سعید راد: آنها که ممنوعمان کردند، پشیمان شدند
او یکی از مردان خوش اخلاق سینماي ایران که میتوانی ساعت ها کنارش بنشینی و از صحبتهايش خسته نشوی. او متولد آبان سال 1323 است اما آثار کهولت سن در ظاهر و رفتارش دیده نمیشود؛ به گفته خودش اکثر اوقات فراغتش را ورزش میکند.
قانون با سعید راد گفتگو کرده است:
شما از جمله بازیگرانی هستید که بعد از انقلاب به فعالیت سینمایی پرداختید. کسی مثل مرحوم ملک مطیعی یا مرحوم فردین، هرگز این فرصت را پیدا نکردند. حال آن ها رفته اند اما هنوز هم بازیگرانی هستند که بی دلیل، خانه نشین شده اند. نظر شما بهعنوان بازیگر پیش و پس از انقلاب كه همواره به فعالیت سینمایی ادامه دادید دراین باره چیست؟
ما یک فیلمی به اسم «برزخی ها» کار کردیم. آقای ملک مطیعی، فردین، قادری و خسرو شجاعزاده هم در این فیلم بازی می کردند. ما در شیراز کار میکردیم و وقتی برگشتیم به من دو تا پیشنهاد شد و کار کردم اما هرگز نفهمیدم چرا آنها کار نکردند. یک جنس سینمایی بود که آن زمان وجود نداشت؛ مثل کارهای شادروان آقای فردین، استاد من. من «خط قرمز» را با آقای کیمیایی کار کردم که هیچوقت اکران نشد، دادشاه و عقابها را بازی کردم و بعد از ایران رفتم. قرار بود فیلم «ناخداخورشید» را کار کنم اما به من مجوز داده نشد و رفتم اعتراض کردم و یک مسائلی پیش آمد که باعث هجرت ناخواسته من شد اما هرگز متوجه نشدم چرا آنها بازی نکردند. وقتی برگشتم ایران، خدمت ناصرخان میرسیدم و ایشان هم میگفتند نفهمیدم چرا بازی نکردم! ما باید بزرگ فکر کنیم. کسانی که اجازه ندادند برخي بازيگران قديمي بازی کنند، امروز پشیمان هستند چون اگر کار می کردند، اتفاقی نمی افتاد.
آن زمان گروه های فشار فرعی زیاد بودند اما من همیشه این را می گویم که هیچ کس در یک مملکت، بهخصوص آنها که در کار هنر هستند، دوست ندارند همه چیز نابود شود. ما همیشه دوست داریم سینمایی بالنده داشته باشیم. یکی از اشکالات مملکت ما این است که مدیران تصمیمگیرنده مدام تغییر میکنند و همه چیز سلیقه ای میشود. سیاست ها و سلیقهها در این اتفاقات موثر است. بحث من این است که باید مهربان باشیم. این روزها همه حواسم پی آقای مشایخی است اما نباید در حالت نزار از ایشان عکس بگیرم و نگاه کنم ! مطبوعات بی معرفت است. آقای حجازی سمبل ورزش این مملکت بود؛ چرا عکس نزار اینها را نشان میدهید؟ این ها قهرمانان یک ملت هستند. یادم است یک دورهای آقای کیمیایی مریض بود و من به او پیغام دادم که نمیتوانم تو را روی تخت بیمارستان ببینم.
به نظر میرسد جامعه سینما تا حدی بی رحم است و هنرمندان خود را به سادگی فراموش می کند.
سینما بیرحم نیست بلکه فرمول خودش را دارد. زمانی که برگشتم به ایران، بیشتر از 10 بازیگر تاپ داشتیم اما یک نفر از آنها امروز نیستند. نمیدانم چرا کاری نمیکنند که ماندنی باشند بلکه همان دوره را می بینند. من میگویم این بی رحمی سینما نیست. ما باید قبول کنیم که یک انقلاب و دگرگونی در مملکت ما ایجاد شده است و بپذیریم تمام کسانی که در ایران ماندند، انقلابشان را قبول کردند. آقای فردین و آقای ملک مطیعی میتوانستند بروند من هم اگر رفتم، یک هجرت ناخواسته بود. من میتوانستم 10 کار تاپ دیگر هم داشته باشم. من خارج از ایران افسرده بودم و وقتی برگشتم حالم بهتر شد. معتقدم آن که درگذشته، درگذشته و تمام شده است. نباید دنبال مقصر بگردیم. امروز باید درباره سینمای امروز و جوانانی که مشتاق سینما هستند، صحبت کنیم.
شما در بخشی از صحبتتان به انبوه بازیگرانی که بدون تجربه،دانش و تلاش کافی وارد سینما و تلويزیون میشوند، اشاره کردید؛ در پایان اگر بخواهید به نسل جوانِ علاقهمند به بازیگری نصیحتی کنید، چه میگویید؟
من می گویم خبری نیست! چون این کار را بسیار ساده گرفتند. کلاس های ریز و درشت بازیگری بسیار زیاد شده است؛ فکر کنید آن دوره یک ساله را هم تمام کردید، بعد قرار است چه شود؟ همین سریالی که این روزها کار می کنم در روز حداقل 10نفر برای بازیگری به آن مراجعه می کنند. این شغل مهمی است و نباید ساده گرفته شود. بروید ببینید آقای سمندریان چه درسهایی می دادهاند، استادان بزرگ ما چطور کار کردند… متاسفانه کلاس های بازیگری به دلیل جذب هنرجو، همه چیز را ساده گرفته اند؛ مگر ظرفیت بازیگریِ ما در ایران چقدر است که باید این همه کلاس بازیگری داشته باشیم؟