«شگفتانگیزان» ۱۳ سال بعد
اوون گیلیبرمن منتقد ورایتی انیمیشن «شگفتانگیزان۲» را شگفتانگیز میداند اما چیزی را از دست رفته میپندارد و آن قدرت کشف کردن نزد بیننده است.
سیزده سال انتظار برای دیدن سوپر قهرمانان دوست داشتنی تصور سختی نیست. آنها در سال ۲۰۰۴ / ۲۰۰۵ تمام جوایز انیمیشن را ربودند و گیشه را تسخیر کردند تا حدود ۱ میلیارد دلار به فروش رسیدند و در قسمت دوم از مرز قسمت نخست گذشتند و یک میلیارد و دویست میلیون دلار باکس آفیس داشتند.
هیجان دیدن خانواده شگفت انگیز بر پرده سینما و تجربه مخلوق دیگری از پیکسار و دیزنی میتواند لذت بخش باشد؛ بخصوص زمانی که «برد بی رد» کارگردانی آن را انجام داده باشد.
برد بی رد و یک غافلگیری دیگر
بعد از قسمت نخست «شگفت انگیزان»، خلق «راتاتویی» یک اتفاق ویژه در دنیای انیمیشن محسوب میشد. راتاتویی از سوی منتقدان و آکادمی اسکار مورد استقبال قرار گرفت و جوایز را ربود.
نبوغ برد بی رد در خلق «راتاتویی» به حد اعلایی رسیده بود که روانکاوی، غذا و موشها را میتوانست در یک داستان به درستی و درهم تنیده روایت کند و تماشاگر را مبهوت تواناییهای بصری و البته عاطفی انیمیشناش کند.
بی رد حالا با «شگفتانگیزان ۲» ما را تا حدودی غافلگیر میکند. با یک حربه داستانی که بتوانیم ادامه روند زندگی قهرمانانه خانواده شگفتانگیز را تماشا کنیم اما سوال مهمتر این است که با چه کیفیت روایی!؟
چرا خوب؟ چرا بد؟
انیمیشن «شگفتانگیزان ۲» یک شروع ضعیف دارد، شروعی که خرده داستانش به صورتی کمرنگ پیگیری و دنبال میشود و به علاوه این، مقدمهای بلند و کم هیجان برای نشان دادن زندگی روزمره خانواده شگفت انگیز دارد، اما همه اینها را که کنار بگذاریم، گردش فمینیستی یا فمینیسمزده مضمون و فرامتن انیمیشن به مسئلهای تکراری در این چند سال پهلو میزند که کمی مورد عقبگرد تماشاگر آگاه بر این امر میشود.
مسئله برجسته کردن نقش زن دیگر از بافت داستانی روایتهای آمریکایی رخت بربسته و به یک کلیشه پررنگ و گاه زننده تبدیل شده است؛ البته که مسیر اتفاقات داستانی این شیوه نگریستن به انیمیشن را کم رنگ میکند اما هر چه هست تاکید بر نقش زن این رویکرد را به ذهن متبادر میکند.
بهترین سکانس
وقتی آقای شگفتانگیز برای گرفتن «جک جک» پیش ادنا، طراح لباس، میرود، سکانسی استثنایی را مشاهده میکنیم، «جک جک» قدرت جادویی خود را در یک فضای آزمایشگاهی به پدر خود نشان میدهد و ادنا لباسی که برای او طراحی کرده را برای پدر رونمایی میکند.
سکانسی که در آن جک جک، هم غیب میشود، هم تبدیل به یک دیو کوچک میشود و هم تکثیر میشود و هم تبدیل به یک موشک آتشین؛ قابلیتهای «جک جک» نجاتگر گره بزرگ پدر و مادرش میشود.
پل اسای منتقد سینما مینویسد پیکسار دوباره موفق میشود تا ما را به یاد خندیدن و قهقهه زدن بیاندازد و اوون گیلیبرمن منتقد ورایتی نیز انیمیشن را شگفتانگیز میداند اما چیزی را از دست رفته میپندارد و آن قدرت کشف کردن نزد بیننده است.