«رستگاری در شاوشنک» یکی از بهترینها
در پرونده آشنایی با بهترین فیلم های تاریخ سینمای جهان مروری بر پرونده «رستگاری در شاوشنک» به کارگردانی فرانک دارابونت داریم.
در طول چند سال گذشته در مجموعه مقالاتی تاریخچه بزرگترین کمپانی های فیلمسازی را مرور کردیم؛ استودیوهایی که در طول بیش از یکصد سال که از اختراع تکنولوژی تصاویر متحرک به طور عام و سینما به طور خاص می گذرد، از فراز و فرودهای بسیار گذر کرده و چهره جهان را عوض کردند.
با هم خواندیم که سینما چطور در بزنگاه های تاریخی عصر معاصر به میدان آمد و چگونه روی توده های مردم تاثیر گذاشت. حال که سیر تحولات اکثر استودیوهای بزرگ جهان به ویژه هالیوود به عنوان قلب تپنده صنعت سینما به تفضیل شرح داده شده بر آنیم که به طور خاص به داستان ساخت بزرگترین فیلم های سینمایی بپردازیم فیلم هایی که هر کدام در زمان اکران خود و در مواردی سالها بعد از آن موجی از شور و اشتیاق به راه انداختند و هم اکنون در فهرست محبوبترین تولیدات سینمایی قرار دارند.
در پس هر کدام از این فیلم ها داستان های بی شماری وجود دارد از جرقه ایده اولیه تا ماجراهای ساخت و تولید و البته واکنش های مردم و منتقدان در زمان اکران. چه بسا که با مرور این ماجراها و شرح رنج و مرارت های فیلمسازان و بازیگران بزرگ، ارزش این کارها برای بیننده فارسی زبان بیش از پیش آشکار شود تا بدانیم بزرگان سینما چطور با ایستادگی، آینده نگری و ایده پردازی های جسورانه به معبد مفاخر جهان راه پیدا کردند.
این سری مقالات را با فیلمی آغاز می کنیم که با وجود آن که بیش از ۱۸ سال قبل ساخته شده، اما همچنان بر تارک بسیاری از فهرست بهترین فیلم های سینمایی قرار دارد. فیلمی درباره صبر، ایمان و استقامت که در نهایت یکی از بزرگترین ارزش های انسانی، یعنی امید را به تصویر می کشد. فیلمی درباره سلوک نفس؛ رستگاری در شاوشنک!
در ستایش امید
«رستگاری در شاوشنک» محصول ۱۹۹۴ میلادی، درامی جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و اقتباسی سینمایی است از رمانی به نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» به قلم استیون کینگ افسانهای.
داستان این فیلم که بارها از تلویزیون ایران نیز پخش شده است درباره بانکدار جوانی به نام اندی و با بازی «تیم رابنیز» است که با وجود اصرار بر بی گناهی، به جرم قتل همسرش به حبس ابد در زندان ایالتی شاوشنک محکوم می شود.
اندی دو دهه بعدی زندگی خود را در این زندان می گذراند و از آزار و اذیت های بیشمار سال های اول به نقشی مرکزی در عملیات پولشویی اموال رییس زندان و سایر زندانبانان می رسد. در این بین ارتباط او با رِد، قاچاقچی و رییس یکی از باندهای زندان با بازی مورگان فریمن به رفاقتی عمیق تبدیل می شود.
در اواخر فیلم و با ورود یک زندانی جوان به داستان بی گناهی اندی ثابت می شود، اما رییس زندان که از وجود او منافع مالی بسیاری برده است مانع آزادی او می شود و در نهایت با چرخشی داستانی وارد سکانس های شاهکار مربوط به فرار و در نهایت آزادی اندی، ۲۰ سال پس از آغاز محکومیت او می شویم.
معناگرای آن سوی آبی
اما «رستگاری در شاوشنک» در لایه های زیرین خود دارای معنا و مفاهیم عمیقتریست. بسیاری از تحلیلگران، فیلم را به نوعی نمایش تصوف مسیحی می دانند که در آن اندی نقشی از حضرت مسیح (ع) دارد. مردی که به قول رِد در اوایل فیلم دارای چنان هاله ایست که از او در برابر فرو ریختن در شاوشنک حمایت می کند.
سکانسی را که اندی به همراه دیگر زندانی ها در حال قیرگونی سقف زندان هستند نیز می توان نوعی بازآفرینی تابلوی شام آخر دانست که اندی مسیح وار برای ۱۲ نفر از حواریون/همبندی های خود نوشیدنی/شراب مقدس فراهم می کند چنان که فریمن آن ها را به «لردهای تمام خلقت» تشبیه می کند. گرچه فرانک دارابونت تعمد در چنین تشبیهی را رد کرده است.
از سوی دیگر در اوایل فیلم نورتون- رییس زندان- با معرفی خود به عنوان ناجی اندی از کلام عیسی(ع) وام میگیرد و خود را «نور جهان» می نامد. کلامی که البته می تواند به لوسیفر یا همان شیطان به عنوان نگهدارنده نور نیز دلالت کند. رییس زندان قوانین را وضع نکرده است اما بنابر میل و سلیقه شخصی، سیستم جزا و پاداش را اعمال میکند.
از سویی دیگر رییس زندان را به ریچارد نیکسون رییس جمهور اسبق ایالات متحده آمریکا نیز تشبیه میکنند و شخصیت نورتون را با او مقایسه می کنند؛ مردی که در ظاهر اهل خدا و دین است و زاهدوار و مقدس مابانه با توده های پایینتر از خود صحبت می کند ولی چون به خلوت می رود آن کار دگر میکند، درست مانند نیکسون که برخلاف ظاهر و سخنش چنان فساد و تقلب هایی به بار آورد که در نهایت باعث شد به زیر کشیده شود. نیکسون در سال اکران فیلم درگذشت.
نشانهشناسان همچنین، «سیواتانخو» یا همان جزیرهای که در نهایت اندی به آن جا فرار می کند نمادی از بهشت موعود می دانند. اندی، در فیلم آن جا را محلی برای آمرزش گناهان معرفی می کند. امکان فرار به آن جا برای اندی تنها زمانی میسر می شود که مسئولیت و تقصیر خویش را در کشته شدن همسرش به گردن می گیرد. به طور مشابه رِد نیز زمانی توانست به آنجا پای بگذارد که پذیرفت نمی تواند گناهانش را جبران کند.
تیم رابینز بازیگر نقش اندی در گفتگویی اظهار کرد که مفهوم جزیره در این فیلم با همذات پنداری تماشاچیان تشدید یافته و گویی به پناهگاهی برای فرار از هر آنچه بدی است تبدیل می شود؛ جان پناهی برابر مشکلات کار، رابطه و زندگی.
«رستگاری در شاوشنک» نمایشی عالی برای به تصویر کشیدن این موضوع است که چگونه افراد بنا بر خمیرمایه خود می توانند در اسارت، آزاد باشند و یا برعکس در آزادی، اسیر
ژانپلسارتر، فیلسوف نامی عقیده داشت مفهوم آزادی یک پروژه مداوم و سیال است که به توجه و انعطاف نیاز دارد و بدون این تطبیق پذیری، انسان تنها توسط دیگران یا قوانین تعریف می شود درست مانند زندانیهای شاوشنک که به قول رِد چنان به زندان وابسته می شوند که زندگیشان تنها با آن معنا می یابد. سکانس شاهکار خودکشی «بروک» زندانی پیر شاوشنک را به یاد آورید که چگونه بعد از سپراندن دوره محکومیت ۵۰ ساله و رهایی از زندان نتوانست آزادی و جدایی از شاوشنک را تاب بیاورد و خود را به دار آویخت.
از سوی دیگر اندی این انعطاف و تطبیق را در شورش می یابد که مثلا باعث می شد به قیمت حبس انفرادی برای زندانیان موسیقی پخش کند و بدین شکل آزادی خود را حفظ کند.
راجر ایبرت منتقد سرشناس سینما عقیده داشت «رستگاری در شاوشنک» نمادیست از حفظ عزت نفس در شریطی که امیدی به آن نیست. ثبات و تمامیت شخصیت اندی یکی از مهمترین درونمایه های فیلم است که در تمام طول فیلم حفظ می شود آن هم در جایی مثل زندان که این مفاهیم به سختی یافت می شوند.
سخت سازان؛ ماموریت غیرممکن
فرانک دارابونت برای ساخت اقتباس سینمایی از رمان ۹۶ صفحه ای «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» سال ها قبل از آغاز تولید فیلم و در سال ۱۹۸۷ پنج هزار دلار به استیون کینگ پرداخت کرد. البته سابقه ارتباط این دو به پیش از این برمی گردد یعنی زمانی که استیون کینگ در قالب حق قراردادهای یک دلاری! به کارگردانان جوان و دانشجوهای سینما اجازه ساخت اقتباس های سینمایی بر اساس آثار کوتاه خود را می داد. دارابونت یکی از همان دانشجویان بود که توجه کینگ را به خود جلب کرد.
البته استیون کینگ درباره ساخت نسخه سینمایی شاوشنک تردید داشت زیرا به قول خودش نمی توانست درک کند داستانی با محوریت یک زندانی (رِد) که زندگی یک زندانی دیگر (اندی) را روایت می کند چطور می تواند به فیلمی بلند تبدیل شود، اما به نظر دارابونت که عقیده داشت این موضوع «خیلی واضح و معلومه!» اعتماد کرد.
پیدا کردن لوکیشن یکی از موارد چالش برانگیز تولید بود. دست اندرکاران فیلم زمانی نزدیک به ۵ ماه را در کل آمریکا و کانادا در جستجوی زندانی متروک و بی نشانه بودند تا سرانجام به زندانی ایالتی منسفیلد در اوهایو رسیدند که سال ۱۹۹۰ و بعد از یک قرن فعالیت بسته شده بود.
فیلمبرداری «رستگاری در شاوشنک» در ۱۹۹۳ با بودجه ای نزدیک به ۲۵ میلیون دلار آغاز شد و نزدیک به سه ماه طول کشید. جلسات فیلمبرداری بسیار پرفشار و سنگین بودند و به طور معمول ۱۸ ساعت در روز و ۶ روز در هفته انجام می شد. مورگان فریمن بعدها درباره سختی این دوره گفت: «اغلب اوقات بین گروه بازیگران و کارگردان تنش وجود داشت، من در این فیلم لحظات بدی را با کارگردان به یاد می آورم. لحظاتی که (در طول عمر حرفه ایم) زیاد نبودند.»
در حقیقت فرانک دارابونت برای هر پلان برداشت های بی شماری می گرفت که به قول بازیگران تفاوت خاصی بین آنها نبود. برای مثال سکانسی که اندی برای اولین بار برای سفارش چکش به رِد نزدیک می شود چیزی نزدیک به ۹ ساعت به طول انجامید. تعداد برداشت های این صحنه که شامل پرتاب توپ بیسبال توسط رِد هم می شد چنان زیاد بود که مورگان فریمن به خاطر دست درد مجبور شد روز بعد با دست بسته سر صحنه حاضر شود.
یکی از موارد پربحث دیگر سکانس پایانی فیلم بود. در نسخه اصلی دارابونت، فیلم با اتوبوس سواری رِد به سوی مرز مکزیک پایان می یافت و سرنوشت این شخصیت در هاله ای از ابهام باقی می ماند اما تهیه کنندگان فیلم اصرار داشتند که صحنه به هم رسیدن اندی و رد در فیلم گنجانده شود امری که که به نظر دارابونت «یک پایان تجاری و سبک» محسوب می شد. تهیه کنندگان سرانجام دارابونت را راضی به فیلمبرداری صحنه های مورد نظر کردند و تصمیم نهایی را به نظر او سپردند. پایان بندی اصلاح شده اول، طولانی و شامل دیالوگ بین دو دوست قدیمی بود اما این دیگر به نظر کارگردان فیلم خیلی زیاده روی بود و سرانجام نسخه به هم رسیدن دو شخصیت در ساحل فیلمبرداری شد که به نظر مورگان فریمن و تیم رابینز نیز یک پایان مناسب برای فیلم بود. فرانک دارابونت این سکانس را بعد از دیدن واکنش تماشاچیان در اکران های آزمایشی به نسخه اصلی اضافه کرد.
رستگاری در سینما
«رستگاری در شاوشنک» سرانجام در میانه ۱۹۹۴ میلادی روی پرده های سینما رفت و در آغاز شروعی سرد داشت. درکنار دلایلی چون دلزدگی جامعه آن زمان از فیلم های با تم زندان، نبود کاراکتر زن و حتی عنوان غیر هیجان انگیز و گمراه کننده فیلم و وجود رقبای بسیار قدرتمندی چون «پالپ فیکشن» و «فارست گامپ» از مهمترین عوامل شکست اولیه در اکران بود اما فیلم در ادامه و کم کم راه خود را پیدا و در نهایت نزدیک به ۶۰ میلیون دلار فروش کرد.
منتقدان نیز روی خوشی به فیلم نشان دادند و «رستگاری در شاوشنک» در ۷ رشته نامزد جایزه اسکار شد که البته باز میدان را به رقبای قدرتمند خود واگذار کرد و به طرز عجیبی در هیچ کدام برنده نشد!
اما موفقیت اصلی در توزیع فیلم در سیستم سینمای خانگی بود. «رستگاری در شاوشنک» بیش از ۲۳۰ هزار نسخه VHS فروش کرد و به لطف تبلیغات دهان به دهان یکی از بالاترین فروش های ویدیویی تاریخ را به نام خود ثبت کرد.
هم اکنون «رستگاری در شاوشنک» به عنوان یکی از بهترین فیلم های دهه ۹۰ میلادی شناخته می شود و ۲۴ سال بعد از ساخت هنوز به طور وسیعی توسط شبکه های تلویزیونی بازپخش می شود. این فیلم همچنین در پایگاه IMDB -بزرگترین پایگاه اطلاعات سینمایی- با چیزی نزدیک به ۲ میلیون رای و امتیاز ۹.۳ از ۱۰ عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما از نگاه تماشاچیان را داراست.
و همه این ها به واسطه درونمایه ای انسانی و امیدبخش است که با هنرمندی تمام به درون تماشاچیانش نفوذ میکند و مایه الهام دل های پرآشوب و نگران می شود فیلمی که انگاری همه ما را به پذیرش، به امید، به ادامه دادن و رستگاری از مصایب فرا می خواند.
شاید بتوان عصاره و جان کلام «رستگاری در شاوشنک» را در یکی از دیالوگ های معروف و پایانی فیلم خلاصه کرد. زمانی که رِد بعد از آزادی به محلی می رود که مدت ها قبل اندی به او توصیه کرده بود. در آن جا نامه ای از او می یابد که در آن نوشته بود:
Remember Red, hope is a good thing,
maybe the best of things, and no good thing ever dies
«یادت باشه رِد. امید چیز خوبیه؛ شاید بهترینِ چیزها و هیچ چیز خوبی هیچ وقت از بین نمیره…»