روابط ایران و عربستان در سالی که گذشت، در سالی که آغاز شد/ چرا به بهبود روابط ایران و عربستان امیدی نیست؟
ایران و عربستان در شرایطی از روابط خود قرار گرفتهاند که به نظر میرسد، فارغ از لفاظیهای دیپلماتیک، هیچ ارادهای برای تغییر ماهیت و شکل روابط، در هیچ یک از دو کشور وجود ندارد. «بازتاب» در گفتگو با «سجاد محسنی»، دکتری روابط بینالملل از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس مسائل عربستان، به بررسی ریشه اختلافات، وضعیت کنونی و چشمانداز روابط در سال 1400 پرداخته است.
«بازتاب»؛ احسان صفار– به باور سجاد محسنی، روابط ایران و عربستان به یکی از پیچیدهترین مراحل خود رسیده است؛ دلیل این امر یک رویکرد تاریخی و چندین موضوع مقطعی است.
به لحاظ تاریخی روابط دو کشور مبتنی بر نوعی عدم پذیرش دیگری است، به این معنی که هیچ کدام نتوانستهاند حضور و نفوذ طرف مقابل در منطقه را هضم کنند. در چنین شرایطی، روابط دو کشور در بهترین حالت مبتنی بر یک صلح سرد بوده و در بدترین حالت به قطع کامل روابط رسیده است.
در این بستر تاریخی، شاهد یک سری از نقاط عطف هم بودهایم؛ از روی کار امدن جمهوری اسلامی تا دهه 90 میلادی که ملک فهد درآمدهای نفتی عربستان را صرف توسعه زیرساختهای اقتصادی و افزایش خریدهای تسلیحاتی کرد، تا امروز که شاهد مسئله جنگ یمن هستیم.
جمهوری اسلامی ایران، هیچ وقت عربستان را به عنوان یک هماورد، به عنوان کشوری که توان رقابت با ایران را دارد، نپذیرفته است؛ رویکرد امنیتیسازی در جمهوری اسلامی ایران، همواره متوجه ایالاتمتحده و اسرائیل بوده است تا عربستان سعودی.
به باور این کارشناس مسائل عربستان، آغاز پرونده هستهای، بهار عربی، جنگ یمن و حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران، منجر به این شد که حوزههایی که میتوانست سیاست دو کشور را به هم نزدیک کند، از بین رفت؛ موضوعی که نشانه آن، اظهار نظارت برخی مقامهای ایران در مورد فوت ملک عبدالله بود.
او توضیح میدهد که شاید -در یک سطح کلی- هیچ یک از دو کشور خود را مقصر این دوری و وضعیت متنشنج ندانند و تحلیلگران نیز نتوانند یکی از دو کشور را مقصر بدانند؛ در واقع اگر بخواهیم از روانشناسی وام بگیریم، ایران و عربستان در یک وضعیت «طلاق عاطفی» قرار دارند، یعنی مجبورند در یک ژئوپلیتیک مشترک با هم زندگی کنند، اما نمیتوانند روابط مناسبی با هم داشته باشند.
پرونده هایی که میان ایران و عربستان باز است…
این تحلیلگر، در خصوص مهمترین پروندههای باز دو کشور بر این باور است که توسعه نفوذ ایران در منطقه پس از 2011، دغدغه جدی دولت سعودی بوده است؛ جنگ یمن، نفوذ در عراق و تلاش برای توسعه روابط با قطر، از منظر سعودیها، معلول این توسعه نفوذ بودهاند.
به گفته وی، عربستان همواره خواهان این بوده است که قدرت و نفوذ آن، حداقل در یمن پذیرفته شود؛ موضوعی که جمهوری اسلامی ایران، هیچ وقت این را نپذیرفته است.
در خصوص بحث پرونده هستهای ایران هم، دولت سعودی بر این باور است که تا قبل از دستیابی ایران یه تسلیحات هستهای، قادر به رقابت با تهران است؛ از دید عربستان، دستیابی ایران به سلاح هستهای منجر به عدم تقارن در مناسبات دو کشور میشود و این مسئله، روابط دو کشور را وارد دوره جدیدی خواهد کرد.
موضوع دیگر، رقابتهای ژئوپلیتیکی است که با توسعه نفوذ منطقهای ایران همپوشانی دارد؛ ولی به طور خاص، نگرانی دولت سعودی قیچی شدن بین لبههای تیز انصارالله در جنوب و حشدالشعبی در شمال است.
دو کشور در حوزه تبلیغات سیاسی خود، بیشتر بر منافع منطقهای متعارض تأکید دارند و چندان وارد فضای داخلی طرف مقابل نمیشوند؛ بنابراین هیچ یک توان چندانی برای اثرگذاری بر موضوعات و پروندههای داخلی طرف مقابل را ندارند.
محسنی معتقد است، دیدگاه رهبران سعودی به این پروندهها میان دو کشور، تحت تأثیر رویکرد کلی آنها است که رفتار ایران را یک رفتار تهاجمی میدانند؛ در واقع ایرانهراسی برای سعودیها ابتدا یک احساس واقعی بوده و سپس به ابزاری برای ائتلافسازی تبدیل شده است.
به باور این پژوهشگر، رهبران سعودی، از میان تمام پروندهها با ایران، بیشترین نگرانی را نسبت به پرونده فعالیتهای هستهای ایران دارند؛ به این دلیل که اولا توسعه فناوری هستهای، یک موضوع رو به آینده است؛ در ثانی در این پرونده ابتکار عمل در مورد صلحآمیز یا نظامی بودن توانمندیهای هستهای، در دست تهران است و سوم اینکه دستیابی ایران به سلاح هستهای بازدارندگی میان دو کشور را وارد فاز نامتقارن میکند و دولت سعودی، این را بزرگترین تهدید خود میداند.
بازگشت احتمالی بایدن به برجام و پیامدهای آن
سجاد محسنی در خصوص پرسش در مورد دیدگاه عربستان درباره بازگشت احتمالی بایدن به برجام و اقدامات احتمالی آن در برابر احیای توافق هستهای، توضیح میدهد که اگر چه رهبران سعودی میدانند که خواسته آنها در مورد حضور در مذاکرات، عملی نیست، حداکثر خواسته خود را مطرح کردهاند تا هم عمق نگرانی خود را نشان دهند و هم دولت بایدن را تحت فشار بگذارند. از دید عربستان بازگشت آمریکا به برجام، دست ایران را در منطقه بازتر میکند؛ چنانچه دولت بایدن فشار بر عربستان برای پایان دادن به جنگ یمن و رعایت موضوعات حقوق بشری در عرصه داخلی را ادامه دهد، عملا موازنه به نفع ایران تغییر میکند.
با توجه به همین نکته، محسنی بر این باور است که این دو سیاست با یکدیگر همراه نخواهد بود؛ به این معنی که آمریکا در صورت بازکشت به برجام، فشار بر سعودی را کاهش خواهد داد.
در کل، مهمترین ابزار عربستان، در صورت بازگشت بایدن به برجام، حرکت به سمت هستهای شدن است؛ زیرا از نگاه عربستان، پاسخ به هستهای شدن ایران، توسعه توانمندیهای نظامی متعارف نیست. گسترش روابط نظامی با چین و روسیه و همکاری با چین، به خصوص در حوزه زیرساختهای هستهای، رویکرد قابل پیشبینی ریاض خواهد.
عربستان بعد از تجربه دوره اوباما، به این نتیجه رسید که باید نوعی توازن در وابستگی سیاسی به ایالاتمتحده –با وارد کردن یک بازیگر خارجی دیگر، به خصوص چین- بر قرار کند؛ سابقه گسترش روابط اقتصادی ریاض-پکن هم، در جهت تأیید این دیدگاه است.
در رابطه با چشمانداز روابط و امید به تغییر آن در سال پیش رو، این پژوهشگر معتقد است که روابط دو کشور در مرور زمان، چند بعدی و پیچیده شده و بنابراین بازسازی روابط هم به همان اندازه دشوارتر شده است؛ در واقع حتی اگر تهران و ریاض هم به عادیسازی روابط رضایت بدهند، باز هم نمیتوان گفت که دو کشور در مسیر حل مسئله گام بر میدارند.
در این زمینه باید توجه داشت که در لایههای زیرین روابط هم یک شکاف عمودی وجود دارد؛ به این معنی که شکاف در روابط ایران و عربستان از سطح نخبگان سیاسی به عمیقترین لایههای اجتماعی کشیده شده که این موضوع فشار روانی بر رهبران را برای حل مسئله افزایش داده است.
ریشه ملی گرایی های عربستان مخالف با ایران است
در دیگر سو، ملیگرایی در عربستان -که با ظهور محمد بن سلمان سرعت گرفته است و هدف آن تقویت انسجام اجتماعی است- به مخالفت با ایران بر میگردد؛ در واقع عربستان مهمترین دشمن و «دیگری» خود را یافته است و حاضر نیست این امتیاز را به راحتی از دست بدهد؛ عربستان حتی از این موضوع به عنوان توجیه رفتارهای خود در منطقه استفاده، همچون روابط با اسرائیل استفاده میکند؛ در یمن هم میبینیم که توجیه عربستان، حضور و نفوذ ایران در یمن است.
از دیگر سو، وابستگی متقابل مهمی هم بین ایران و عربستان وجود ندارد؛ بنابراین از دید رهبران دو کشور، ادامه دوری و وضعیت کنونی روابط چندان آسیبزا نیست. ایران و عربستان در حال عادت کردن به زیست بدون یکدیگر هستند.
مجموعه این متغیرها، پیشرانهای بازدارنده روابط را بر پیشرانهای ترغیبکننده روابط برتری میدهد و بنابراین نمیتوان انتظار تغییری در روابط داشت.
در خصوص موضوع داخلی عربستان و نتایج احتمالی فشارهای آمریکا بر ولیعهد سعودی، محسنی معتقد است فشارها بر محمد بن سلمان، بیشتر در راستای مهار او است نه لزوما به دلیل اختلاف نظرات اساسی ولیعهد سعودی و رئیسجمهور آمریکا.
بایدن بخاطر قتل خاشقچی تنبیهی را متوجه بن سلمان نکرد
بن سلمان پس از اشتباهات سیاسی که مرتکب شد، نشان داده است که توانایی تطبیق با شرایط جدید را دارد و تا حدودی از اشتباهات خود درس گرفته است، چه اینکه میبینیم حضور او در رسانهها و تبلیغاتی که در مورد او صورت میگیرد، تغییر کرده است؛ او ترجیح میدهد کمی دور از نظرها، سیاستهای خود را دنبال کند.
از سوی دیگر، در ماجرای گزارش قتل خاشقجی، اگر چه دولت آمریکا، بن سلمان را مقصر اصلی معرفی میکند، اما تنبیه یا مجازات خاصی را متوجه او نکرده است. بایدن معتقد است بن سلمان در دراز مدت میتواند فرصتی برای ایالاتمتحده باشد، سرمایهگذاری بر فردی که احتمالا سالیان سال، نفر اول دولت سعودی خواهد بود، معقولتر از تلاش برای بازگرداندن محمد بن نایف است؛ به همین دلیل بعید است که بایدن در پی حذف یا جایگزینی بن سلمان باشد.
محسنی در خصواینطور جمعبندی میکند که ریاض، برای تصمیمگیری در خصوص احیای روابط خود با تهران، منتظر نتیجه بازگشت یا عدم بازگشت آمریکا به برجام خواهد ماند، اگر نتیجه مطلوب سعودیها نباشد، پیش قدم شدن برای برقراری خیلی بعید است. از سوی دیگر احیا و بازسازی روابط عربستان-ایران، یک پروسه طولانی مدت است که مشروط به توافق نسبی بر سر پروندههای یمن، عراق، سوریه و به خصوص پرونده هستهای است.
این که هر دو طرف تصور میکنند، حتی در صورت برقراری روابط، اختلافات عمیق حل نخواهد شد، آنها را تا حدود زیادی دلسرد کرده است؛ اگر عربستان بخواهد جایگاه خود در میان کشورهای جی 20 را تثبیت کند یا پروژههای خود برای تحقق سند چشمانداز 203 را به پیش ببرد، باید از رویکرد امنیتی خود به موضوعات، فاصله بگیرد.
دغدغه اصلی عربستان مسئله یمن است
در این خصوص بحران با قطر، حداقل در سطح حل شده است و اکنون دغدغه اصلی عربستان مسئله یمن است که این پرونده هم در یک بنبست کامل قرار گرفته است؛ حلوفصل مسئله یمن، برای عربستان اولویت بالاتری نسبت به برقراری روابط با ایران دارد؛ اگر چه نمیتوان این پروندهها را کاملا از هم جدا دید و یکی از مسیرهای حل مسئله یمن، مذاکره با ایران است.
بنابراین به نظر میرسد هر قدر که به پیش میرویم، اختلافات دو کشور تشدید میشود، به صورتی که در لایههای اجتماعی هم شاهد گسترش نوعی نگاه بدبینانه و حتی تنفر میان دو جامعه هستیم. این برداشت و ادراک متقابل منفی، سبب میشود حتی در صورت احیای روابط، آتش زیر خاکستر باقی خواهد ماند.
به گفته محسنی، حتی اگر سال 1400 را سال احیای روابط بدانیم، نمیتوان آن را سال حل مسائل بدانیم. حل ریشهای مسائل در گرو این است که یا دو کشور حوزههای نفوذ یکدیگر را بپذیرند و در یک گفتگوی دوجانبه، آن حوزهها را خطکشی کنند یا یکی از این دو قدرت منطقهای به یک ابزار یا توان برتر دست یابد که احساس شود بر دیگری غلبه دارد و توان تحمیل خواستههای خود را دارد، یعنی توازن از بین برود و یکی از دو کشور برتری دیگری را بپذیرد.
بر اساس و با تکیه به نظرات سجاد محسنی، به نظر میرسد نمیتوان به تغییر مثبت وضعیت بین ایران و عربستان، دستکم طی یک دوره یکساله، چندان خوشبین بود؛ این در شرایطی است که «صلح سرد» دو کشور هم، نتایج مثبتی بر آنها و کل منطقه به دنبال داشته است و شاهد بودهایم که با افزایش سطح تنش میان تهران و ریاض، سایر کشورهای منطقه نیز، با شدت و ضعف متفاوت، تحت تأثیرات منفی قرار گرفتهاند.