبیت بیشتر من شدی؛ هرچند که نمیخواستم تصویر ذهنی مردم عزیز ایران نسبت به این خادم کوچکشان خراب شود.
تو که الان بیکار شدهای و وقتت را در سواحل کیش میگذرانی حداقل بنشین و مجموعه آثار مرا ببین و به همکارانت در شهرهای دیگر کمک کن تا به سرنوشت تو دچار نشوند، هرچند که فیلمهای من در کل صحنههای غیرقابل پخش کمی دارد، بالاخره آدمیزاد جایزالخطاست.
نجابتم!
میدانم که چشم دیدن مرا نداری و مرا مقصر بیکاریات میدانی، اما اگر برای من یک کار کوچک انجام بدهی تا ابد ممنوندار تو خواهم بود. من در هفتمین دهه عمرم هستم و نمیدانم اجل چه زمانی به سراغم میآید، اما دو آرزو دارم که دوست دارم قبل از مرگ، آنها برآورده شود؛ اول اینکه در برنامه ماه عسل حضور داشته باشم و از کودکی سختم بگویم و دوم اینکه با مسعود دهنمکی کار کنم. لطفاً اگر اولی نشد حتماً دومی بشود. سعی میکنم در مرکز کیش هنگکنگ شغل آبرومندی برایت فراهم کنم تا خوبیات را جبران کنم.
باقی بقایت- جکی فدایت