سلیمی نمین: علت رادیکال شدن احمدی نژاد رسیدن به بن بست در بازگشت به قدرت است
سلیمی نمین گفت : احمدی نژاد رادیکال شده زیرا تلاش های او برای بازگشت به قدرت به تدریج به بنبست رسیده است.
ماجراهای احمدی نژاد ادامه دارد. اطرفیان او هر روز در دادگاه حاضر می شوند و او نیز تمام تلاش خود را می کند تا با هیاهو به پاکردن خود را در مرکز توجه ها قرار دهد. رئیس جمهور سابق حالا دیگر در جایگاه اپوزیسیون قرار گرفته و تاکید می کند که چند درجه اختلاف ندارد بلکه کاملا «ضد» است. حامیان دیروز او نیز اغلب سکوت پیشه کرده اند. ذهن افکار عمومی درگیر چرایی این سکوت است و برخی از آن ها انتظار برای روشن شدن تکلیف پرونده های قضایی طیف احمدی نژاد را علت این امر می دانند. سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا یکی از همین افراد است که در گفت و گو با نامه نیوز ، تاکید می کند برخورد با اظهارات او موجب پرت شدن حواس ها از رسیدگی به تخلفات اطرافیانش می شود و این به صلاح نیست.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید
*احمدی نژاد در آخرین اظهار نظر خود در واکنش به کسانی که اعتقاد دارند او از مسیر منحرف شده است ، گفته که اختلاف او در حد چند درجه و به معنی انحراف نیست، بلکه کاملا «ضد» است. به نظر شما چرا تا این حد رادیکال شده است؟
یکی از آفات در انقلاب اسلامی این است که ترک قدرت برای صاحبان قدرت سخت است. این را لااقل در تعدادی از روسای جمهور به وضوح شاهد بودیم. نه فقط در آقای احمدینژاد بلکه در برخی از روسای جمهور گذشته نیز این میل به باقی ماندن در قدرت را مشاهده کردیم. بالاخره این شخصیت ها در دوران ریاست جمهوری دارای امکانات بسیار، موقعیت بالا و شأنیت چشمگیر هستند. تنزل یکباره از این جایگاه برایشان بسیار بسیار سخت است. بر اساس تجارب این سال ها یا تلاش می کنند که با ایجاد تغییر در قانون اساسی در قدرت بمانند، یا تلاش می کنند که فردی از نزدیکان خودشان را به قدرت برسانند تا خودشان نیز به نوعی در قدرت باقی بمانند. البته بررسی این قضیه نیاز به یک بحث مفصل دارد اما اگر برای بعد از ریاست جمهوری هم یک شأن و منزلت همچون تولید فکر قائل میشدیم، شاید امروز با این مسائل در این حد مواجه نبودیم.
*فرمایش شما دو سوال برایم ایجاد می کند. یک اینکه آیا عضویت مجمع تشخیص مصلحت به قدری کافی شان ندارد که متقاضیان قدرت را اقناع کند؟ دوم اینکه آقای احمدینژاد بیش از چهار سال است که ناگزیر قدرت را واگذار کرده است چرا شیب رادیکال شدن او در ماه های اخیر بیشتر شده است؟
همه تلاش های احمدینژاد برای بازگشت به قدرت به تدریج به بنبست رسیده است. او بعد از پایان ریاست جمهوریشان تلاش کرد که مشایی را به قدرت برسانند که نشد. امیدواری او به این بود که خودش بتواند بعد از چهار سال دوباره کاندیدا شود و به همین خاطر سفرهای استانی را آغاز کرد اما با توصیه رهبری مواجه شد. نمی توانست توصیه رهبری را نادیده بگیرد و اگر نادیده میگرفت، اطرافیانش از او دوری میجستند لذا مجبور شد که به توصیه رهبری پاسخ مثبت بدهد و اعلام کند که در انتخابات نخواهد آمد. اما در نهایت دیدیم که توصیه رهبری و تایید خودش بر توصیه رهبری را نادیده گرفت و این نشان داد که میلش به قدرت بسیار زیاد است. اکنون راه بازگشت او به قدرت نهتنها بسیار پرسنگلاخ شده، بلکه قوه قضائیه نیز در حال بررسی پروندههای اطرافیان او است. این موضوع نیز موقعیت احمدی نژاد را به شدت متزلزل میکند. به عبارتی آشکارشدن پرونده تخلفات افرادی مثل بقایی یا مشایی، آقای احمدینژاد را در شرایط بسیار بسیار سختتری قرار داد.
*و ناامیدی حاصل از این وضعیت موجب شده که ترجیج بدهد نقش اپوزیسیون را ایفا کند؟
از دست رفتن پایگاه اجتماعی او بعد از بررسی پروندههای اطرافیاش را نیز باید به موضوع ناامیدی از بازگشت به قدرت، افزود.
*نقش وضعیت فضای سیاسی کشور چیست؟ برخی میگویند احمدی نژاد در بستر ناامیدی، نارضایتی و اعتراضات داخلی فرصت را مناسب دیده تا از آب گلآلود ماهی بگیرد.
رگه هایی از این امر را نیز در تحلیلهای این جریان می بینیم اما اگر این شرایط هم نبود، کار طیف احمدی نزاد به همین جا میانجامید. آقای هاشمی هم از بازگشت به ریاست جمهوری و تغییر قانون اساسی بازماند اما با اتکا به شأنیت اجتماعی و پایگاه اجتماعی خود، خودش را مجددا بازسازی کرد. احمدینژاد چنین وضعیتی را ندارد و حتی تلاش او برای جذب عناصر همفکر خودش در طیف مقابل نیز همراه با کامیابی نبوده است. صرفا در حد آقای تاجزاده از او حمایت کردند؛ نه بیشتر. این شرایط برای احمدی نژاد خیلی سخت است و علیالقاعده از نظر روحیه دچار بههمریختگی میشود. شاهدیم قوه قضاییه در حال رسیدگی به پرونده همان افرادی است که احمدی نژاد می خواست به بهعنوان رئیس جمهور به مردم بقبولاند. این دیگر هیچ اعتباری برای او باقی نمیگذارد.
* آینده سیاسی او را چطور می بینید؟ اصلا آینده ای دارد؟
این بستگی به رفتارش دارد. اینکه آیا رفتارش را اصلاح کند یا خیر. اگر با همین روند ادامه دهد، جامعه او را بهعنوان یک آدم حقطلب و عدالتطلب نخواهد شناخت زیرا از کسانی حمایت میکند که حقوق جامعه را پایمال کرده و لطمه زده اند. انتقاد او از قوه قضائیه نیز مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرد چرا که او میخواهد با این شیوه قوه قضائیه را در شرایط ضعف قرار داده تا پرونده حلقه نزدیک او را بررسی نکنند. طبیعی است که این هرگز بهعنوان عدالتطلبی ارزیابی نمیشود. قوه قضائیه قوت ها و ضعفهایی دارد اما کسانی از این دستگاه وارد حریم عناصر قدرت میشوند که آدم های بسیار سالم قوه قضائیه هستند، یعنی کسانی که حاضرند هزینه بدهند فرزند آقای هاشمی را محاکمه کنند، حاضرند هزینه بدهند برادر آقای روحانی را محاکمه کنند، حاضرند هزینه دهند و عناصر وابسته به قدرت و صاحب قدرت را محاکمه کنند، اینها برایشان هزینه دارد. اینها آدمهای قطعا باانگیزهای هستند که میخواهند در مسیر سالمسازی جامعه حرکت کنند. آقای احمدینژاد با این آدمها مقابله میکند.
* اما نسبت به احمدینژاد نوعی مدارا در پیش گرفته شده است. حتی خود شما هنوز از احتمال اصلاح رفتار او صحبت می کنید. این صبر در مقابل احمدینژاد از کجا نشات می گیرد؟ چقدر میتواند ادامه داشته باشد و چقدر احتمال دارد که به نتیجه مثبت بینجامد؟
من فکر نمیکنم با آقای احمدینژاد مدارا می شود. اصل موضوع بررسی پرونده اطرافیان آقای احمدینژاد است. اگر دست از بررسی پرونده اینها بردارند؛ یعنی مدارا. اینکه حرفهای آقای احمدینژاد تحمل شود را نباید در وادی مدارا تعریف کرد. به نظر من در اینجا تعقل به خرج داده میشود نه مدارا.
* اگر هر کس دیگری هم همین حرفها را میزد، با همین تعقل با او برخورد میشد؟
قطعا باید اینگونه عمل شود، چون مسئله از لحاظ سیاسی پیچیده می شود. طبعا باید به جامعه داد تا به تشخیص درست برسد.
* ولی احمدینژاد از این تعقل سوءاستفاده میکنند، به نحوی که تلقی می شود برخورد با او برای نظام هزینهساز است.
خیر، اینطوری نیست. اگر با آقای احمدینژاد برخورد میشد یا بشود، باعث نخواهد شد که توجه جامعه به پرونده تخلفات اطرافیان ایشان در حاشیه قرار بگیرد؟
*بله
اگر این را قبول دارید، پس بنابراین با ایشان تعامل یا مدارا نمیشود. برعکس، با قاطعیت اصل مسئله مورد پیگرد قرار گرفته است. اصل مسئله نیز فساد اطرافیان او است. اینکه احمدینژاد را احضار کنند باعث میشود که اصل مسئله گم شود و این به او ضربه نمی زند، حتی کمک میکند . اصلا به همین دلیل هم این کارها را میکند تا با او برخورد صورت بگیرد و مسئله تخلفات اطرافیانش به حاشیه رانده شود.
*برخی می گویند که احمدینژاد دنبال حصر شدن است. شما هم همین طور فکر می کنید؟
می خواهد با او برخورد شود. هر نوع برخوردی. احضار شود، محدودیت برایش قائل شوند. حتی یک زمانی شایعه کردند که احمدینژاد در حصر قرار گرفته است. خودشان این کار را کردند. چرا؟ چون این بازی ای است که احمدینژاد طراحی کرده و طبیعتا شما باید قوه قضائیه را به تعقل بیشتر که عدم ورود به بازیهای احمدی نژاد دعوت کنید. قوه قضائیه باید تخلفات اطرافیان او را با قاطعیت دنبال کند. اگر در این زمینه کوتاهی کرد، می توان گفت که با احمدینژاد مدارا کرده اند. به نظر من به زودی حکم تجدیدنظر بقایی صادر خواهد شد و این نشان خواهد داد که نهتنها مدارا نشده، بلکه با قاطعیت با ایشان برخورد میشود. وقتی این تخلفات آشکار شود، به خودی خود جامعه وضعیت خود را نسبت به احمدینژاد روشن خواهد کرد، در حالی که اگر ما در این مرحله اقدامی انجام دهیم برای او مظلومنمایی می شود و این خطا است.
*جریانهای سیاسی و رسانهها چطور باید عمل کنند که نه به بازی احمدینژاد افتاده باشند و نه اینکه مساله را ندیده گرفته باشند؟ گویی یک دوراهی بین دیدن و ندیدن احمدینژاد وجود دارد.
رسانه ها را می توان به دو بخش میشود تقسیم کرد. عمده رسانههای وابسته به جریان تندروی اصلاحطلب، در مقام تحریک قوه قضائیه برمیآیند با با احمدینژاد برخورد کند و او در جایگاه مظلومیت واقع شود. دلیلش هم کاملا روشن است که چرا دارند این کار را میکنند.
*چرا این کار را می کنند؟
چون این امر فضای سیاسی را بیش از پیش غبارآلود میکند، در حالی که باید کاری کرد تا فضای سیاسی شفاف شده و مشخص شود که احمدینژاد و اطرافیانش چه تخلفاتی مرتکب شدهاند. اینکه با احمدینژاد برخورد شود، فضا را برای فرصتطلبان سیاسی مهیاتر می کند.
*سکوت رسانه های اصولگرا در مقابل احمدی نژاد را تایید می کنید. همان هایی که سال ها از او حمایت می کردند اکنون او را نادیده می گیرند.
نباید هم ببینند؛ آقای احمدینژاد از خدا میخواهد که دیده شود. به نظر من همه مطبوعات باید دنبال این باشند که قاطعانه پروندههای اطرافیان ایشان دنبال شود. این بحث فقط به احمدینژاد هم مربوط نیست. اگر میخواهید دولت موجود و دولت آینده کمتر جرات تخلف در ذیل قدرت داشته باشد، باید قاطعانه با دولتهای گذشته برخورد شود. چه متخلفان در دولت آقای هاشمی بوده باشند، چه در دولت احمدینژاد یا هر کسی. باید برخورد شود تا آقایان بدانند و فکر نکنند که در ذیل قدرتبودن برایشان حاشیه امن ایجاد میکند. بسیاری از تخلفات ناشی از این بوده که فردی در قدرت توانسته دستور دهد وامهای بیضابطهای به افرادی بدهند و از آنها اسناد لازم را اتخاذ نکنند و آنها بتوانند این اموال را راحت در اختیار بگیرند و به سیستم بانکی برنگردانند. این در دولتهای گذشته نیز صورت گرفته است. با دستور مشایی کارهای اینجوری فراوان صورت گرفته است. امروز با دستور برادر رئیس جمهور، کارهای اینچنینی صورت می گیرد. اگر با این نوع سوءاستفاده از موقعیتهای سیاسی برخورد شود، به نظر من در آینده شاهد بیعدالتیها و انحرافات اقتصادی خواهیم بود زیرا جایگاههای سیاسیای که از این تخلفات اقتصادی حمایت میکنند، میدانند که برادر رئیس جمهوربودن برایشان مصونیت ایجاد نمیکند.
* رفتار و شیوه برخورد احمدینژاد ممکن است به الگویی برای سیاسیون تبدیل شود و در ادوار آتی نیز همه فکر کنند که با اتهامزنی و تهدید به افشاگری میتوانند خودشان را مطرح کرده و به هدف برسند؟
بستگی به این تجربه دارد. اگر قوه قضائیه از این بحثها بترسد و پرونده تخلفات اطرافیان احمدی نژاد را بررسی نکند؛ بله در آینده هم دیگران به این شیوه متمسک میشوند. اما اگر برخورد شده و تا آخر مسئله پیگیری شود دیگران نیز درخواهند یافت که این روش ها هیچ تاثیری جز آبروریزی ندارد.
* به نظر شما احمدینژاد با این روشها چقدر در تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی موفق خواهد بود؟ آیا با شعارهای قشنگ همچون آزادی و عدالت موفق به جذب هواداران بیشتر می شود؟
خیر. حتی من معتقدم قوه قضائیه در برابر اظهارات او باید خیلی خیلی بردباری بیشتری داشته باشد. احمدینژاد هرچه میخواهد بگوید، قوه قضائیه واکنشی نشان ندهد. گاهی اوقات ریاست محترم قوه قضائیه اشتباه میکند و جواب میدهد؛ اصلا نباید جواب دهد، باید بیتوجهی صرف شود و کار خودشان را انجام دهند. طبیعتا این کارها هیچ حاصلی نهتنها برای احمدینژاد نخواهد داشت بلکه یک بیاعتباری سیاسی چشمگیر برای او رقم خواهد زد.
* بنابراین منتظر روشنشدن پروندههای طیف احمدینژاد در قوه قضائیه بمانیم تا تکلیف آینده سیاسی احمدینژاد و طرفدارانش نیز روشن شود؟
همینطور است. باید کمک کنیم. البته من در بین مطبوعات اصلاحطلب نهتنها کمککردن نمیبینم، بلکه بعضا به نوعی تحریک می کنند. مثلا چرا دستگیر نمیشود؟ چرا با او برخورد نمیشود؟ اینها عامدانه و هوشیارانه صورت میگیرد و اگر برخورد شود نیز همین رسانه ها بلافاصله در حمایت از احمدینژاد می نویسند که چرا آزادی نیست تا او خود را بزند؟ کمااینکه این کار صورت گرفت. رهبری توصیه کردند به آقای احمدینژاد که شما نیایید، اگر بیایید، جامعه دوقطبی خواهد شد. توصیه کردند و بلافاصله دیدید بعضی از عناصر تندروی اصلاحطلب گفتند رهبری حقوق شهروندی را از بعضیها سلب کرده است. در حالی که اصلا رهبری دستوری نداده بودند ولی افرادی مثل تاجزاده در مقام حمایت برآمدند